هفته گذشته اخبار و تحلیلهای مربوط به حادثه ترور خونبار شهید محسن فخریزاده، دانشمند گمنام عرصه هستهای کشورمان در صدر مهمترین اخبار رسانههای رسمی و غیر رسمی ایران و جهان قرار گرفت؛ چرا که این حادثه یک بار دیگر وضعیت حساس و پیچیده غرب آسیا و نقش مخرب آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی در این منطقه را به جامعه جهانی یادآور شد.
با این حال آنچه در این بخش قصد بررسی آن را داریم، نه ماهیت شکلی این حادثه، بلکه نحوه اطلاعرسانی آن در رسانههای کشورمان است؛ چرا که شکل و مدل اطلاعرسانی این حادثه را میتوان یکی از بدریختترین و بحرانزدهترین نمونههای اطلاعرسانی حادثه در کشورمان دانست. گفتنی است، از بدو انتشار اخبار اولیه مربوط به این حادثه مرجعی واحد و رسمی پرچمدار اطلاعرسانی در مورد این حادثه نشد و بدون فرماندهی واحد هر کس از جنبهای این حادثه را اطلاعرسانی کرد که نقطه اوج آن را میتوان یادداشت اینستاگرامی «جواد موگویی» نویسنده و مستندساز دانست؛ چرا که این یادداشت با طرح برخی مطالب و گمانهزنیهای بدون منبع در رابطه با این ماجرای ترور آن هم در غیاب یک روایت رسمی مورد توجه افکار عمومی تشنه اخبار و اطلاعات قرار گرفت و از قضا رسانههای معاند، از جمله «ایران اینترنشنال» نیز به صورت گسترده آن را منتشر کردند؛ هرچند که در ادامه نیز سایر رسانهها و شخصیتهای سیاسی و امنیتی روایتهای جدیدی از حادثه را مطرح کردند که برخی از آنها مانند «پیشبینی محل ترور» و اطلاعات منتشر شده درباره «نیسان آبی» مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفت. حال فارغ از کم و کیف چگونگی انجام عملیات ترور و موارد بعضاً متناقض منتشر شده در رسانهها، مسئله مهم و کلیدی بیتوجهی به «مدیریت هوشمند افکار عمومی» در جریان شوک خبری ناشی از حادثه ترور است.در واقع حادثه اخیر به وضوح اثبات کرد که نظام مدیریت افکار عمومی کشورمان به ویژه در وقایعی از این دست با اختلال جدی روبهرو است که کمترین عارضه آن اعتبارزدایی از روایتهای رسمی و رونق گرفتن بازار روایتهای غیر رسمی و بعضاً ضد امنیت ملی است. پر واضح است که در هنگام بروز یک حادثه، مانند ترور یکی از سرمایههای ارزنده کشورمان، اطلاعرسانی دقیق و بهنگام میتواند به شکل انکارناپذیری تضمینکننده سلامت روحی و روانی جامعه و کنترلکننده وضعیت حاکم بر افکار عمومی کشور باشد.در وضعیت بحران، دروازهبانی هوشمندانه خبر با مدیریت جریان خبری مورد نیاز جامعه، علاوه بر انتقال شفاف، درست و بهنگام اطلاعات میتواند مانع از غلبه احساسات کنترل نشده بر افکار عمومی شده و همچنین از سوء استفاده مغرضان و سودجویان جلوگیری کند که نمونه اخیر آن را میتوان در تلاش جدی رسانههای ضد انقلاب در جهت القای ضعف و شکاف در نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور مشاهده کرد.
از این رو در روزگار و زمانهای که افکار عمومی دیگر به رسانههای رسمی و حاکمیتی محدود نیست و با یک فیلترشکن چند کیلو بایتی دسترسی به منابع خبری گوناگون، حتی رسانههای معاند فیلتر شده برای همگان مقدور است، حاکمیت باید به سمت چابکسازی ساختار مدیریت افکار عمومی خود و بازطراحی روندهای اطلاعرسانی در بحران حرکت کند تا در فضای رقابتی موجود افزون بر حفظ امکان تأثیرگذاری بر افکار عمومی، از غلبه یافتن روایتهای غیر رسمی و به تبع آن غبارآلود شدن حوزه اطلاعرسانی جلوگیری شود.