تا انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم چند ماه باقی مانده است، اما این روزها و در مسیر انتخابات 1400 برای بخشی از جریانهای سیاسی کشور انتخابات سوم نوامبر ایالات متحده حتی بیش از انتخابات خرداد سال آینده اهمیت یافته است؛ چرا که آخرین امید شان برای ادامه حیات سیاسی را پیروزی نامزد دموکرات میدانند! این همان تفکری است که اداره دستگاه اجرایی کشور را با سیاست حل مشکلات کشور از طریق حل مشکلات بینالمللی و مذاکره در سال 1392 بر عهده گرفت و نه تنها نتوانست از این طریق بر مشکلات فائق آید، که اجازه حل مشکلات کشور از طریق تقویت ساخت درونی را نیز سلب کرد! نگاه دقیق به صحنه سیاست این حقیقت را آشکار میکند که برای این جریان راهی دیگری هم باقی نمانده است!
مهمترین ابزار موفقیت یک جریان سیاسی در انتخابات ارائه برنامه برای اداره کشور است؛ اما حقیقت آن است که این ابزار برای اصلاحطلبان از دست رفته است. اعتراض به عملکرد دولت مورد حمایت این جریان آنقدر بالا گرفته است که حامیان وی نیز از کنارهگیری رئیس دولت دم میزنند! بگذریم که استیضاح رئیسجمهور به دلایل متعددی به صلاح کشور و ملت نیست، اما بسیاری از آن 25 میلیون در جرگه پشیمانان قرار گرفتهاند و منتظرند کار این دولت هر چه زودتر سرآید! علاوه با این کارنامه مردودی ، به میدان آوردن گزینههای رادیکال نیز پروژه از پیش شکست خورده است؛ چرا که هم در درون اصلاحطلبان مخالفان جدی دارد، هم جامعه دیگر خریدار رادیکالیسم سیاسی نیست و دغدغه اقتصاد و ثبات دارد که نیازمند خردمندی، توانمندی و داشتن برنامه است؛ تحفه ارزشمندی که در سبد رادیکالهای اصلاحطلب یافت نمیشود! بدون شک حمایت از نامزدهای اجارهای نیز برای این جریان سناریوی از دست رفته است. حمایت از روحانی آنقدر دردسرساز و پرهزینه بوده که دیگر رمقی برای تداوم آن در 1400 باقی نمانده است.
تنها یک راه باقی میماند و آن هم به کارگیری شیوههای مافیایی در اغواگری و فریب رسانهای و ایجاد خطای محاسباتی در افکار عمومی است که این مهم از طریق «دوقطبیسازیهای کاذب» ممکن خواهد بود؛ اکنون چشم دوختهاند تا اگر بایدن رئیسجمهور شد، با حربه صلح و جنگ وارد میدان انتخابات بشوند! تجربه گذشته اصلاحطلبان در انتخابات 1392 و 1396 نیز حاکی است این جریان در به کارگیری این شگردها از توانمندی قابل ملاحظهای برخوردار است. چه آن زمان که با وعده چرخش چرخ اقتصاد کشور از طریق مذاکره پیروز میدان شد، چه آن زمان که حواس جامعه را از باغ خشکیده و بیثمر برجام به سمت «دیوارکشی در خیابان» پرت کرد!
در پایان باید به این نکته توجه کرد که امیدواری به پیروزی بایدن برای مهیا کردن آینده سیاسی یک جریان، توهمی بیش نیست و خیلی زود بیاعتباری آن آشکار خواهد شد. به نظر میرسد، این جریان بیش از چنین دلخوشیهایی باید به بازنگری و بازاندیشی مبنایی در منظومه فکری خود متمسک شود و با عبرتآموزی از آنچه گذشته است، روند حرکت خود را در چارچوب تأمین منافع راهبردی این سرزمین طراحی کند، هرچند این فرآیند زمان به جدایی موقتی این جریان از قدرت برای چند صباحی بینجامد.