سازمان تروریستی منافقین پس از آنکه در 30 خردادماه 1360 شورش مسلحانه خود را با کشتار مردمی آغاز کرد، خیلی زود متوجه شد که در بنبستی همهجانبه قرار دارد. این وضعیت بیشتر وقتی ابعاد خود را آشکار کرد که ترور شخصیتهای برجسته نظام نه تنها موجب فروپاشی نظام اسلامی نشد، بلکه مردم را در حمایت از نظام مصممتر کرد و وحدت حداکثری در کشور ایجاد و موجب اگاهی مردم نسبت به ماهیت خط نفاق شد.
اما این سازمان مطرود شده همچنان بر تنها ابزار خود که ترور و خشونت و جنایت بود، اصرار میورزید. در همین راستا یک بار دیگر متوهمانه تصمیم گرفت مانند 30 خرداد اعضایش را مسلحانه به خیابانها بریزد تا شاید مردم به حمایت از آنان برخیزند! روز موعود پنجم مهر 1360 بود.
در اواخر شهریور ماه 1360، خط و تاکتیک «تظاهرات گسترده» در داخل سازمان مجاهدین طرح شد؛ با این ویژگی که تعداد بیشتری تیمهای مسلح در راهپیمایی شرکت داده شوند و همه نیروهای اجرایی و عملیاتی و هواداران تشکیلاتی در صحنه حضور یابند و مناطق شروع راهپیمایی طوری در نظر گرفته شود که گروههای مختلف سازماندهی شدهـ در نهایتـ به هم بپیوندند تا این گونه راهپیمایی گسترده شود. وقتی سازمان متوجه شد راهبرد سرنگونی ضربهای امکانپذیر نیست، چنین تحلیل کرد که «اختناق»، مانع حضور مردم است و باید سازمان به عنوان «پیشتاز»، جوّ رعب را بشکند تا مردم وارد صحنه شوند. از این رو خط «تظاهرات مسلحانه» و «تظاهرات شورشی» مطرح شد. به این شکل که تعدادی از اعضای سازمان در یک محل شلوغ جمع شوند و شروع به شعاردادن ضد نظام کنند تا مردم هم به آنها بپیوندند و عدهای از اعضای سازمان هم با سلاح گرم، از اینها محافظت کنند.
قصد از این گونه تظاهراتهای کوچک این بود که رعب مردم شکسته شود و در صورت تجمع مردم با حمایت آنها به مراکز نظامی و اقتصادی نظام هم حمله شود تا هم به نوعی خود موجب شکسته شدن بیشتر رعب شود و هم احیاناً سلاح یا پول به دست بیاید. ضمناً در این بین ممکن بود تعدادی از مردم هم کشته شوند که خود این، طبق تحلیل سازمان میتوانست «انگیزه انقلاب» را در مردم افزایش دهد. تظاهرات روز پنجم مهر که ابتدا قرار بود اول مهرماه برگزار شود ولی به دلیل برگزاری تظاهرات دانشآموزی به مناسبت بازگشایی مدارس به تأخیر افتاد، در این مرحله طرح شد تا «پتانسیل نهفته خلق» آزاد شود. در یکی از نوشتارهای سازمان آمده است: «به آن درجه از توان نظامی رسیدهایم که اگر از رژیم جلوتر نباشیم، پا به پای او هستیم و به شرایط مساوی دست یافتهایم. ما در 5 مهر ماه با قیامی شبیه به قیام تودهای 22 بهمن روبهرو هستیم باید مردم را تحت حمایت نیروهای مسلّحمان به صحنه بکشانیم. میبایست این تظاهرات با شرکت خود مردم صورت گیرد و ما به عنوان پیشتاز مسلّح از مردم حمایت خواهیم کرد. ضرورت انقلاب ایجاب میکند که کشتهها زیاد باشد و درخت آزادی خون میخواهد. شاید کشتهها به اندازه 22 بهمن 1357 باشد و شاید بیشتر؛ ولی تعداد آن مهم نیست. مردم کاملاً آماده قیام تودهای هستند. عملیات بزرگی مثل 7 تیر نشان داد که نظام ضربهپذیر است. پیکر نظام ظرف بلورینی است که شکسته شده؛ و کافی است که یک ضربه دیگر به آن وارد آید تا ظرف ریزریز شده و هر تکهاش از هم جدا و به گوشهای پرتاب شود. شرایط اجتماعی و مردم مثل چاه آرتزینی است که فقط احتیاج به یک جرقّه دارد تا پوستهها شکافته [شود و چاه] فوران کند؛ آن زمان دیگر هیچ چیز جلودار آن نخواهد بود.»
افشین قاسمی (یکی از مسئولان نظامی میدانی سازمان در پنج مهر) ماجرای آن روز را چنین نقل کرده است: «پیاده شدیم و شروع به تیراندازی و شلیک هوایی کردیم. سازمان گفته بود: شما اصلاً قرار نیست در تظاهرات شرکت کنید. فقط بروید شلیک کنید. یک میلیون آدم میآید و شما را روی دست بلند میکند. ما هم انتظار داشتیم یک میلیون نفر بیایند و ما را روی دست بلند کنند... کسانی که به خیابان طالقانی رفتهاند میدانند که سه هتل بوده که از زمان شاه مصادره شد و الآن در آن ساختمانها جنگزدگان هستند. از ساختمانهای مزبور شعارهای مرگ بر منافق، منافق اعدام باید گردد و نظائر اینها داده میشد. هر شعاری که میدادند به طرف ساختمان جنگزدگان شلیک میشد... نکته جالب دیگر اینکه در موقعی که دستگیر شدیم و میخواستند ما را به زندان منتقل کنند، مردم جمع شده بودند جلوی خیابان طالقانی و میگفتند: آقای موسویتبریزی گفته که کسی که در تظاهرات مسلح باشد باید اعدام شود و ما هم همینجا میایستیم و همه آنها باید اعدام شوند. حتی اینطور که من متوجه شدم کمیته متوسل به تیر هوایی شد تا ما را از میان جمعیت رد کند و به اینجا منتقل کند.» جالب است که مسعود رجوی هم سال بعد در جزوه جمعبندی مقاومت یک ساله، به این مطلب که قصد براندازی ضربهای داشتند، اعتراف کرده و جالبتر آنکه اعتراف میکند با اینکه علم به شکست داشته، باز هم آن آدمکشیهای ضدخلقی را «تست» کرده است!: «اما با این همه علیرغم اینکه از سیام خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگو و سقوط شاه لااقل در این مقطع دیگر قابل تکرار نیست؛ ولی باز هم تست کردیم و آزمایش کردیم.»