حمیدرضا فراهانی، راوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در کتاب «راویان صحنه جنگ» از شهید محمدرضا ملکی روایتی را نقل کرده است که بدین شرح است: یکی از خاطرههایی که شهید محمدرضا ملکی برای من تعریف کرد این بود که میگفت ارتش و سپاه میخواستند در اطراف امالرصاص عملیاتی ایذایی و تأخیری اجرا کنند. به همین دلیل جلسهای مشترک بین سپاه و ارتش برقرار شده بود. من هم راوی آقای قاآنی، فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا (ع) بودم. فرماندهان ارتش همه با لباسهای خیلی تمیز و مرتب و اتوکشیده در جلسه حضور پیداکرده بودند. همراه با آقای قاآنی وارد جلسه شدم. ایشان تازه از عملیات شناسایی برگشته بود و تمام سروصورت و لباسش پوشیده از خاک و گل بود. فرماندهان ارتش بیوقفه سراغ فرمانده تیپ سپاه، یعنی آقای قاآنی را میگرفتند که قرار بود در جلسه حضور پیدا کند. هیچکدام از فرماندهان ارتش فکر نمیکردند که آن مرد با لباس خاکی فرمانده تیپ باشد. آقای قاآنی ازآنجاکه دوست نداشت خود را فرمانده معرفی کند، میگفت «شما ادامه بدهید الآن میآید». خلاصه، فرماندهان ارتش با آنتنهای نشانگری که داشتند خیلی جدی منطقه عملیاتی را روی کالک توضیح میدادند تا اینکه در خصوص چگونگی عبور نیروها از خاکریز و پنهان ماندن از چشم عراقیها بحث به بنبست رسید. اینجا بود که آقای قاآنی بلند شد و خود را معرفی کرد و پیشنهاد حفر یک کانال مخفی را از زیر خاکریز داد تا نیروها بتوانند دور از چشم عراقیها از خط خود عبور کنند و به خط دشمن بزنند. این پیشنهاد کارگشا واقع شد و در عمل هم طرحی موفقیتآمیز از کار درآمد.