امسال میتواند سالی بسیار ویژه برای رسانه ملی باشد، سالی که با دست و دلبازی تلویزیون و رادیو سپری شود و آثار خوب و با ارزشی ارائه دهد، قطعا میتواند ریزش مخاطبان خود در چند سال اخیر را تا حدی جبران کند، زیرا کرونا مهمان ناخواندهمان شده است و همین موجب شده است زمانهای بیشتری را در خانه سپری کنیم؛ همین است که میگوییم باید رسانه ملی این تهدید را فرصت بداند و تلاش کند با تمام محدودیتهایش بهترین عملکرد را از خود نشان دهد. در این میان قطعا فیلم و سریال، سهم ویژهای در جذب مخاطبان میتوانست داشته باشد. اما در نوروز امسال رسانه ملی به جز «پایتخت» نتوانست سریال قابل توجهی را به آنتن برساند، پس از ایام عید نیز فقط «نون خ» بود که میتوانست در کنداکتور عرض اندام کند، ماه رمضان هم گذشت، بدون اینکه دستاورد ویژهای برای رسانه ملی و کارنامه رمضانیاش داشته باشد، تنها سریال پر مخاطب روزهای روزهداری نیز «زیرخاکی» بود. اما تنوع در ژانر سریالهایی که ظرف چند هفته گذشته از رسانه ملی پخش شده است، قابل توجه است، از کمدی «آخر خط» گرفته تا «شاهرگ»، که یک برهه زمانی حساس از تاریخ کشورمان را بررسی میکند و «برای دخترم نرگس» که کاملا خانوادگی است.
«آخر خط» سریال طنزی است که تا حد زیادی توانسته است در جلب و رضایت مخاطب موفق باشد، «علیرضا مسعودی» که سالهاست در تلویزیون فعالیت دارد و نگارش فیلمنامههای شاخصی نظیرِ «ساعت خوش»، «کوچه اقاقیا»، «ارث بابام»، «سه دونگ، سه دونگ»، «قرارگاه مسکونی» و «آقا و خانم سنگی» را در کارنامه خود داشته است، این بار دست به نویسندگی و البته کارگردانی اثر جدیدی زده و اتفاقا موضوع و داستان تازهای را هم دستمایه فیلمنامهاش کرده است. سریال طنز «آخر خط» بیش از اینکه به طنزهای دهه 90 شبیه باشد، یادآور طنزهای «رضا عطاران» است، طنزهایی که ماندگاری بسیاری را از آن خود کردند، با این تفاوت که به نظر میرسد هنوز فاصله زیادی از مخاطب پسندیِ «آخر خط» تا ماندگاری آثاری مانند «متهم گریخت» یا «خانه به دوش» وجود دارد؛ با این حال فارغ از اظهار نظر درباره داستان سریال که به نظر تا حدی تابوشکنی در رابطه با موضوع جنگ سوریه است و باید منتظر ماند و دید چگونه میتواند حق مطلب را ادا کند، در کل، آخر خط را باید ابتدای خطی دانست که شاید بتواند تا حدی هر چند کم، کمبود کمدی و طنز در دهه 90 را جبران کند، به شرط آنکه در ادامه قویتر از این ظاهر شود.
اما سریال شاهرگ، این سریال نیز مانند سریال 50 قسمتی «سرباز» به تهیهکنندگی «محمدرضا شفیعی» است، تهیهکننده پرکار رسانه ملی که اتفاقا در مدت اخیر پرکاریاش صدای برخی رسانهها را درآورده است. هرچند شاهرگ، یک برهه مهم در دهه 60 و اما کمتر توجه شده در سریالهای رسانه ملی را بررسی میکند، اما مخاطبِ اهل سینما و فیلم به ناگاه ذهنش به یاد فیلمِ سینمایی «ماجرای نیمروزِ مهدویان» میافتد، با این تفاوت که در شاهرگ به یک سوژه بسیار ناب و جدید، یعنی تیم خنثیکننده بمب توجه شده است و این در نوع خود قابل تحسین است، اما واقعیت این است که این سریال نیز با وجود انتخاب موضوعی درست و شایسته، بهتر بود تا حدی قویتر جلو بیاید.
و اما سریال شبکه اول سیما، انتظار میرفت که دخترم نرگس با استقبال بیشتری روبهرو شود، شاید به این خاطر که نام سریال، مخاطب را به یاد سریال پرمخاطب دهه 90 به کارگردانی «سیروس مقدم» میاندازد، سریالی که در زمان خود بسیار موفق بود، اما واقعیت این است که نرگس دهه 90 آن طور که باید و شاید نتوانست قدرتمند ظاهر شود، هر چند سریال داستان دارد و داستان نیز آرام آرام راه خود را پیدا میکند و جلو میرود، اما متأسفانه برخی بازیهای ضعیف به ویژه بازی نقشهای فرعی، و مشکلات فنی و صداگذاری از نقاط ضعف سریال به شمار میرود و ضعف ساختاری را نشان میدهد؛ از طرفی فیلمنامه هم آن طور که باید و شاید محکم نیست، با این حال استفاده از نیروهای بومی شهرهای مختلف کشور، رسمی خوشایند است که با وجود تمام نقاط ضعفش، نقاط قوت خوبی را نیز خواهد داشت.