در سیر بررسی فراز و فرود عبرتآموز زندگی سیاسی افراد و شخصیت هایی که روزی پرچم حمایت از جریان دینی و حکومت اسلامی را روی دست بلند کرده و برای پیروزی و بقای این نظام تلاش کرده بودند، اما بنا به دلایلی دچار دگردیسی فکری و تغییر نگرش سیاسی شده و این بار عَلَم مخالفت با نظام اسلامی و آموزههای دینی را برافراشتند، به ایستگاه بررسی احوالات «حسین حاجفرجاللهدباغ» معروف به «عبدالکریم سروش» میرسیم.
حسین حاجفرجاللهدباغ در ۲۵ آذر سال ۱۳۲۴ شمسی در تهران متولد شد. وی در دبیرستان علوی، ریاضی خواند. حضور او در این مدرسه موجب آشنایی و ورودش به انجمن حجتیه شد؛ گروهی که بر پایه عقاید مذهبی خاص خود به شدت از فعالیت سیاسی خودداری میورزید. سروش در دانشکده داروسازی دانشگاه تهران دکترای داروسازی گرفت. سپس به انگلستان رفت و در لندن شیمی آنالیتیک(تحلیلی) آموخت و در همان جا فلسفه و تاریخ علم را هم فراگرفت. در ایران نیز به مدت بسیار کوتاه به حوزه رفت و فقه و اصول و فلسفه اسلامی را تا حدودی فرا گرفت.
دباغ درباره سابقه شناخت خود از امام(ره) میگوید: «امام را پیش از شریعتی شناختم، وقتی دانشآموز دبیرستان بودم... پس از رهایی امام از زندان در خیل مشتاقان و هواداران بسیار او به قم به خانه او رفتیم و این نخستین بار بود که او را از نزدیک میدیدم. سالیان بعد در دوران دانشجویی، کتاب مخفی حکومت اسلامی او را خواندم و در سلک مقلدان او درآمدم... در پاریس به ملاقات خصوصی رخصت فرمود. از او در باب آزادی پرسیدم و پاسخ همان بود که بعدها از او شنیدم: آزادی آری، توطئه نه».
دباغ که در سالهای 1372ـ 1374 به ظاهر از اندیشههای امام(ره) دفاع میکرد، ناگهان در مصاحبه با نشریه نامه از نقد خود بر کتاب حکومت اسلامی سخن گفت و این کتاب را این گونه توصیف کرد: «... این کتاب برای من کتابی دلسردکننده بود. این کتاب را در امر سیاست و حکومت بسیار ساده و بسیط یافتم.»
دباغ که اکنون میخواست خود را ادیب و فیلسوف و روشنفکر مذهبی معرفی کند، اسمی متناسب با این عناوین دست و پا کرد و با توجه به نامهای دو نفر از پسران خود «سروش» و «عبدالکریم» نام مستعار عبدالکریم سروش را بر خود نهاد.