پیروزی انقلاب اسلامی را میتوان سرآغاز شکلگیری جریانشناسی جدیدی در تاریخ معاصر ایران دانست. آنجا که برای اولین بار به معنای واقعی کلمه ملت در عرصه تصمیمگیری برای نظام سیاسی نقش آفرید و توانست اولین تجربیات واقعی از فعالیت سیاسی مستمر در درون نظام سیاسی را حس کند.
این دوره با صدور حکم امام(ره) مبنی بر تشکیل دولت موقت خطاب به مهندس بازرگان در بهمن 1357 آغاز شد. دورانی پر تلاطم که انقلاب اسلامی هر روز دستخوش آشوب، بلوا و فتنهای بود که دشمنان انقلاب اسلامی طراحی کرده بودند. گروهها و جریانهای سیاسی فعال در دوره انقلاب هرچند در پیش از انقلاب ریشه داشتند و حتی برخی از دوران پهلوی اول فعالیت خود را آغاز کرده بودند، اما دیکتاتوری دوران پهلوی اجازه بسط و گسترش به آنان نداده بود. برخی از آنان تنها در میان نخبگان و دانشگاهیان شناخته شده بودند و نامی از ایشان در میان مردم وجود نداشت. پیروزی انقلاب اسلامی فرصتی فراهم آورد که گروههای سیاسی با همه توان برای فعالیت سیاسی و عضوگیری و تقویت پایگاه اجتماعی خود وارد میدان شوند.
در این دوره در یک تقسیمبندی کلان، سه نیروی سیاسی در صحنه کشور حاضر بودند که شامل جریانهای مذهبی، جریان لیبرال و جریان مارکسیستی شده که با تمام توان در برابر هم صفآرایی کردند و از همه امکانات و تواناییها و ابزارهای خود برای کسب قدرت بهره جستند. این سه جریان را میتوان پرچمدار سه گفتمان اسلام سیاسیـ انقلابی، گفتمان ناسیونالـ لیبرالیسم و گفتمان مارکسیسم دانست.
مؤثرترین جریان سیاسی را بخش مذهبی جامعه تشکیل میدادند؛ جریانی که محوریت ایدئولوژی اسلام سیاسی و رهبری حضرت امام خمینی(ره) در مبارزه را به طور کامل پذیرفته بودند و سالها با هدایت روحانیت و بخشی از روشنفکران مذهبی و پایگاه قرار دادن مساجد، حسینیهها، حوزه و دانشگاه پیشگام مبارزه با رژیم ستمشاهی بودند.
این طیف با دارا بودن گستره وسیعی از افراد تأثیرگذار و اطاعت و حمایت از رهبری نهضت توانست در عرصه سیاسی کشور تأثیرگذارترین گروه سیاسی باشد. نیروهای مذهبی در این دوره در شورای انقلاب، اکثریت را داشتند و در اولین دوره مجلس شورای اسلامی نیز موفق شدند اکثریت را از آن خود کنند. پیش از آن مجلس خبرگان قانون اساسی را نیز شخصیتهایی تشکیل میدادند که اکثریت مطلق آنها این خط مشی را داشتند و توانستند قانون اساسی کشور را مطابق با ایدئولوژی خود تدوین کنند و در نهایت به رأی مردم بگذارند. شاخصترین گروههای جریان خط امام(ره) عبارت بودند از: حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران، حزب مؤتلفه اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمنهای اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت) و... .
در واقع، اعتقاد به حكومت دینی، پایبندی به مواضع حضرت امام(ره) و اطاعت و پیروی کامل از ایشان در جایگاه رهبری نهضت اسلامی، مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب، مقابله با لیبرالیسم به مثابه جاده صافكن امپریالیسم، مبانی مشتركی بودند كه نیروهای موسوم به خط امام(ره) را متحد میکرد و مانع بروز اختلاف میشد.
دومین جریان مؤثر، لیبرالها و التقاطیون راست بودند که گفتمان ملیگرایی و ناسیونالیسم را با لیبرالیسم درآمیخته بودند و از این منظر قرائتی التقاطی از اسلام ارائه میکردند. تشکیل دولت موقت با مسئولیت مهندس مهدی بازرگان فرصتی برای انسجام نیروهای لیبرالی بود که اصلیترین احزاب آن را نهضت آزادی، جبهه ملی و جریان بنیصدر تشکیل میداد. بخش عمده مسئولیتهای کابینه بازرگان را نیز همین افراد بر عهده گرفتند و تلاش کردند تا سیاستهای مدنظر خود را از طریق فرصت به دست آمده عملیاتی کرده و از همان ابتدای شکلگیری نظام اسلامی، بنیانها را مبتنی بر باورهای خود بنا کنند.
ابوالحسن بنیصدر و همفکران و همراهان او هرچند در منظومه فکری یاران بازرگان تعریف نمیشدند، اما پس از قرار گرفتن در جایگاه ریاستجمهوری، به دلیل مخالفت با خط امام(ره) در کنار این جریان و در اردوگاه واحدی قرار گرفته و حمایتشان را جلب کردند.
سومین جریان، جریانی بود که پرچم گفتمان مارکسیستی و چپ را در اختیار داشت. مارکسیستها كه در آن زمان در بسیاری از كشورها مبارزات ضد امپریالیستی و ضد سرمایهداری را نمایندگی میكردند، در ایران هم در طیفی از روشنفكران و تحصیلكردگان نفوذ داشتند. این جریان که اولین تشکل سیاسی خود را در قالب شکلدهی به حزب توده در سالهای 1310 تا 1320 رونمایی کرده بود، در سالهای بعد در قالب گروههای متعددی تکثر یافت. برخی تشکلهای مذهبی نیز به تدریج متأثر از ایدئولوژی مارکسیستی به مثابه ابزار مبارزه، دچار التقاط و استحاله شدند و رسماً خود را مارکسیست نامیدند که به طور خاص در این زمینه میتوان از سازمان مجاهدین خلق یاد کرد. بخشی دیگر هم هر چند رسماً خود را مارکسیست ندانستند، اما آثار تأثیرپذیریشان از این اندیشه را میتوان در مواضع و عملکردشان مشاهده کرد.
بنا بر نظر «یرواند آبراهامیان» مهمترین مجموعههای مارکسیستی ایران عبارت بودند از: 1ـ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (معروف به فدائیان مارکسیست)، 2ـ سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین)، 3ـ مارکسیستهای منشعب از مجاهدین خلق (معروف به مجاهدین مارکسیست یا سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر)، 4ـ گروههای کوچک اسلامی محلی، چون گروه ابوذر (نهاوند)، گروه شیعیان راستین (همدان)، گروه اللهاکبر (اصفهان)، گروه الفجر (زاهدان)، 5ـ گروههای کوچک مارکسیستی که خود به دو گروه مستقل و وابسته تقسیم میشدند. مستقل مانند سازمان آزادیبخش خلق ایران، گروه لرستان و سازمان آرمان خلق و شبکههای متعلق به احزاب سیاسی طرفدار مبارزه مسلحانه مانند گروه توفان، سازمان انقلابی حزب توده، حزب دموکرات کردستان و اتحادیه کمونیستها.
این جریانها هرچند در مواجهه با یکدیگر با سختترین خصومتهای قدرتطلبانه روبهرو شدند، اما در سالهای دوران انتقال و تثبیت، در جبهه واحد مخالفت با خط امام(ره) قرار گرفتند و حتی در نهایت بخشی از آنان به ائتلاف با جریان لیبرال رضایت دادند!