معمولاً در محاسبات و مناسباتی که ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران داریم، آمریکا را یک کشور خط مقدم نظام سلطه میدانیم که ریاستهای آنها همیشه به ضرر کشورهای مستقل و کشورهایی است که میخواهند مشی و مرام مستقلانه داشته باشند؛ اما واقعیت آن است که ایالات متحده آمریکا در طول سالیان گذشته به گونهای عمل کرده است که با اعمال نفوذ در کشورها و دولتها به ویژه دولتهای دستنشانده، اهداف و منافع خاص خود را در سطح بینالمللی دنبال میکنند.
بنابراین از یک منظر هیچ تفاوتی نمیکند که در انتخابات ریاستجمهوری، چه کسی در آمریکا به قدرت برسد؛ زیرا هرشخصی که به قدرت برسد، دنبالهروی از لابی صهیونیسم و تداوم خوی سلطهگری است و به فروش رساندن اسلحه و نابود کردن منابع سایر کشورها به نفع آمریکا را دنبال میکند. حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه هر دو در ارتباط با سایر کشورها مانند دو لبه قیچی عمل میکنند و همچنان با همدستی همدیگر غارت منابع را که سالیان گذشته با قتل و غارت انجام میدادند و امروز این روند که با بهرهگیری از نظامات پولی و بانکی در قدرت نرم انجام میدهند، تداوم خواهد داشت.
اما هر یک از اینها از روشهای خاصی استفاده میکنند، یکی با دست چدنی آشکار و دیگری با دست چدنی مخملین این کار را انجام میدهند. الآن استفاده از ابزارهای گوناگون و مفاهیم متعددی اعم از صهیونیست، رویکردهای نژادپرستانه، توجه ویژه به سفیدپوستهای ایالتهای مختلف، نحوه استفاده از محیط زیست و مسائلی نظیر آن در مطالبات یا مناظرهها مطرح میشود.
اما واقعیت این است که امروز آمریکا اسیر زر و زوری شده است که در سطوح بالا یا در مراکزی نظیر قمارخانهها و قمار بر سر اینکه چه کسی رأی میآورد و چه کسی رأی نمیآورد، در مراکز قدرت سیاسی لابی صهیونیست، چگونگی حکومت در آمریکا مشخص میشود. مردم آمریکا کمتر در تعیین سرنوشت خود دخالت دارند و آن بخش از مردم هم که پای صندوقها میآیند، عملا گرفتار فضاهای رسانهای و تأثیراتی که آنها بر افکار عمومی میگذارند، شدهاند و به نوعی میتوان گفت انحطاط دموکراسی در جریان انتخابات آمریکا به اوج رسیده است.