صبح صادق >>  نگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۸:۵۲  ، 
کد خبر : ۳۲۴۷۳۷
بازخوانی اتفاقاتی که پیش از 31 شهریور 1359 رخ داد

ساده‌لوحی یا خیانت زمین بدهیم ، زمان بگیریم!

هنوز هم خیلی‌ها فکر می‌کنند 31 شهریور آغاز تهاجمات رژیم بعث عراق به کشورمان است؛ اما واقعیت چیز دیگری است. شاید بهتر باشد بگوییم تهاجم گستاخانه هواپیماهای عراقی به آسمان تهران سبب شد این روز را نشانه رسمی آغاز جنگ در نظر بگیرند. سران حکومت وقت بغداد که با پیروزی انقلاب اسلامی به دنبال راه‌هایی بودند تا قرارداد الجزایر را ملغی کنند، در سال 1359 به صورت علنی به مرزهای ایران تجاوز و تعرض کردند و به خیال اینکه ایرانی‌ها توان مقابله با ارتش مسلح شده‌شان را ندارند، در آخرین روز شهریور تهاجمی همه‌جانبه را به اجرا گذاشتند.
پایگاه بصیرت / میثم رشیدی‌مهرآبادی

بغض1975

صدام از انعقاد قرارداد 1975 الجزایر بغض فروخورده‌ای داشت و همچون ماری زخمی به دنبال ضربه زدن به ایران بود. او می‌گفت جنگ تحمیلی در روز 4 سپتامبر آغاز شد، نه 22 سپتامبر که دولت ایران به آن معتقد است؛ یعنی جنگ برای صدام و هم‌پیمانانش از دو هفته قبل به صورت رسمی آغاز شده بود و آنها از مدت‌ها قبل خودشان را آماده جنگی همه‌جانبه کرده بودند.دیکتاتور سابق عراق عقیده داشت، ارتش ایران در سال 1980(1359 شمسی) ضعیف و «فاقد رهبری» بود؛ چون بیشتر افسران عالی‌رتبه ارتش در وقایع انقلاب از مقام خود خلع شده بودند. صدام در تناقض‌گویی‌هایش درباره دلایل حمله به ایران می‌گوید که این سؤال را باید از ایرانی‌ها بپرسید، چون آنها جنگ را آغاز کردند! آنچه از صحبت‌های سران وقت بغداد استنباط می‌شود، این است که آنها به دلیل وضعیت سیاسی و نظامی ایران برای ضربه به جمهوری اسلامی و رسیدن به منافع‌شان دندان تیز کرده بودند. طبق گزارش وزارت خارجه ایران، ارتش عراق در دوره‌ای ۱۹ ماهه پیش از شروع جنگ، بیش از ۳۹۷ بار به مرزهای زمینی، هوایی و دریایی ایران حمله کرده است.

صدام کشورش را به خطر نمی‌اندازد!

سردار شهید حاج‌احمد متوسلیان، صحبت با بنی‌صدر درباره وضعیت مرزهای کشور در مواجهه با عراق را این‌گونه تشریح می‌کند: «یک ماه قبل از شروع جنگ جلسه‌ای در اتاق جنگ لشکر 81 زرهی کرمانشاه به ریاست بنی‌صدر تشکیل شد. در این جلسه آقایان ظهیرنژاد و صیاد شیرازی به همراه فرماندهان ارتشی 30 منطقه نظامی از استان‌های آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و نیز برادران محسن رضایی و محمد بروجردی به اتفاق مسئولان سپاه در کل منطقه غرب حضور داشتند. در این جلسه فرمانده سپاه قصرشیرین به وضعیت بسیار بد نیروهای ما در مرزها و حملات مکرر ارتش عراق به پایگاه‌های مرزی اشاره کرد و گفت دشمن در این منطقه از خیلی وقت پیش شروع به ساختن استحکامات نظامی کرده است و ما کمترین آمادگی رزمی را نداریم. در نهایت از بنی‌صدر سؤال شد که اگر به احتمال یک درصد عراق به ایران حمله کند، شما چه تدبیری برای دفاع دارید؟ بنی‌صدر گفت عراق هرگز جرئت چنین کاری را ندارد. بروجردی گفت اگر به احتمال یک در هزار بخواهد در غرب از طریق قصرشیرین حمله کند و شهر را بگیرد شما برای مقابله با چنین مسئله‌ای چه تدبیری دارید؟ بنی‌صدر مجدداً گفت عراق هیچ وقت چنین غلطی نمی‌کند. برای اینکه هم در سطح بین‌المللی و سیاست جهان محکوم می‌شود و هم امنیت داخلی خودش به خطر می‌افتد. مطمئن باشید که صدام کشورش را به خطر نمی‌اندازد!»

شروع جنگ از دو ماه قبل

«قدرت‌الله هزاوه» که قبل از شروع جنگ در پادگان لشکر 92 زرهی در مرز خدمت می‌کرد، می‌گوید: یک بار ارتش عراق به بخشی از خاک‌مان حمله و قسمتی را اشغال کرد که ما در پاسخ، خودسرانه عمل کردیم و منطقه را بازپس گرفتیم. همان زمان دولت بنی‌صدر به این کارمان اعتراض ‌کرد و به واحد ما که یک گروهان از گردان 242 لشکر 92 زرهی بود، اعلام کردند از منطقه برگردید و خودتان را به دادگاه معرفی کنید؛ چون لغو دستور کرده‌اید. به نظرم بنی‌صدر در حال خیانت به کشور بود. عراق حمله می‌کرد، منطقه‌ای را می‌گرفت و تا ما می‌خواستیم حمله ‌کنیم دستور عقب‌نشینی می‌آمد. اجازه درگیری به ما نمی‌دادند. ما هم همه ارتشی بودیم و قانون را می‌دانستیم و می‌گفتیم دلیل این عقب‌نشینی‌ها چیست؟ در جواب می‌گفتند می‌خواهیم زمین بدهیم و زمان بگیریم. نمی‌دانم روی چه حسابی این تصمیمات را می‌گرفتند. به ما می‌گفتند عراقی‌ها اصلاً جرئت نمی‌کنند پای‌شان را داخل خاک‌مان بگذارند. به همین خاطر به ما مهمات و نیرو نمی‌دادند. ما هم می‌گفتیم اگر نیرو و تانک ندارید حداقل مین بدهید تا داخل زمین کار بگذاریم و مانع نفوذشان شویم. عراقی‌ها در برابر هر تانک ما صد تانک می‌چیدند و بعد به ما می‌گفتند اینها جرئت نمی‌کنند یک قدم داخل خاک‌مان بیایند و اصلاً نگران نباشید. زمانی که عراق فرودگاه مهرآباد را بمباران کرد تازه دولتمردان وقت اعلام جنگ کردند، در حالی که شروع جنگ برای ما از دو ماه قبل محرز شده بود. جنگ از ماه‌ها قبل کامل و علنی شروع شده بود و نمی‌دانم چرا اعلام جنگ نمی‌کردند؟ زمانی جنگ را به طور رسمی اعلام کردند که من اسیر شده بودم و خبرش را در اردوگاه از طریق رادیو شنیدم.»

تقویت بنیه نظامی عراق

عراق پیش از 31 شهریور 1359 اقدامات مهمی، مانند تقویت پاسگاه‌های مرزی، احداث‌ سنگر و مواضع‌ دفاعی‌، انتقال‌ توپخانه‌ به‌ مرزها، تقویت‌ نیروهای‌ نظامی‌ خود در طول‌ مرز و شناسایی‌های مرزی و نفوذ به‌ داخل‌ خاک‌ کشور ایران به منظور آغاز جنگ انجام داده بود و در مقابل با اقدامی جدی از سوی ایران مواجه نشد. با اینکه از نگاه عراقی‌ها جنگ شروع شده بود، اما آرایش نظامی ایران اصلاً متناسب با آن وضعیت نبود و لشکرهای ارتش به جبهه جنوب کشور نرفتند و سازماندهی فوق‌العاده‌ای صورت نگرفت.

حتی یک نیرو به شما نمی‌دهم!

سردار شهید حاج‌محمدابراهیم همت نیز در بخشی از خاطرات خود درباره ماه‌های نخستین تهاجم عراق می‌نویسد: «ما پیش بنی‌صدر رفتیم و عنوان کردیم که از طریق نوسود می‌توانیم خیلی خوب روی مواضع عراق کار کنیم. عراق شهرهای نزدیک به نوسود دارد. فقط مشکل ما کمبود نیرو است؛ اما او می‌گفت من حتی یک نفر نیرو به منطقه شما نمی‌دهم! هر چه به او اصرار کردیم کمترین کمکی به ما نکرد!»

زمین بدهیم و زمان بگیریم!

بنی‌صدر در جایگاه فرمانده کل قوا هیچ‌گاه تحرکات و تهاجمات عراق پیش از 31 شهریور را جدی نگرفت و با سهل‌انگاری و ساده‌اندیشی راه را برای گستاخی و جسارت بعثی‌ها باز کرد. آن روزها ارتش کشور با مشکلات متعددی دست به گریبان بود و نمی‌توانست یک‌تنه مقابل متجاوزان بایستد. تنها نیرویی که می‌توانست جلوی دشمن مسلح و مهاجم را بگیرد، جوانان معتقد و باخدایی بودند که با سلاح غیرت، قدرت و ایمان به میدان نبرد پا گذاشتند و به دشمنان اجازه نفوذ ندادند. غافلگیری‌ بعثی‌ها از شجاعت رزمندگان ایرانی، نه تنها آنها را در روزهای نخستین جنگ به اهداف‌شان نرساند، بلکه با گذشت زمان آنها را از موضع تهاجمی به لاک دفاعی فروبرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات