«جان پدر کجاستی؟» اما جواب کو؟
آن سرو خواب رفته به روی کتاب کو؟
آبادیات کجاست؟ نفس میکشی هنوز
میپرسی از خودت هله خانه خراب! کو؟
حاصل به غیر چشم تر از این عتاب نیست
یا جز جویدن جگر از این خطاب کو؟
از زهر چشم ساقی پیر فلک ملول
غیر از شرنگ، سهم تو از آن شراب کو؟
یک پا به پیش و پای دگر میکشد عقب
چشمی به کوه محو فرود عقاب کو
«اشک کباب، باعث طغیان آتش است»
سهمت به جز چکیدن خون بر کباب کو؟
دادند نان سوختهای از جگر تو را
جز بر مدار خون تو یک آسیاب کو؟
خوردند گندمی که پسانداز کردهای
پس از تو جای این همه خرده حساب کو؟
خون شما به شیشه عالیجنابها
خونی به قدر مستی عالیجناب کو؟
ابر آمده است کو تب و تاب شکفتنی؟
ابر آمده است در دهن غنچه، آب کو؟
در شامگاه فاجعه پس نی لبک کجاست؟
دستی به زلف خونی چنگ و رباب کو؟
گیسو بریده، همنفس صبح کابلند
در خون نشسته جامهدران آفتاب کو؟
بوی تو را شنیدهام از باغ ارغوان
ما را به قدر یک سحر از آن گلاب کو؟
درد صنوبران رشیدت به جان ما
عکس ستارگان شهیدت به قاب کو؟
آن جا به شام مظلمه، هر سو سیاوشی ست
اما کدام محکمه؟ افراسیاب کو؟
در چاه کابل است تو را هم تهمتنی
رد شغاد گمشده پشت نقاب کو؟
خون ستارگان تو بر سنگفرشهاست
گیرم به قدر شیشه شکستن، شتاب کو
بر صبح باغ میشنوی رقص شعله را
نیلوفرانه حاصلت از پیچ و تاب کو؟
انگار ابرهای اجابت سترونند
باران به وقت نافله مستجاب کو؟
کو نعره سواری از آن سو به انتقام
دستی از این قبیله به سرب مذاب کو؟
محمدحسین انصارینژاد