بعدازظهر جمعه 7 آذرماه بود که خبری شوکهکننده فضای مجازی و رسانهای کشور را پُر کرد و به سرعت در صدر خبر رسانههای منطقه و جهان قرار گرفت؛ ترور یکی از دانشمندان برجسته کشورمان به نام «دکتر محسن فخریزاده». دانشمندی که تا پیش از اینـ به اقتضای حوزه کاریاشـ کسی او را نمیشناخت، اما خدمات شایانی در جهت پیشرفت کشور در حوزه فناوری هستهای، پدافند هستهای و مدیریت دفاعی انجام داده بود و شخص نخستوزیر رژیم کودککش صهیونیستی، چند سال قبل رسما او را به عنوان یکی از اهداف موساد معرفی کرده بود. ناراحتی مردم برای از دست دادن یک دانشمند برجسته و اثرگذار در کشورشان از یکسو و خشم و تنفرشان از دشمنانی که برای رسیدن به اهداف خود، به زشتترین کارها یعنی «ترور» متوسل میشوند، از سوی دیگر بروز یافت. دامنه واکنشها به این اقدام ددمنشانه عوامل رژیم صهیونیستی که با حمایتهای پیدا و پنهان آمریکا به این ترور بزدلانه دست زده بودند، حتی فراتر از مرزهای کشور رفت، سران کشورهای مختلف و نهضتهای آزادیبخش و مجامع علمی و فرهنگی، این ترور را محکوم کرده و با مردم ایران ابراز همدردی کردند.
یک سکوت دردناک!
در این میان، برخلاف همیشه که بسیاری از هنرمندان و برخی ورزشکاران یا به اصطلاح همان «سلبریتیها» خیلی زود و تند در واکنش به هر اتفاقی، بدون آنکه ابعاد آن مسئله سیاسی، حقوقی یا فرهنگی و اجتماعی معلوم باشد، به سرعت فضای مجازی را پر کرده و هیجانسازی میکنند و مثلا گاهی حتی زودتر از قاضیِ پروندهای، حکم به اعدام کردن یا نکردن فلان متهم امنیتی یا مفسد اخلاقی را میدهند، این بار ترجیح دادند در سکوت به سر ببرند! انگار نه انگار که در کشورشان یک عملیات تروریستی رخ داده است. یک روز پس از سکوت مطلق هنرمندان، جمعی اندک از آنها که بیش از همه نام پیشکسوتان در بین آنها به چشم میخورد، بیانیهای مشترک و کوتاه، اما قابل تقدیر در رابطه با شهادت شهید فخریزاده نوشتند و در آن خطاب به شهید بیان کردند: «خبر ترور ناجوانمردانهات را شنیدیم و افسوس خوردیم که چرا به قدر بدخواهان میهنمان تو را نمیشناختیم.» هرچند این بیانیه مرهمی کوچک بر دل مردم داغدار کشورمان، از سوی بخش کوچکی از جامعه هنری بود تا احساس کنند که هنوز هم برخی هنرمندان با آنها فاصله نگرفتهاند، اما به جرئت میتوان گفت این چهره برجسته علمی در صفحات سلبریتیها مهجور ماند! این بیتفاوتی و منفعل بودن در حالی صورت گرفت که هنرمندان هیچ کشوری نسبت به چنین اتفاقاتی در کشورشان بیتفاوت نبوده و نیستند. البته این سکوت آنقدر عجیب و تأسفبار بود که سبب شد تا شبکه سعودی «ایران اینترنشنال» این جسارت را پیدا کند که با گستاخی تمام برای کوبیدن و زیر سؤال بردن همان بیانیه کوتاه جمعی از هنرمندان هم خط خبری راه بیندازد و مدعی فشار وزارت فرهنگ و ارشاد به هنرمندان برای بیانیه صادر کردن در این زمینه شود! برای اثبات ادعایش هم سراغ یک بازیگر بینام و نشان رفت که سالها قبل از کشور مهاجرت کرده و کسی از او چیزی به یاد ندارد.
چند سؤال و یک تلنگر
اما سؤال اینجاست که چرا هنرمندان این مملکت یا همان سلبریتیها، اینطور رفتار میکنند و به تعبیر واضحتر، درگیر این استانداردهای دوگانه شدهاند؟! آیا کسی تا به حال از آنهایی که در فلان مسئله مبهم یا حداقل نیازمند موشکافی، حسابی گرد و خاک به پا کرده و در مواقع اینچنینی و در مقابل چنین جنایتی سکوت میکنند، سؤال کرده و آنها را به چالش کشیده است که علت آن هیجانسازی و دلیل این سکوت چیست؟ چرا این افراد به اقدامات تروریستی در آن سوی جهان به سرعت واکنش نشان میدهند؟ آیا آن دسته از مدیران فرهنگی کشور که در نوع مواجههشان با برخی سلبریتیها هیچ استاندارد یا اصولی را مدنظر قرار نمیدهند و به هر سازی که آنها کوک کنند، میرقصند هم در این سکوت تأسفآور و رفتارهای عجیب شریک نیستند؟!
یک روز در برابر تحریمهای ظالمانه اقتصادی و حتی دارویی که باعث میشود تا گلوی مردم بیش از قبل فشرده شود، سکوت میکنند و در این میان تنها هنرمندی مانند مجید مجیدی مردانه و در قلب فلان جشنواره خارجی، مظلومیت مردم کشورش را در زیر فشار تحریمها فریاد میزند و روز دیگر، در برابر تروریسم دولتی سازمانیافتهای که از یک طرف داعش را میزاید و پرورش میدهد و از طرف دیگر، دانشمندان کشور را هدف ترور قرار میدهد، مُهر سکوت بر صفحات مجازی و غیرمجازی خود میزنند و این واقعیتی است که از سلبریتیهای این مملکت دیده میشود و همچنان هم ادامه دارد. حقیقت این است که هم رفتارشناسی سلبریتیها در بزنگاههای حساس این کشور و هم نوع مواجهه مدیران فرهنگی کشور با آنها نیازمند یک تأمل جدی و بازتعریف هوشمندانه است تا هم تلنگری باشد به این قشر هنری برای اصلاح مسیری که در پیش گرفتهاند و هم نوعی پیشگیری باشد از رفتارهای آسیبزای بعدی در آینده.