پایههای ایالات متحده بر غارت و کشتار مردمان سرخپوستی شکل گرفته است که صاحبان واقعی این سرزمین به حساب میآیند. آشنایان با تاریخ شکلگیری آمریکا بهخوبی میدانند قتل «جورج فلوید» اتفاقی نادر در این سرزمین نیست؛ بنیان این کشور بر قتل هزاران «جورج فلوید» سرخپوست و سیاهپوست شکل گرفته است. برگبرگ دفتر تاریخ شکلگیری آمریکا مملو از جنایاتی است که قتل فلوید در برابر آنها کوچک و ناچیز است؛ یکی از این حوادث تلخ، ماجرای قتلعام سرخپوستان در ووندد نی (wounded Knee) است. در سال 1877، سرخپوست «سیوکس»، سرزمینهای «پاودر ریور» و «بلک هیلز» را از دست داده بودند و قرارگاه ایشان به منطقهای با مساحت 55 هزار کیلومتر مربع در سرزمین «داکوتا» محدود شده بود؛ با افزایش مهاجرت سفیدپوستان، جمعیت زیادی در مرز شرقی داکوتا سکنی گزیدند و دولت به زمینهای بیشتری برای اسکان سفیدپوستان احتیاج پیدا کرد.
22 هزار کیلومتر در ازای چند گاو!
در سال ۱۸۸۲، ایالات متحده تصمیم گرفت سرخپوستان بومی را وادار به فروش زمینهای بیشتری کند؛ اما سرخپوستان به هیچوجه زیر بار نرفتند؛ هیئت اعزامی، از بیسوادی رؤسای سرخپوست سوءاستفاده کرد و با فریب دادن آنها قراردادی را به امضای ایشان رساند که به موجب آن 22 هزار کیلومتر مربع از زمینهای سرخپوستان در ازای تعدادی گاو به سفیدپوستان واگذار میشد. خوشبختانه، دوستان سرخپوستها در واشنگتن با این قرارداد مخالفت کردند؛ زیرا بر طبق قرارداد قبلی، هر قرارداد جدید باید به امضای سهچهارم افراد ذکور و بالغ قوم سیوکس میرسید.
یا فروش یا تصاحب!
در سال ۱۸۸۸، مسئله تصرف اراضی سرخپوستان مجدداً مطرح شد؛ این بار هیئت اعزامی پیشنهاد خرید اراضی را به سرخ پوستان داد؛ اما گاونشسته که از معتبرترین رؤسای قبیله بود، با امضای قرارداد مخالفت کرد؛ سرانجام «ژنرال کروک» با صحبتهای بسیار و عنوان کردن این مسئله که در صورت نفروختن زمینها، دولت آنها را بهزور تصاحب خواهد کرد، توانست تقریباً امضای تمام قبایل سرخپوست، به جز قبیله گاونشسته را به دست آورد. به موجب این موافقتنامه، سرزمین سیوکسها به شش اقامتگاه کوچک تقسیم شده بود و باقی آن به سفیدپوستان اختصاص مییافت.
امید به بازگشت روزهای خوش گذشته
در سال ۱۸۹۰، اخباری از ظهور «ووکا»، مسیح قبیله «پایوت» که مؤسس طریقت مذهبی رقص ارواح بود، منتشر شد. رؤسای سرخپوست به دیدار وی شتافتند و او به سرخپوستان وعده داد تا سال آینده زمین با خاک تازهای پوشیده خواهد شد و همه سفیدپوستان زیر آن دفن میشوند؛ بر زمین چشمهها جاری خواهند شد، مراتع سرسبز میشوند، درختان فراوان میرویند و گلههای گاو وحشی در سرزمین سرخپوستان ساکن خواهند شد؛ وی همچنین رقص ارواح را به ایشان یاد داد و وعده داد کسانیکه رقص ارواح کرده باشند، از سیل مخرب جان به در خواهند برد و دوباره در زمینِ نوشده به زندگی خود ادامه خواهند داد. هنگام بازگشت سران قبیله، مسیح ووکا از ایشان خواست همه آنچه آموختهاند، به سایرین نیز یاد بدهند و طولی نکشید که رقص ارواح میان سرخپوستان رواج فراوان یافت . سفیدپوستان که با دیده شک و تردید به این مراسم عجیب نگاه میکردند، درنهایت انجام این مراسم را ممنوع اعلام کردند؛ اما اجرای آن باسرعت در میان قبایل سرخپوست رواج می یافت؛ سرانجام دفتر امور سرخپوستان در واشنگتن دستور داد فهرستی از مسببان و مروجان این مراسم تهیه شود. با وجود اینکه گاو نشسته دخالتی در به وجود آمدن این شرایط نداشت، اما نام وی نیز در این فهرست گنجانیده شد.
آغاز کشتار
در ۱۵ دسامبر ۱۸۹۰، کلبه گاو نشسته از سوی پلیس سرخپوست محاصره شد و او در جریان درگیری بین نیروهای پلیس و افراد قبیله کشته شد. فرد دیگری که نامش در این فهرست به چشم میخورد، «پابزرگ» بود. وی پس از اطلاع از کشته شدن گاو نشسته با قوم خود به سمت «پاین ریج» گریخت؛ اما در میانه راه دستگیر شد و به اردوگاه نظامی «ووندد نی» منتقل شد.صبح روز بعد، سربازان اقدام به خلع سلاح سرخپوستان کردند. یکی از سرخپوستان به نام «گرگ سیاه» ناشنوا بود و متوجه خاسته سربازان نشد و سلاح خود را تحویل نداد. سربازان به سمت وی هجوم بردند تا تفنگش را بگیرند و وی نیز به سمت آنها شلیک کرد. با شلیک نخستین تیر، نبرد آغاز شد و صدای گلولهباران کرکنندهای در اردوگاه پیچید. در میان کشتهشدگان، پابزرگ نیز دیده میشد. مکث کوتاهی در گلولهباران پیدا شد که در فاصله آن، دستههای کوچکی از سرخپوستان و سربازان، تنبهتن به جان هم افتاده بودند و با دشنه، گرز و تپانچه خون یکدیگر را میریختند؛ چون فقط عده محدودی از سرخپوستان اسلحه در اختیار داشتند، فقط یک راه در پیش پای ایشان بود و آن اینکه بگریزند. بلافاصله مسلسلهای «هاچکیس» آتش به روی فراریان گشودند. چادرها از باران گلوله تکهتکه شدند و مردان و زنان و کودکان بر خاک افتادند. «لوئیز لابلت» از بازماندگان کشتار، بعدها چنین نقل کرد: «ما کوشیدیم دواندوان جان به در بریم؛ ولی سربازان چنان به ما تیراندازی میکردند که گفتی ما یک گله گاو وحشی هستیم. آن سربازان که زنان و کودکان را قتل عام کردند، رذلهای بدبختی بیش نبودند. سرخپوستان هرگز با فرزندان سفیدپوستان چنین رفتار نمیکردند.وقتی جنون آدمکشی پایان گرفت، پابزرگ و بیش از نیمی از قومش کشته و زخمی شده بودند. در محل کشتار، ۱۵۳ جسد یافتند و عده زیادی از زخمیان بعدها در فرار یأسآمیز خود از پا در آمدند. طبق برآوردی که در همان زمان صورت گرفت، تعداد کل کشتهشدگان به ۳۰۰ نفر رسید. ارتش به سربازانی که در پی تعقیب و یافتن سرخپوستان گریخته از مهلکه بر آمده بودند، ۲۰ مدال افتخار اعطا کرد. فعالان سرخپوست اصرار داشتند مدالها باز پس گرفته شود و آنها را مدال رسوایی و رذالت میدانستند. «ویلیام تاندرهاک» از اعضای قبیله لاکوتا، در این باره مینویسد: «مدال افتخار، وسیلهای برای پاداش دادن به سربازانی است که عمل قهرمانانهای از خود نشان داده باشند؛ حال آنکه در کشتار «ووندد نی» سربازان فقط خشونت و ستم از خود نشان داده بودند.»