30
سیاست «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» اصلی متقن و مستند بر تجربه و عقلانیت و برگرفته از قاعده دقیق و روشن قرآنی «نفی سبیل» است که بهعنوان شعار با نظمی مسجع بیان شده است و در شعار که دارای سجع، وزن و نظم است، معمولاً تفاسیر برداشته و اختصار و انسجام در کنار وزن و آهنگ، نقشآفرینی میکنند، اما تفسیر درست این اصل از منظر حضرت امام رحمه ا... علیه و مقام معظم رهبری و همه اهالی منصف اندیشه و سیاست، همانا رد هرگونه رابطهای است که مبتنی بر پذیرش وابستگی و سلطه بیگانگان است، نه به معنای قطع رابطه با شرق و غرب، بلکه داشتن رابطه با هر دو بر مبنای حفاظت از استقلال و طرد وابستگی به آنهاست.
امام خمینی رحمه ا... در تبیین این اصل میفرمایند: «ملت ایران بدون اتکا به غرب و شرق میخواهد روی پای خود بایستد و بر سرمایههای مذهبی و ملی خود استوار باشد.» ۲۳ / ۹ / ۵۷
و شرایط برقراری رابطه را نیز اینگونه مشخص میکنند: «ما به هیچ طرفی از دو طرف شرق و غرب تمایلی نداریم و ما با همه روابطی علیالسواء داریم و با همه رفتاری عادلانه داریم، البته درصورتیکه آنها عدالت را در رابطه با ما رعایت کنند.» ۲۰ / ۱۰ / ۵۷
معمار کبیر انقلاب اسلامی در سیره عملی خویش نیز این اصل را بهدرستی ترسیم نمودند و به گورباچف رئیس اتحاد جماهیر شوروی نامه نوشتند و هیئتی را که در رأس آن عالم بزرگی همچون آیتالله جوادی آملی قرار داشتند، برای رساندن آن نامه و توضیح درباره محتوای آن به کرملین فرستادند و همچنین درباره آمریکا هم بارها با صراحت اعلام کردند، درصورتیکه دولتمردان آمریکائی دست از سیاستهای تجاوزکارانهشان بردارند میتوانیم با آنها هم رابطه داشته باشیم و این روش بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، تفسیر عملی سیاست «نه شرقی – نه غربی» است، روشی که امام رحمه ا... علیه تا آخر به آن پای بند بودند و مقام معظم رهبری نیز بر اساس این خط و رهنمون ادامه مسیر دادهاند.
اما نکته جالب در برداشت از این اصل، شیوه گزینشی برخی جریانات داخلی و مدعی خط امام رحمه ا... علیه است که در حفظ و حراستِ با منظور از بند اول این اصل بسیار فعال و کوشا و تند و افراطی و بیمنطق سخن میگویند که هرگونه ارتباط با کشورهای منتسب بلوک ازهمپاشیده شرق را رفتن به زیر سلطه کمونیستِ رخت بسته از صحنهی قطببندی قدرت میدانند و، اما از سوی دگر با اشتهای فراوان و با معادلهای دقیقاً نابرابر تن به رابطه ارباب- رعیتی با غرب سلطهگر میدهند و لفظ حاکم بر این اصل و روح حاکم بر آنکه نفی سلطهی قدرتهای خارجی است را به فراموشی میسپارند.
بهراستی مخالفان و موافقان باید بهجای نفی رابطه با این یا آن کشور، بر نفی وابستگی به آنها تکیه کنند و به این واقعیت توجه داشته باشند که در عین عدم اعتماد مطلق به شرق و غرب، لازمه اداره کشور داشتن رابطه با آنها بر اساس اقتضائات تأمین منافع ملی و اصول حاکم بر آن با بهرهگیری از تجارب گذشته و مذاکره و معامله بر اساس مؤلفههای اقتدار است، نه اعلام فشار از تحریم ظالمانه و درخواست کاهش فشار از عاملِ این تحریمهای ظالمانه (که هدفی جز نابودی ملت ایران نداشته و ندارند)؛ و چه زیبا فرمودند مولا علی علیهالسلام: «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ» ... چه بسیار است عبرتها و پندها و چه کم است عبرت گرفتن و پند پذیرفتن. (حکمت ۲۸۹ نهجالبلاغه)