اظهارات اخیر رجب طیب اردوغان در مراسم رژه نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان که به مناسبت پیروزی این جمهوری در جنگ با ارمنستان ایراد شد، نشان داد رئیسجمهور ترکیه در وضعیت متعادلی قرار ندارد. ترکیه در جنگ 45 روزه اخیر آذربایجان و ارمنستان، با وجود هزینههای زیادی که کرد و جسارت زیادی که به خرج داد، با شکست مواجه شد. هم اکنون رئیسجمهور این کشور با اظهارات نسنجیده، آثار این شکست فاحش را بروز داده است.
اردوغان گمان میکرد با دامن زدن به جنگ و مشارکت نظامی در آن میتواند ایده شکلدهی به «ترکستان بزرگ» را تحقق بخشد. در این میان مشکل ترکیه داشتن فاصله جمهوری خودمختار نخجوان با جمهوری آذربایجان بود تا از این طریق به شرق آبهای خزر برسد و با گامی دیگر آن سوی خزر طی کند و ترکیه را به قرقیزستان برساند! اما برخلاف تجزیه و تحلیل او، جنگ در میانه راه با مذاکرات سیاسی با محوریت مسکو به پایان رسید و مرز میان ارمنستان و ایران سر جای خود باقی ماند. اردوغان پس از شکست در ابعاد نظامی، تلاش کرد در مذاکرات میان طرفین مشارکت پیدا کند؛ اما با مخالفت روسیه و ارمنستان در بعد سیاسی نیز با شکست مواجه شد. در این توافق اگرچه در مورد ایجاد یک کریدور بین ارمنستان و قرهباغ کوهستانی توافق شد و عرض آنـ پنج کیلومترـ و بازه زمانی آنـ سه سالـ در نظر گرفته شد و نظارت و کنترل نیروهای نظامی روسیهـ 1860 نفرـ بر آن مدنظر قرار گرفت؛ اما حتی ایجاد یک کریدور مشابه برای رساندن نخجوان و آذربایجان به یکدیگر مورد توافق قرار نگرفت و به صورت کلی از آن حرف زده شد. این کریدور حتی اگر ایجاد شود، متضمن تداوم حاکمیت ارمنستان بر آن خواهد بود و وضعی مشابه کریدور «لاچین» پیدا نمیکند. در این میان جمهوری اسلامی ایران نیز ملاحظات خاص خود را درباره این کریدور احتمالی دارد و در واقع در اینجا پای توافق چهار کشور ایران، روسیه، آذربایجان و ارمنستان در میان است.
ترکیه در زمان انعقاد توافق تلاش کرد در مذاکرات انجام شده بین طرفین در مسکو و واشنگتن گنجانده شود؛ اما نه روسیه و نه آمریکا از مداخله ترکیه در این موضوع حمایت نکردند و اردوغان در هر دو مورد پشت درب باقی ماند. اردوغان پس از آن تلاش کرد تا در ترکیب حدود دو هزار نفره نیروهای روسیه به عنوان حافظ صلح حضور پیدا کند که آن هم با مخالفت روسیه و ارمنستان عملی نشد و آنکارا فقط توانست در کمیته نظارت بر آتشبس تحت ریاست نظامی مسکو جایی پیدا کند. در نهایت آنچه در این جنگ برای رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه باقی ماند، هزینهای زیاد و ترک بر داشتن آرزویی بود که برای آن تلاش میکرد.
رجب طیباردوغان در تلاش برای ایجاد انحراف افکار عمومی، جمهوری اسلامی را به طور ضمنی مسئول شکست تلاشهای نظامی و سیاسی خود در جنگ اخیر قرهباغ معرفی کرد و با پیش کشیدن بحث ترکهای جنوب ارس تلاش کرد تا زهر خود را بریزد. این در حالی است که اگرچه ایران به طور اصولی با هر تحرک خارجی در حد فاصل ارمنستان و آذربایجان بدون جلب رضایت طرفین مخالف است و گسترده شدن دامنه مناقشه در مناطق شمالی خود را با منافع و امنیت ملی خویش در تضاد میبیند و در صورت وقوع با آن مقابله خواهد کرد، اما واقعیت این است که مسئول شکست سیاست توسعهطلبانه اردوغان در این منطقه نیست.
ایران در بحث ایجاد کریدور میان نخجوان و جمهوری آذربایجان در خاک ارمنستان و به خصوص در مجاورت مرزهای خود با ارمنستان و قرهباغ ملاحظات خود را داشت و این ملاحظات را به اطلاع طرفهای درگیر و روسیه رساند. در این میان موضع ترکیه عجیب و غیراصولی است؛ چرا که اگر اردوغان برای خود حق مداخله در منطقهای که در مرزهای ترکیه قرار ندارد، قائل است و آن را با مقوله «نژادی» پیوند میزند، چگونه توقع دارد ایران، فعل و انفعالات نظامی و سیاسی و حتی ژئوپلیتیکی و استراتژیکی در مرزهای خود را نادیده بگیرد؟ اگر در این منطقه کریدوری سبب تحت تأثیر قرار گرفتن روابط طبیعی ایران با همسایگان شمالی شود، موقعیت سرزمینی ایران به خطر افتاده و این نه تنها به منافع ملی و امنیت ملی ایران آسیب میزند، بلکه برای کشورمان خسارت ژئوپلیتیکیـ یعنی دائمیـ را در پی میآورد. اگر اردوغان به موضوع نژاد تکیه میکند که البته تکیه به این موضوع به معنای پایهگذاری نوعی جداییطلبی و تجزیه در این منطقه است، ایران پیش از ترکیه میتواند به چنین مقولهای تکیه کند؛ چرا که این مناطق هم از بعد نژادی و هم از بعد مذهبی پیوستگی جدی با ایران دارند و اگر ایران متقابلاً این بحث را پیش بکشدـ که البته با اصول جمهوری اسلامی سازگار نیستـ نوعی هرج و مرج فعال و طولانیمدت در منطقه رقم میخورد و همه از آن آسیب خواهند دید. سیاست شکلدهی به «ترکستان بزرگ» که اردوغان از آن دم میزند و گمان میکند از این طریق میتواند کشورهای ترکیه، آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان و قرقیزستان را به جمهوریهای فدرال تحت مرکزیت آنکارا یا استانبول درآورد و به حوزه آبی خزر نیز رنگی ترکستانی بزند، سیاستی فتنهجویانه است و این تنها ایران نیست که در مقابل آن قرار دارد. خود این کشورها با از بین رفتن استقلالشان مخالفند. آنان هیچگاه تحت حاکمیت ترکیه و حتی عثمانی نبودهاند و بیش از نژاد بر هویتهای بومی خود تأکید دارند حتی همین جمهوری آذربایجان با قرار گرفتن در وضعیت فدراتیو با ترکیه مخالف است و در همین مراسم رژه نیروهای نظامی در باکو هم مقامات آذربایجان کلمهای به «شعر واژگونه» اردوغان اضافه نکردند. همین جمهوری آذربایجان حتی از مشارکت ترکیه در مذاکرات سهجانبه اخیر حمایت نکرد و بدون جلب نظر اردوغان پای ورقه آتشبس با ارمنستان را با توصیه ولادیمیر پوتین امضا کرد. پس واضح است که اردوغان درباره شکست خود فرافکنی کرده و بدون مدرک، جمهوری اسلامی را مقصر شکست نظامی و سیاسی خود در جنگ اخیر قرهباغ معرفی میکند.
در این صحنه فقط ایران با توسعهطلبی اردوغان مخالف نیست، روسیه و حتی کشورهای غربی هم با این سیاست مخالفند. روسیه مناطق مورد ادعای ترکیه از نخجوان تا قرقیزستان را اصلیترین منطقه نفوذ سنتی خود به حساب میآورد. این کشورها نزدیک به 70 سال بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودهاند و علاوه بر آن راه افتادن جنبش ترکستانی میتواند جمعیتهای ترکتبار روسیه را که شامل چند فدرالی میشود، تحت تأثیر قرار دهد. غرب هم به طور اصولی با بزرگ شدن ترکیه و بازگشت امپراتوری شبیه عثمانی مخالف است و در همین بحران اخیر نیز مخالفت خود را با دخالت ترکیه در جنگ میان آذربایجان و ارمنستان ابراز داشت .
حال چرا اردوغان در سخنان اخیر خود، تنها تهران را نشانه گرفت؟ واقعیت این است که رئیسجمهور ترکیه در توسعهطلبی در حوزه عربی و به تعبیر دیگر با احیای امپراتوری عثمانی در حوزه عربی با مخالفت ایران مواجه بوده است. اما در این حوزه نیز ایران مشکل اصلی توسعهطلبی اردوغان نبوده است. ترکیه تلاش کرد دولت سوریه را براندازد و در آن اخوانیها را به قدرت برساند و برای رسیدن به این با هر شیطانی حتی آنان که اصولاً دشمن اخوانالمسلمین هستند؛ نظیر آمریکا و عربستان سعودی همکاری کرد و هزینههای سنگینی متحمل شد که فقط در بعد مالی از 50 میلیارد دلار هم فراتر رفته است. اما این همکاری به نتیجه مطلوب نرسید و ترکیه در نهایت با گسیل واحدهای نظامی خود به مناطق شمالی سوریهـ شامل الباب، منبج و کوبانیـ و قبول نیابت گروههای مسلح تروریستی تلاش کرد تا به چیزی دست پیدا کند؛ اما موقعیت چندانی به دست نیاورد و ناگزیر شد در چارچوب تلاشهای سهجانبه آستانه عمل کند و در واقع وجود دولت بشاراسد در سوریه را به رسمیت بشناسد. ترکیه هماکنون در این صحنه برخلاف گذشته از حمایت عربی و غربی هم برخوردار نیست و ناگزیر است در بیشتر موارد با ایران و روسیه همراهی نشان دهد و البته هرجا هم که بتواند توافقات را زیرپا بگذارد!
ترکیه در پرونده سوریه، ایران و شهید بزرگ سردار سلیمانی را مسئول ناکامی خود میداند و این در حالی است که اردوغان در سوریه از سیاست غلط خود شکست خورده است، چرا که هیچ ملتی از جمله ملت سوریه به طور طبیعی از مداخله یک کشور خارجی علیه خود استقبال نمیکند و نیز هیچ کشوری نمیتواند در هیچ کجا با تکیه بر نیروهای تروریستی به نتیجه مطلوب خود برسد. ترکیه در سوریه با مخالفت فراگیر عربها و کردها مواجه است و این دو قوم از دیرباز حکومت ترکیه را علیه خود دیدهاند. ترکیه در سوریه با مخالف جدی دولت سوریه و مؤتلفان آن شامل حزبالله و... هم مواجه است و با وجود چنین مخالفتهایی به طور طبیعی نمیتواند سیاستهای خود را پیش ببرد. اما از آنجا که اردوغان ترکیه را با سیاست تک بعدی، اداره میکند و توانسته مخالفان خود را به حاشیه ببرد و با اخراج شخصیتهایی نظیر عبدالله گل، داوود احمد اوغلو و باباجان از حزب عدالت و توسعه بر این حزب و ترکیه سیطره پیدا کند، گمان میکند میتواند با تک عامل معرفی کردن علت شکست سیاست ترکیه در سوریه، عراق و... حریفها را از میدان به در کرده و به مقصود برسد! البته ایران در پرونده سوریه در مقابله ترکیه قرار دارد، اما نه با انگیزهای مشابه انگیزه ترکیه. ایران توسعهطلبی و تجاوز را در هر کجا از جمله در سوریه رد میکند و برای خود نیز حق توسعهطلبی و تجاوز قائل نیست؛ چنین سیاستی به طور طبیعی ما را در مقابل ترکیه قرار میدهد.