دافعه مبدا و جاذبه مقصد
سه دسته عامل را در ایجاد حاشیهنشینی میتوان برشمرد که شامل عوامل سطح خرد یا فردی، عوامل میانی و عوامل کلان یا ساختاری میشود. در سطح خرد، حاشیهنشینی به دو دسته عوامل دافعه در مبدأ و جاذبه در مقصد تقسیم میشود. عامل دافعه در مبدأ این است مشکلاتی، مثل کمبودها، نبود امکانات، فقر، بیکاری و غیره شرایط را برای تحمل افراد ساکن در مبدأ سخت میکند. عوامل جاذبه در شهرهای بزرگ است؛ مثل امکانات آموزشی و بهداشتی، اشتغال، رفاه، جذابیتهای فراغتی و غیره که افراد را به سمت خود جلب و جذب میکند. ارتباط عوامل دافعه و جاذبه سبب ایجاد انگیزه فردی برای حرکت به سمت شهرها میشود؛ اما در عمل موانع و مشکلاتی ایجاد میشوند که یکی از مهمترین آنها مسائل اقتصادی است که امکان استقرار در شهر اصلی را ممکن نمیکند و گروههای مختلف در حواشی یا سکونتگاههای اطراف شهرها ساکن میشوند و در نتیجه حاشیهنشینی شکل میگیرد و رشد میکند. وقتی حاشیهنشینی شکل گرفت، زنجیرههای اتصالی همراه خود دارد که افراد و گروههای اجتماعی را جذب و مشکلات و آسیبها را بازتولید میکند.در سطح میانی، عملکرد سازمانها و نهادهای ذیربط نقش مهمی در جلوگیری از مهاجرت و رفع مشکلات حاشیهها دارد که در این بین سیاستگذاریها، برنامهریزیها و نبود مدیریت مناسب، سبب تغییر کاربری زمینها از کشاورزی به مسکونی، تشدید نابرابریها و افزایش مشکلات و آسیبهای مختلف خواهند شد؛ البته باید این نکته را در نظر داشت که در دورههای مختلف و خاص، حرکت از مرکز به پیرامون دارای تأثیرات مثبت هم هست. در بخش عوامل ساختاری، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی بسیار مهم است که بحث اختصاص بودجه، توزیع رفاه اجتماعی، تفاوتها و تبعیضهای ساختاری در حوزه فرهنگ و غیره از آن جمله هستند. عامل سیاسی در بخشهای مدیریت جامعه، توزیع ثروت و نابرابریها به عنوان زیرساخت اصلی نقش ایفا میکند و مُقوّم ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. این ساختارها زمینههایی را برای گرایش افراد به سمت حاشیهنشینی فراهم میکنند؛ بنابراین سه دسته عامل را برای حاشیهنشینی میتوان برشمرد.
ملیحه شیانی
خروجی توسعه نامتوازن
مردم این مناطق، مردم شریف ما هستند که از شهر کوچک به شهر بزرگ یا از مرکز استان به پایتخت یا از روستا به شهر میآیند که دلایل مختلف دارد. وقتی ما نیازهای اصلی مردم را در سکونتگاههای اصلی خود که رگ و ریشه خودشان است، برطرف نمیکنیم و برنامهریزی مناسبی برای مهاجرت معکوس نداریم، این مسائل به وجود میآید. باید بدانیم حفظ سرمایههای هر کشور و تولید مولد، مانند کشاورزی، به روستاها و شهرهای کوچک وابسته است.
وقتی ما آب را برای این مناطق تأمین نمیکنیم، در بحث کشاورزی زمینها را مکانیزه نمیکنیم، تسهیلات نمیدهیم یا مدارس خوب و امکانات رفاهی را در این مناطق ایجاد نمیکنیم، مردم این مناطق به سمت شهرها یا حاشیه شهرها مهاجرت میکنند. اگر نیاز زیستی مردم این مناطق را فراهم نکنیم، این دور باطل هیچگاه تمامشدنی نیست؛ بنابراین در وهله اول باید جلوی مهاجرت را با خدمترسانی و پرهیز از بخشینگری بگیریم. گاهی مردم در منطقهای در بحث آب شرب که نیاز اساسی آنهاست، دچار مشکل هستند؛ این روستاییها، دامدار یا کشاورز هستند و حرف آنها این است که به مناطق آنها آب برسانند که اگر این مشکل را حل نکنیم، مجبور هستند به حاشیه شهرها مهاجرت کنند. مسئلهای که در غیزانیه و دهدز اتفاق افتاد، همین است و مردم مجبور هستند حاشیهنشین شهر اهواز شوند. اهواز بعد از مشهد دومین شهر حاشیهنشین کشور با جمعیت حدود ۵۰۰ هزار نفر است.
مجتبی یوسفی
کمتوجهی به روستاها
اولین علت حرکت به سمت حاشیهنشینی و گسترش آن، تمرکز نداشتن بر قصه روستاست. وقتی از روستا حمایت نمیشود، ظرفیتهای خدماتی و کیفیت زندگی را در روستا توسعه و افزایش نمیدهند، فرصتهای اشتغال را در روستا به وجود نمیآورند و از جوان روستا و نخبه روستایی حمایت نمیشود؛ قاعدتاً این روستایی، روستا را رها میکند و به سمت شهرها میرود. این افراد معمولاً به دلیل هزینههای بالا در شهرها به سمت حاشیهنشینی سوق داده میشوند که آسیبهای متعددی در آن شکل میگیرد.
احمد راستینه