وقتی آمریکا در دوره اوباما به اعمال تحریمهای فلجکننده علیه ایران روی آورد، تصور نمیکرد که مقاومت ملت ایران، راهبرد فشار و مهار آنها را که در قالب تحریم اجرایی شد، عقیم بگذارد. در همین چارچوب به ویژه زمانی که دولت اوباما بانک مرکزی ایران را تحریم کرد، کارشناسان آمریکایی اعلام کردند که دولت ایران حداکثر تا شش ماه دیگر سقوط خواهد کرد. با این حال، نه تنها سقوطی اتفاق نیفتاد، بلکه در سایه مقاومت دولت و ملت ایران، این اوباما بود که با شکست تحریمهای فلجکنندهاش مجبور به نامهنگاری با رهبر معظم انقلاب به منظور آغاز مذاکرات مستقیم شد. در ادامه، با انعقاد برجام اگرچه اجرای تحریمهای فلجکننده علیه ایران متوقف شد، اما با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، این تحریمها در قالب فشار حداکثری مجدد اعمال و اجرایی شد. با این حال، اکنون که حدود سه سال از اجرایی شدن راهبرد فشار حداکثری ترامپ علیه کشورمان میگذرد، آنگونه که ترامپ تصور میکرد، ایرانیها با او تماسی نگرفتند و تسلیم خواستههای وی و دولت متبوعش نشدند. این در حالی بود که باز آمریکاییها تصور میکردند که با فشار حداکثری میتوانند مقاومت ملت ایران را درهم بشکنند. در این زمینه، فارین پالیسی به تازگی در یادداشتی تحلیلی نوشته است، ایران در برابر «کارزار فشار حداکثری» دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا مقاومتر از آنچه اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و کاخ سفید پیشبینی میکردهاند، عمل کرده است.
باتوجه به آنچه گفته شد، باید اشاره کرد که اندیشه مقاومت یک اندیشه قدرتآفرین در صحنههای مختلف رویارویی با دشمنان بوده است که علاوه بر خنثیسازی تهاجمها و توطئههای دشمنان، منجر به خلق دستاورد نیز شده است. درواقع، مقاومت را میتوان مهمترین گزاره در فرهنگ و تفکر راهبردی نظام جمهوری اسلامی دانست که بر مبنای آن، این نظام با وجود پیچیدگیهای محیطی توانسته است به حیات خود ادامه دهد. براین اساس، سؤال این است که اندیشه و راهبرد مقاومت در ایران از کجا ریشه گرفته است؟ آبشخورها و خاستگاههای مقاومت در ایران را باید در کجا جستوجو کرد؟ در پاسخ به این پرسش حداقل میتوان به دو مورد مهم اشاره کرد:
1ـ افق تمدنی انقلاب اسلامی: انقلاب اسلامی از بدو پیروزی داعیهدار یک افق و راه نو به روی بشریت بود، به گونهای که در عصر جنگ سرد، بدون تأثیرپذیری از بلوکهای شرق و غرب، راه نوینی پیش روی بشریت ترسیم کرد که به تعبیر «میشل فوکو» میتوان آن را تجلی «معنویتگرایی سیاسی» دانست و در آن دو آرمان آزادی و عدالت، با مضامین و درونمایههای اسلامی، در هم آمیخته شده بود. در ادامه و در سیر مراحل ایجاد، استقرار و تثبیت نظام نیز این انقلاب نشان داد، به پیگیری و کارآمدسازی راهی که ترسیم کرده پایبند است. براین اساس، این انقلاب و نظام برآمده از آن نه تنها در برابر توطئهها و فشارهای داخلی و خارجی تسلیم نشده، بلکه با نسخه «جهاد کبیر» در برابر استکبار، تلاش کرده تا در هیچ حوزهای به دشمن استکباری اتکا نکند و ضمن حفظ فاصله با آن، بر مقاومت، خودباوری درونی و درونزایی اتکا داشته باشد. بنابراین، در جمعبندی این بخش باید گفت، افق تمدنی انقلاب اسلامی به معنای تلاش برای ایجاد تمدن نوین اسلامی و نه هضم شدن در هاضمه تمدن غرب، ایجاب میکند که در برابر فشارهای داخلی و خارجی، تسلیمی در کار نباشد و بر مقاومت به عنوان اندیشه و راهبردی تمدنساز، مزیتآفرین و ترمیمگر قدرت توجه روزافزونی صورت گیرد. گفتنی است، دیدگاههایی که تسلیم در برابر غرب و آمریکا را تجویز میکنند و برای آن نیز استدلالهای معقولی ارائه میکنند؛ یا این افق تمدنی را قبول ندارند یا از آن غافل هستند.
2ـ واکنش به دخالتها و اعمال نفوذ غربیها در ایران: تاریخ تحولات معاصر و حتی ماقبل آن در ایران، آکنده از انواع و اقسام دخالت غربیها در ایران است؛ از تحمیل امتیازات تجاری به ایران، ناکام گذاشتن نهضت مشروطه، تقسیم ایران در قرارداد 1907، سرنگونی قاجاریه و انجام کودتای سوم اسفند، روی کار آوردن و سرنگون کردن حکومت رضاشاه پهلوی، ایجاد فرقه دموکرات آذربایجان در سال 1324 به دست شورویها و به رهبری پیشهوری و... تا سرنگون کردن دولت ملی و نهضت ملی کردن صنعت نفت با کودتای 28 مرداد که منجر به روی کار آوردن دولتی دستنشانده در ایران شد و تا 25 سال بعد بر تمام مقدورات ملی ما مسلط شدند و... . با پیروزی انقلاب اسلامی اگرچه قطع نفوذ و دخالت غرب در ایران آغاز شد و به طور کامل پیش رفت، اما غربیها در طول 41 سال گذشته نیز همواره با همان الگوی رفتاری پیش از انقلاب با دولت و ملت ایران رفتار میکنند. برای نمونه، میتوان به تلاش آمریکاییها برای انجام کودتا در بهمن سال 1357 به رهبری ژنرال هایزر، تحریک صدام به حمله نظامی به ایران، حمایت از حرکتهای تجزیهطلبانه در داخل ایران، سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران، سنگاندازی در مسیر دستیابی ایران به فناوری صلحآمیز هستهای با کارهایی از قبیل ترور دانشمندان هستهای، اعمال تحریمهای فلجکننده و غیرانسانی علیه ملت ایران و... اشاره کرد. باتوجه به آنچه گفته شد، مقاومت را میتوان واکنش طبیعی یک ملت زنده و عزتمدار در برابر فشارهای معطوف به تسلیم و ذلت دانست.
نکته پایانی آنکه ممکن است گفته شود با مقاومت چگونه میتوان چالشها و مشکلات موجود را حل کرد؟ در پاسخ باید گفت که اتفاقاً عمده چالشها و مشکلات موجود به دلیل بیتوجهی به اندیشه و راهبرد مقاومت حادث شده است؛ و گرنه در هر حوزهای که به مقاومت فعال توجه شده، آسیبها و ضعفها ترمیم شده و قدرت درونزا تولید شده است. برای نمونه، میتوان به تولید بنزین در داخل کشور براساس راهبرد مقاومت، آن هم در اوج تحریمهای فلجکننده و اتکای صرف به توان و ظرفیتهای داخلی اشاره کرد، به گونهای که امروز، دیگر بنزین در لیست کالاهای تحریمی قرار ندارد. براین اساس میتوان گفت، حجم ضعفها و آسیبپذیریها در کشور به میزان توجه به راهبرد مقاومت بستگی دارد؛ بدین معنا که در جاهایی که به مقاومت فعال در برابر دشمن توجه شده؛ یعنی عزم و همت مؤمنانه را به کار بستهایم، نه تنها موفق به دفع فشارهای دشمن شدهایم، بلکه قدرت درونزا و مصونیتبخش تولید شده است.