صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۴  ، 
کد خبر : ۳۲۴۳۱۰
نقش تحریف در غلبه قدرت بر حقیقت

مَرکب و مُرکَّب سلطه

پایگاه بصیرت / حمزه عالمی

«تحریف» به ‌معنای نمایش کاذب از واقعیّت، فرآیندی است که در غرایز و هواهای نفسانی ریشه دارد. تحریف زمانی شکل می‌گیرد که میان امر واقع و درک آن، قوّه توهّم واقع می‌شود. طبق قول فلاسفه مسلمان، میان حس و عقل(درک)، قوّه ارزشمند خیال (Imagination) قرار دارد که از امورات واقع تصویرسازی کرده و تصاویر را در ذهن حفظ می‌کند تا ادراک حاصل شود؛ اما وهم با خیال تفاوت دارد و رسانه‌های نامتعهد تصویری وهم‌آلود از امر واقع ارائه می‌کنند و درک را با وهم درهم می‌آمیزند و تحریف به این شکل صورت می‌گیرد.

نکته مهم اینکه وهم از جنود شیطان است و در منازعه با عقل، مسیر حاکمیت غرایز و هواهای نفسانی بر انسان را هموار می‌کند. بنابراین، تحریف در مرحله اول حقِّ آگاهی و آزادی شناخت را از انسان‌ها می‌گیرد و غفلت را بر انسان حاکم می‌کند. غفلت، بستر و زمینه اصلی بهره‌کشی و استعمار انسان‌ها و تبدیل کردن آنها به ابزاری در خدمت منافع قدرت‌طلبان است.

 

پیوند تحریف با انحصارگرایی

از مقدمات فوق می‌توان نتیجه گرفت که تحریف، یک طرح، پروژه و برنامه‌ای هدفمند است که با مشارکت جمعی از قدرت‌طلبان شکل گرفته و ادامه می‌یابد. به عبارت دیگر، تحریف اقدامی است که نه از سوی عامه مردم، بلکه از جانب نخبگانی شکل می‌گیرد که برای حفاظت از منافع خود، مانع شناخت حقیقت از سوی مردم می‌شوند. این سخن، خاصیّت پنهان‌کارانه و باندگرایانه‌ تحریف را نشان می‌دهد. اساساً تحریف نمی‌تواند در منظر عموم شکل گیرد یا اگر بخواهد در چنین شرایطی پا بگیرد، باید به اغوا و فریب مردم اقدام کند. شاید رهبر معظم انقلاب از همین منظر همواره بر کلیدواژه «حضور مردمی» تأکید می‌کنند.

از اینجا می‌توان یکی از ابعاد رسالت پیامبران الهی را دریافت و آن، اقدام علیه انحصارگرایی است. پیامبران از یک منظر علیه انحصارگرایی در حوزه معرفت، قدرت و ثروت اقدام کرده‌اند.

نخبگان سلطه‌گر(طواغیت) در مرحله اول سعی می‌کنند جهان‌بینی خاصّی که قدرت و ثروت آنها را مشروع جلوه دهد، ارائه کنند و با جلوگیری از دانش‌اندوزی عامه مردم، مانع از فهم و درک این روابط قدرت و دانش شوند. روشن است که این رابطه قدرت و دانش را تحریف به‌معنایی که در بالا گفته شد، حفظ می‌کند.

در مقابل این وضعیّت، پیامبران الهی با دعوت مردم به شناخت و آگاهی و ارائه جهان‌بینی دینی که دنیا و آخرت مردم را طبق حقایق حاکم بر هستی تفسیر می‌کند، انحصارگرایی در حوزه معرفت و سپس قدرت و ثروت را از بین برده و علاوه بر اینکه با گسترش شناخت و افزایش درک و فهم مردم، زمینه بعثت و سپس تعالی عموم آنان را فراهم کرده‌اند، خواهان توزیع عادلانه منابع مادی در جامعه شده‌اند.

به این ترتیب، روی سخن پیامبران همواره با عموم مردم بوده و در همین جهت امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر، خشنودی مردم از حاکم را بر ناخشنودی خواص و نخبگان از وی، ترجیح داده و آن را عامل موفقیّت حاکم اسلامی می‌دانند.

 

سقیفه؛ انحصار، تحریف و اقتدار

در مقابل دعوت پیامبران و رسولان الهی، وقتی نخبگان قدرت‌طلب بخواهند قدرت را تصاحب کنند، تنها از رهگذر محصور کردن شناخت و تحریف موفق خواهند شد و این اتفاقی بود که در سقیفه رخ داد. در این واقعه، انحصار، تحریف و اقتدار از سوی خلیفه اول و دوم با یکدیگر جمع شدند.

در حالی‌که تعداد مهاجرین در سقیفه بسیار محدود بود(برخی فقط نام سه نفر از مهاجرین، یعنی ابوبکر، عمر و ابوعبیده را ذکر می‌کنند)، اما همین تعداد محدود، خود را نماینده مهاجرین و قریش قلمداد کردند، حال آنکه وارثان اصلی خلافت، یعنی بنی‌هاشم و شخص امام علی(ع) مشغول تدفین رسول‌الله(ص) بودند و امام علی(ع) وقتی از سخن ابوبکر در سقیفه که گفت: «ما از قریش هستیم و ائمه(خلیفه) باید از میان ما باشد»، آگاه شد، فرمود: «آنان به درخت استدلال کردند، اما میوه‌اش را ضایع ساختند.»

منظور امام(ع) از این سخن، شخص ایشان است که مستحقّ اصلی امر خلافت به شمار می‌آیند، حال آنکه ابوبکر در سقیفه و در نبود امام علی(ع)، انحصار تفسیر از قریش را آن هم در معنایی منحرفانه به‌دست گرفت و این معرفی با ادبیات مقتدرانه و رعب‌آور خلیفه دوم القا شد و به این ترتیب سه‌گانه «انحصار»، «تحریف» و «اقتدار»، جمع زیاد انصار را به بیعت با ابوبکر کشانید.

در این اجتماع هرچند برخی از انصار از حقّ خلافت امام علی(ع) یاد کردند و به آن رغبت نشان دادند؛ اما دو عامل «ترس» و «دنیاگرایی» مانع پافشاری آنان بر این امر شد. سال‌های پس از سقیفه، بذر تفکراتی که در آنجا کاشته شد در جهان دنیای اسلام ریشه دوانید و در سرزمین شام به شجره خبیثه بنی‌امیّه تبدیل شد.

پس از سقیفه، دنیاگرایی بر نخبگان جهان اسلام (یا به تعبیر رهبر معظم انقلاب بر خواص جبهه حقّ) مستولی شد و به ترس در مقابل بنی‌امیّه تبدیل شد و از آن سو جعل حدیث از سوی معاویه در شام و محروم کردن مردم از شناخت حقیقی سیره و سنّت رسول‌الله آن هم با اقتدار و زورگویی، عامه مردم شام و حتی کوفه را به سربازانی غافل و جاهل و در خدمت سلطه‌گری تبدیل کرد و به این ترتیب حادثه عاشورا رقم خورد.

از آنچه گذشت می‌توان نتیجه گرفت، «تحریف» مسیری است که حوزه سیاست را از مسیر اصلی خود خارج می‌کند و آن را به سوی سلطه‌گری سوق می‌دهد. سیاست در مکتب اسلام اتکای زیادی به آگاه‌سازی، تربیت و تعالی عموم مردم دارد و در مقابل، تحریف که حیاتش در پنهان‌کاری، فریب و اغوای عموم مردم است، زمینه تشکیل باندهای قدرت و ثروت را فراهم می‌کند، مردم‌سالاری را به حاشیه می‌راند و جامعه را تحت سلطه عدّه‌ای قلیل قرار می‌دهد. به این ترتیب، تحریف مَرکب و مُرکَّب سلطه قلمداد می‌شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات