نامزدهای اصلی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه هستند که نامزد دموکراتها آقای «جو بایدن» معاون رئیسجمهور سابق و نامزد حزب جمهوریخواه آقای «دونالد ترامپ» رئیسجمهور کنونی است و شانس پیروزی هر یک از این دو نفر در انتخابات وجود دارد. اگرچه نظرسنجیها نشان میدهد، «بایدن» با یک فاصله معناداری حدود 9 درصد در میانگین نظرسنجیها از «ترامپ» جلوتر است، اما هنوز پیروزیاش قطعی نیست. به ویژه اینکه انتخابات امسال یک انتخابات معمولی نیست و به احتمال قطع به یقین قضیه با دعواهای سیاسی و حقوقی همراه خواهد شد و ممکن است این موضوع به دیوان عالی فدرال ارجاع یا به مجلس نمایندگان داده شود که دیگر اصلاً هیچ پیشبینیای نمیتوان کرد. گفتنی است، احزاب دیگری نیز در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شرکت میکنند و نامزدهایی دارند، اما شانس پیروزی ندارند و در حقیقت رقابت اصلی بین این دو نفر است. هر یک از نامزدهای این دو حزب طرحها و برنامههای خاص خود را در سطح بینالملل و سیاست خارجی دارند. اگر بخواهیم این موضوع را در زمینه مسائل خاورمیانه در نظر بگیریم، باید گفت «ترامپ» در این باره یک استراتژیک دارد و آن هم فعال کردن نیروهای نیابتی برای پیشبرد اهداف ایالات متحده آمریکا در چارچوب تمرکز بر رژیم صهیونیستی و عربستان است. تمرکزش بر رژیم صهیونیستی از طریق معامله قرن و برقراری عادیسازی روابط بین کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی است و هر چه صهیونیستها به دنبال آن هستند از بلندیهای جولان گرفته تا بحث پایتخت شدن بیتالمقدس و برخورد با ایران و انواع و اقسام خواستههای آمریکایی را به آن عمل میکنند. در مورد عربستان هم همینطور به نظر میرسد که با سیاست خیلی دست و دل بازانهای با عربستان رفتار کرده و میکند و بعد از اینکه پیروز شود، این روند شدت میگیرد و نقش بیشتری را برای عربستان برای تحولات منطقه قائل خواهد بود. اما پیروزی «جو بایدن» تفاوتی را در این زمینه ایجاد میکند؛ درباره بحث رژیم صهیونیستی سیاست «بایدن» مبتنی بر این است که صهیونیستها باید یکسری زیادهخواهیهای خود مانند نادیده گرفتن قوانین بینالمللی را کنار بگذارند تا امنیت رژیم صهیونیستی تأمین شود. حزب دموکرات و آقای «بایدن» همدل و هم داستان و هم راستا با بحث شهرکسازیها نیستند و معتقدند رژیم صهیونیستی باید این شهرکسازیها را برای حفظ امنیت خود متوقف کند. در مورد عربستان به نظر میرسد، با پیروزی «بایدن» فشار بر ریاض افزایش پیدا کند و آن دست و دل بازیای که دولت «ترامپ» در قبال عربستان داشت، مانند قراردادهای کلان اقتصادی و رودررو شدن ترامپ سر قضیه قتل خاشقچی با کنگره، دیگر اتفاق نخواهد افتاد و «بایدن» گفته است من اگر رئیسجمهور شوم، سعی می کنم عربستان را پاسخگو کنم؛ از این نظر این دو نامزد این تفاوتها را دارند. همچنین در ظاهر بین دیدگاه «ترامپ» با «بایدن» سر قضیه چین اختلاف وجود دارد؛ «ترامپ» معتقد است، منافع ایالات متحده آمریکا از طریق جنگ تجاری تحقق پیدا میکند، در حالی که دموکراتها معتقد هستند از طریق همکاری با چین، این منافع تأمین میشود. اما هر دو گروه چارهای ندارند و گزینه دیگری روبهرویشان نیست که با چین برخورد کنند؛ زیرا چین به تدریج خواسته یا ناخواسته در حال گرفتن جای آمریکاست و وضع اقتصادی آمریکا در حال تحلیل رفتن است؛ هم، تراز بازرگانی آمریکا نگرانکننده است و هم اینکه به هر حال در این جنگ تجاری که «ترامپ» راه انداخت، حاصل زیادی برای آمریکا نداشته است. بنابراین تضاد منافع بین آمریکا و چین روز به روز در حال افزایش است که ابتدا در حوزههای تجاری و مالی بود، اما الان کم کم به حوزههای امنیتی هم کشیده شده است و این برخوردها هر روز جدیتر و شدیدتر میشود. از این نظر اگر «بایدن» در انتخابات پیروز شود و حتی اگر نخواهد جنگ تجاری با چینیها را دنبال کند، اما این تنش و اصطکاک بین پکن و واشنگتن افزایش پیدا میکند. سیاست«ترامپ» مبتنی بر حمایت از تولید داخلی یا حمایتگرانه تجاری است؛ در حالی که سیاست «بایدن» مبتنی بر تجارت آزاد و محاسبات مربوط به تجارت آزاد است؛ اما حتی اگر «بایدن» به پیروزی برسد، مجبور خواهد بود به سمت تقویت حوزه داخلی حرکت کند، حال شاید با آن شدت و حالت تهاجمی دولت «ترامپ» نباشد و این ماهیت و اصل را قبول کند؛ چراکه در غیر این صورت ایالات متحده آمریکا در صحنه نظام اقتصاد جهانی متحمل خسارات سنگینی میشود.