کارگر را میتوان اساسیترین رکن یک جامعه دانست که در مسیر رونق تولید حرکت میکند. کارگر ایرانی تمام تلاشش را خالصانه به کار میگیرد تا صنعت و اقتصاد، حرکتی رو به جلو داشته باشد؛ البته حرکتی که در بسیاری از موارد، خود سهمی در آن ندارد و در بیشتر اوقات از حقوق اولیه خود محروم میماند و مجبور است زندگی خود را باسختی اداره کند. همسر و فرزندان کارگری که بنیان اقتصادی کشور را تقویت میکند، باسختی زندگی میکنند و چه بسا این کارگر بارها شرمنده همسر و فرزندانش شده باشد. کارگران همواره با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند که برخی از این مشکلات عبارتند از: نداشتن امنیت شغلی، اجبار برای امضای قراردادهای تحمیلی، عدم واریز بیمه و بازنشستگی از سوی کارفرما و عدم تصویب و تخصیص حداقل حقوق از سوی شورای عالی کار و کارفرمایان. ابتدای امسال، شاهد جلسه نمایندگان کارگران و کارفرمایان و نماینده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای تعیین حقوق پایه کارگری بودیم؛ جلسهای چالشی که با اختلافات فراوان به پایان رسید و مصوبهای که بدون امضای نمایندگان کارگری ابلاغ شد؛ در حالی که کارگران ناراضی از مصوبه این شورا بودند. پیش از این دولت اعلام کرده بود هیچ کارمندی نباید حقوق زیر دو میلیون و 800 هزار تومان بگیرد و کارگران هم انتظار داشتند چنین تصمیمی درباره آنها اجرایی شود؛ اما دیگر اعضای شورای عالی کار آن را نپذیرفتند و نمایندگان کارگران هم ناراضی از جلسه بیرون آمدند، حتی رهبر معظم انقلاب هم به موضوع واکنش نشان دادند و فرمودند: «این مقررات حتماً باید با نگاه عادلانه تنظیم شود.» تورم یکی از معضلات همیشگی کشور ماست که در سالهای اخیر بهطور بیرویهای بالا رفته است؛ اما حقوق پایه کارگران همواره از تورم جا مانده و سفره کارگران کوچک و کوچکتر شده است. این فقط گوشهای از مشکلات قشر کارگری است. از مشکلات کلان که بگذریم، کارگران همواره در مواجهه با کارفرمایان دچار مشکلات فراوانی بودهاند. در بسیاری از موارد کارگر مجبور است قراردادی را که کارفرما تنظیم کرده است، امضا نماید. هیچگاه، هیچ کارگری نمیتواند بندی از قرارداد را حذف کند یا بند دیگری بیفزاید؛ او ناگزیر است قرارداد را همانگونه که هست، امضا یا کارش را ترک کند؛ البته این را در نظر بگیرید که برخی کارفرمایان پا را از این فراتر میگذارند و هیچ قراردادی با کارگر تنظیم نمیکنند؛ در این گونه موارد کارفرما حتی حقوق پایه مصوب شورای عالی کار را هم از کارگر دریغ میکند و هنگام پرداخت حقوق، رسیدهایی را از کارگر میگیرد که مبلغ دریافتیاش را بسیار بیشتر از مبلغ واقعی بنویسد. به علاوه، کارگران همواره باید نگران امنیت شغلی خود باشند؛ یعنی هر لحظه ممکن است کارفرما، برخی نیروها را به خانههایشان بفرستد و کارگر تا مدتها کاری برای انجام دادن نداشته باشد. شاید از نگاه کارفرما، کارگر یک فرد است که در کارخانه یا شرکت او مشغول به کار است؛ اما در نگاه دیگر، کارگر یک خانواده را اداره میکند؛ نانآور خانوادهای که همه چشم امیدشان به اوست. عدم تخصیص کامل حقوق، کارگر را به سمت شغل دوم سوق میدهد و همین موجب کاهش بهرهوری فرد در شغل اولش خواهد شد. همانطور که گفتیم، کارگر رکن اساسی پیشرفت صنعت و اقتصاد کشور است. اگر با رفتارهای خود او را به سمت خمودگی ببریم، درواقع صنعت و اقتصاد کشور را با مشکل مواجه کردهایم؛ اما اگر هوای کارگر را داشته باشیم، کارگر هم هوای کاری را که انجام میدهد، خواهد داشت و این به بهرهوری و سود بیشتر برای کارفرما منجر خواهد شد.