مدتی است که سریالی با نام «ایلدا» از شبکه اول سیما پخش میشود، سریالی که تلاش کرده است ایثارها و گذشتهای مردم مرزنشین بخشی از خطه غرب کشور، یعنی ایلام را به تصویر بکشد؛ مردمی که در همه سالهای دفاع مقدس با شجاعت از میهن اسلامیشان دفاع کردند و در این برهه تاریخی نیز مانند دیگر برههها خوش درخشیدند، اما متأسفانه با وجود تلاش عوامل تولید، نتیجه آن چنانکه باید رضایتبخش نبوده و همین سبب شده تا انتقادهای زیادی به این سریال وارد شود، که بارزترین آنها مربوط به لباس، گویش و لهجه بازیگرانی بود که هیچ سنخیتی با واقعیتهای فرهنگی مردم مهران نداشتند.
گفته میشود ماجرای ایلدا واقعی است، ماجرای اختلاف دو طایفه بزرگ ایلامی پیش از جنگ و کنار گذاشتن اختلافات و متحد شدن آنها در مقابل دشمن. به خودی خود و حتی در همین داستان یک خطی نیز ماجرا پر از شور و حماسه و افتخار است، بنابراین دست گذاشتن روی این موضوع نه تنها خوشسلیقگی است و جای تقدیر دارد؛ بلکه حتی میتوان گفت ضروری هم بوده است، ضروری از لحاظ دِینی که این گونه طایفهها و اقوام ایرانی بر گردن تکتک مردم دارند؛ به ویژه قبایلی که مرزنشین بوده و قطعاً در مواجهه با جنگ سختیهای بسیاری متحمل شدهاند.اما آنچه مسلم است، روایت «راما قویدل» از این اتفاق تاریخی آنچنان که شایسته شور و حماسی بودن آن است، از کار در نیامده! برخی از منتقدان به این موضوع اشاره داشتند که فیلمنامه خوب، اما ساخت ضعیف بوده است، این در حالی است که میتوان به صراحت گفت فیلمنامه نیز در بسیاری بخشها ضعفی جدی داشته است. برای نمونه، پیش از جنگ داستانی عاشقانه میان سه جوان رخ میدهد، این جریان عاشقانه باعث میشود تا دو بازیگر اصلیِ قسمتهای ابتدایی کشته شوند. در واقع نویسنده با مرگهای پی در پی که در قسمتهای میانی سریال رقم میزند، عملاً رغبت بیننده برای دنبال کردن فیلم را از بین میبرد. در این میان شخصیتی محوری را باقی نمیگذارد تا به هوای او هم که شده جریان جنگ و حمله دشمن را دنبال کنیم، در حقیقت مخاطب با مرگهای فراوانی روبهرو است که پیش از شروع جنگ در میان دو طایفه اتفاق افتاده است. با زبانی ساده میتوان گفت، فیلمنامه از نداشتن یک شخصیت محوری یا چند شخصیت محوری جذاب رنج میبرد، شاید توجیه این باشد که یک واقعه در این میان موضوعیت دارد نه اشخاص، بله اما به شرط آنکه به آن واقعه نیز به خوبی پرداخته شده باشد. نه اینکه داستان به گونهای جلو برود که در بخشهای دفاع مقدس آن عملاً مخاطبان ریزشی جدی پیدا کرده باشند.و اما کارگردانی فیلم؛ «راما قویدل» کارگردان به نسبت موفق و دارای مهارتی است؛ اما بیش از حد در این سریال از هلیشاتهای پی در پی و بدون ضرورت استفاده کرده است.در هر حال سریال ایلدا با وجود تعهد و ابتکار در انتخاب موضوع و سوژهاش نتوانست آن طور که باید و شاید موفق باشد، و آنچه بیش از همه ضعف در سریال به شمار میآید، همان تناقض بین واقعیتِ زبان و گویش و لباس مردم ایلام با آن چیزی است که در سریال شاهدش بودیم، حتی بسیاری بر این موضوع انتقاد کردند که چرا در طبیعت همان سرزمین، فیلمبرداری نشده است. بسیاری از انتقادهای وارد بر فیلم درست است، میتوان پذیرفت که برآیند سریال قابل قبول نبوده است، اما متأسفانه مدتی است که باب شده است وقتی درباره یک قوم و قبیله خاص ایرانی سریالی ساخته میشود، اگر آن سریال به نسبت موفق نباشد، برخی فقط به انتقاد بسنده نکرده و موضوعات دیگری از جمله لغو و توقف پخش را خواستار میشوند یا از واقعیت نداشتن بسیاری از بخشها گلایه میکنند. پیش از این باید بدانیم که قرار نیست وقتی ماجرایی واقعی به یک فیلم تبدیل میشود، تمام بخشهایش عین همان واقعیت باشند، از طرفی برای چنین پروژهای با همه ضعفهایش زحمت و هزینه زیادی صرف شده، به قبیله و قومی هم توهین نشده است، فقط پروژه از نبود کارشناسان خوب رنج میبرد که آن را نسبتاً ضعیف کرده؛ اما این دلیل نمیشود که به محض آنکه با کاری نه چندان قوی و حتی با ضعفهای زیاد روبهرو میشویم، سعه صدر خود را از دست داده و زحمتهای چند ماهه یک گروه را نادیده بگیریم، بلکه باید تلاش کرد تا در فرصتهای بعدی ضعفها را جدیتر گرفت و خواستارِ حضور کارشناسان آشنا با منطقه بومی مورد نظر در کنار گروه شد.