امروز که سخن درباره ایستادگی در برابر دشمن بسیار به گوش میرسد، باید با تکیه بر معارف دینی و اخلاقی راه خود را پیدا کنیم و با تجهیز خودمان به علوم الهی در برابر دشمن حاضر شویم؛ زیرا هنگامی که دین را نشناسیم، دچار افراط و تفریط شده و شکست میخوریم. یکی از گزارههایی که باید آن را بشناسیم و بهکار بگیریم، عنصر «شجاعت» است.
پرسشها و پاسخهای زیادی حول این محور وجود دارد؟ اینکه شجاعت به چه معناست؟ در چه زمان و مکانی به کار میرود؟ طریقه استفاده از آن چگونه است؟ آیا شجاعت و رحمت با یکدیگر تناقض دارند؟ چه زمان میشود هم در مقابل دشمن شجاع بود و هم او را جذب کرد؟ اصلاً آیا میشود در عین شجاعت با دشمن نرمخویی داشت؟ توصیههای مهم قرآنی و روایی در رابطه با دوست و دشمن بسیار زیاد است که باید آن را فرابگیریم؛ اما شجاعت چیست؟
معنای شجاعت را «استقامت و اعتدال در قوه غضبیه» دانستهاند؛ یعنی انسان با اتکا به عقل از گرفتار شدن در افراطـ بیباکی و بیترمزیـ و تفریطـ ترسـ مصون باشد.(تهذیبالاخلاق، ج۱، ص۱۲۰) یعنی انسان شجاع را کسی میدانند که در عین قدرتمندی جسمی، روحی، انگیزهای و قوّت دل، خشم خود را با نیروی عقل مهار میکند. بهعبارتی شجاعت در انسان شجاع برخاسته از غضب و خشم اوست، منتها نه آن خشمی که کنترل نشود و با افراطگری خودش یا هدفش را نابود کند. البته این تعاریف قابل تغییر هم هست. اما این تعریف مورد قبول عموم لغتشناسان و عالمان دین قرار گرفته است. اینکه عشق چیست و رابطهاش با عقل به چه نحو است، مورد اختلاف است. برخی عشق و عقل را جدا دانستهاند و برخی یکی میدانند.
با این نگاه عقل را همان عشق معتدل میدانیم، زیرا عشق حقیقی بدون عقل شکل نمیگیرد. عقل به خاطر وجود عشق استدلال کرده و به حرکت وادار میکند. خداوند در قرآن به موسی(ع) دستور میدهد که با دشمنی مانند فرعون با زبانی نرم برخورد کند و از آنطرف صفت رسول خدا(ص) را شدید با دشمنان و مهربان با دوستان معرفی میکند. این ترغیب و آن تحسین هر کدام در جایگاه خود درست است. اینکه در جایگاه دعوت به سوی خدا باشیم یا در میدان جنگ، رفتارهای متفاوتی را میطلبد.
اما تمام پیامبران همانند رسول خدا(ص) در برابر دشمنان قوی و شدید بودند و در کنار دوستان مهربان و باعاطفه؛ به عبارتی پیامبران برای دعوت به سمت دین واداده و سست عمل نمیکردند و در عین شجاعت فرمان خداوند را ابلاغ میکردند. حضرت موسی(ع) با همان زبان نرم و قول لین شجاع بود و محکم.
شجاعت لوازم و مراتبی دارد. از لوازم شجاعت تقوا و علم را گفتهاند و مراتب آن ایستادگی در مقابل دشمن درونی و بیرونی، دفاع از دین و حقیقت است. اگر مراتب و لوازم شجاعت شناخته نشود، گاهی دچار ترس میشویم و گاهی بیترمز، گاهی با ترس به خود و اهداف خود ضربه میزنیم و گاهی با بیباکی و بیترمزی؛ انسان شجاع انسانی متفکر است و همانطور که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «لا أَشجَعَ مِن لَبيبٍ»؛ شجاعتر از خردمند، وجود ندارد.(عیونالحکم، ص533)
همچنین ایشان آفت شجاعت را کنار گذاشتن دوراندیشی میدانند؛ یعنی انسان شجاع تمام آثار مترتب برعملش را در نظر میگیرد؛ زیرا مسئولیتپذیری هم یکی از صفات انسان شجاع است، فردی که خود را دارای قدرت روحی و علمی کافی میبیند، اولاً تصمیمات درستی میگیرد و ثانیاً اگر اشتباه کرد از پاسخگویی و جبران اشتباهش شانه خالی نمیکند. پس لزومی نمیبیند که با دروغگویی و فرافکنی کار خود را توجیه کند و از عقاب و رسوایی در امان بماند.
انسانی که میخواهد شجاع باشد، نباید از راستگویی و حقطلبی فاصله بگیرد، زیرا ایندو با یکدیگر در یکجا جمع نمیشوند. حضرت علی(ع) میفرمایند: «اگر خصلتها از يكديگر متمايز و جدا شوند، هر آينه راستى با شجاعت باشد و بزدلى با دروغ!» (عیون الحکم، ص417) امیرمؤمنان علی(ع) در توصیف قدرت راستگویی و شجاعت میفرمایند: «شمشير برنده در دست شجاع براى او دشمن شكنتر از راستگويى نيست»؛ (شرح نهجالبلاغه (ابن ابى الحديد) ج20، ص296)
آیا میشود که به خشم و در پی آن به شجاعت نیاز پیدا نکنیم؟ آری تنها در زمانی که عدالت بر جهان حکومت کند. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «عدالت بهتر از شجاعت است، زيرا اگر مردم همگى عدالت را درباره یکدیگر بهكار گيرند، از شجاعت بىنياز مىشوند.» (شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص333) شجاعت از صفات پیامبر(ص)، اهل بیت(ع) و پیامبران و اولیاء بوده و هست. اما شجاعت کامل شکل نمیگیرد، مگر در حالتی که انسان به خدا تکیه دارد و خود را در برابر قدرت و عظمتش هیچ میانگارد. ما در مکتبمان شجاعت را جزء خصلتهای بلندمرتبه میدانیم.
حضرت علی(ع) میفرمایند: «سخاوت و شجاعت خصلتهاى والايى هستند كه خداوند سبحان آن دو را در وجود هركس كه دوستش داشته و او را آزموده باشد مىگذارد.» (تصنیف غرر، ص375)