ماهیت این گام نیز تفاوت اساسی با گامهای گذشته دارد و پیام واضح را به طرف مقابل میدهد که صبر استراتژیک ایران پایان یافته و مانند گذشته عمل نخواهد کرد. از حیث اثربخشی نیز حداقل سه اثر مهم را به دنبال دارد:
۱ قدرت دیپلماسی را افزایش خواهد داد. البته به شرطی که دولت از این فرصت استفاده کرده و به جای مخالفت با این موضوع را به عنوان یک اقدام قانونی بپذیرد و سبب انعکاس چند صدایی از داخل به خارج نباشد.
۲محاسبات طرف مقابل را تحت تأثیر قرار خواهد داد. اروپاییها و آمریکاییها فکر میکنند ایران به دلیل فشارهای حداکثری و بیماری کرونا در وضعیت ضعف قرار دارد و قادر به موضعگیری قدرتمند و قاطعانه اعمالی نیست.
۳ از پیششرطها و زیادهطلبی و امتیازخواهیهایی که این روزها از سوی مقامات اروپایی و آمریکایی مطرح میشود، جلوگیری به عمل خواهد آورد و زمینه احقاق حق ملت ایران را فراهم خواهد کرد.
از آغاز گفتوگویهای برجام تاکنون هفت سال و از تصویب و اجرای آن پنج سال میگذرد و طی این مدت نه تنها هیچ منفعت اقتصادی از آن نصیب ملت ایران نشده، بلکه خسارتهای جبرانناپذیری را بر منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی نیز وارد کرده است. چنانکه محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران آمریکا را مسئول جبران خسارات مادی و معنوی دانسته و گفته که برخی از آنها قابل جبران نیست. (/۱۳/۹/۱۳۹۹) تردیدی نیست که سه کشور اروپایی به دلیل انجام ندادن تعهدات برجامی خود نیز به میزان آمریکا در این خسارت بر منافع ملی مسئول هستند. همه معترف هستند اروپا به هیچ یک از تعهدات خود پایبند نبود. رئیسجمهور و وزیر امور خارجه ایران و حتی برخی از مقامات اروپایی نیز به آن معترفند. در همین راستا ظریف در جریان پیشنویس قطعنامه محکومیت ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی خطاب به سه کشور اروپایی اعلام کرد سه کشور شریک جرم دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو هستند. (۱۳/۴/۱۳۹۹) باوجود این، رویکرد تروئیکای اروپایی از ابتدای تصویب برجام تاکنون در پشت نقابی بوده که ظریف بر آن صحه گذاشته است. حال این پرسش کلیدی مطرح است که اروپای با این ویژگی در دوره پس از ترامپ، چه رویکردی نسبت به ایران خواهد داشت؟ آیا با توجه به نگرانی توجیهناپذیری که اروپاییها همواره نسبت به برنامه موشکی ایران ابراز داشتهاند، بدون توجه به این موضوع به همه تعهدات خود در دوره بایدن پایبند هستند؟ آیا حاضر خواهند بود که در سال ۲۰۱۳ برداشته شدن محدودیتهای برنامه موشکی ایران در برجام را بپذیرند؟ پاسخ این قبیل از پرسشها براساس رویه و رویکردهای گذشته و حال تروئیکای اروپایی منفی است. یکی از دلایل آن موضع قاطعانه وزیر خارجه آلمان است که در حال حاضر ریاست دورهای شورای اتحادیه اروپا را در اختیار دارد. وی اعلام کرد: «نیازمند توافقی فراتر از توافق هستهای (برجام) با ایران هستیم؛ توافقی که برنامههای موشکهای بالستیک ایران را هم در بگیرد.» مبنای موضع هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان مدعای فوق را بیشتر تأیید میکند. او میگوید: «به ایران اعتماد نداریم. بازگشت به شکل کنونی توافق هستهای با ایران، موسوم به برجام کافی نیست.» بیانیههای تهدیدآمیز و طلبکارنه سه کشور اروپایی در برابر گامهای پنجگانه کاهش تعهدات برجامی ایران و نیز واکنش آنها نسبت به مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی که در چارچوب برجام انجام شده، دلایل گویایی است که انتظار اقدام مثبت از ناحیه سه کشور اروپایی پس از روی کار آمدن بایدن را امر خوشبینانهای ارزیابی کنیم. اروپاییها نه تنها در موضوع هستهای ایران مستقل از آمریکا عمل نکرده و نخواهند کرد، بلکه خود نیز انگیزه کافی برای تغییرات در برجام را دارند. مؤسسه کارنگی به تازگی در تحلیلی سیاستهای بایدن در زمینه برجام را در سه سناریو ارزیابی کرده است؛ بازگشت دوطرفه واشنگتن و تهران به برجام، توافقی کوچکتر مشابه برنامه اقدام مشترک که در سال ۲۰۱۳ در ژنو تصویب شد و سوم، مذاکره فوری بر سر توافقی تازه که مسائل گستردهتر را شامل میشود. براساس مواضع بایدن و مشاوران او، سناریوی اول را باید ضعیف پنداشت؛ بنابراین با توجه به وابستگی اروپا به آمریکا و انگیزههای تروئیکای اروپایی باید منتظر بازی جدید آنها در همراهی با دولت بایدن بود. اگر در دوره اوباما بازی متناسب با آن دوره را ایفا کردند و سپس در دوره ترامپ در پشت نقاب حفظ برجام، بازی پیچیدهای در راستای فشار حداکثری آمریکا دنبال کردند، تردیدی نیست که در دوره بایدن بازی جدیدی را به نمایش خواهند گذاشت.
حال در برابر چنین رویکردی جمهوری اسلامی ایران چگونه باید حق خود را استیفا کند؟ آیا میتوان براساس رویه دیپلماتیکی که طی پنج سال اخیر دنبال شد، همچنان با تمسک به آن، منافع ملی و منفعتهای اقتصادی برجام را تأمین کرد یا باید راه دیگری پیش گرفت؟
حضرت امام (ره) همواره میفرمودند که اگر ما یک قدم سست کنیم، آنها یک قدم جلو میآیند و اگر یک قدم ما عقب برویم، آنها ده قدم جلو میآیند. این قاعده را رهبر معظم انقلاب بارها مطرح کردهاند؛ از جمله فرمودهاند: «شما هرچه عقبنشینی کنید میآیند جلو، هر چه شما یک قدم عقب بروید، آنها یک قدم میآیند جلو، دستگاه استکباری، دستگاه ترحم، انصاف و انسانیت و ملاحظه که نیست هر چه شما عقب بروید آنها جلو میآیند.» براساس این قاعده جمهوری اسلامی ایران ناگزیر به موضع قاطعانه و بدون نشان دادن هر نوع ضعف در برابر قدرتهای غربی است. تردیدی نیست که دلیل اصلی مواضع طلبکارانه و تهدیدآمیز اروپا و آمریکا از یک سو به مواضع سازشکارانه برخی از جریانهای سیاسی و شخصیتهای سیاسی و همچنین رویه دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران طی چند سال اخیر و از سوی دیگر به محاسبات غلطی که از شرایط ناشی از اوضاع اقتصادی جامعه دارند، بر میگردد. در چنین شرایطی موضع قاطعانه مجلس شورای اسلامی ایران و مصوبه اقدام راهبردی برای رفع تحریم پیام آشکاری را به طرف مقابل داده است که در صورت انجام ندادن تعهدات برجامی خود، بازی ایران به طور اساسی تغییر خواهد کرد.
در واقع طرح اقدام راهبردی برای رفع تحریمها را باید گام ششم کاهش تعهدات برجامی نامید، منتهی با قدرت و اقتدار بیشتر. ایران اولین گام کاهش تعهدات را در ۸/۲/۱۳۹۸ برداشت و هر دو ماه گامهای بعدی برداشته شد و آخرین گام در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۹۸ بود. به نظر میرسد، دولت ایران اگر براساس تهدیدی که کرده بود در صورت اجرا نشدن تعهدات هر دو ماه گامی برای کاهش تعهدات برجامی خود برخواهد برداشت، عمل میکرد، در حال حاضر وضعیت متفاوت میشد و به مصوبه مجلس شورای اسلامی نیازی نبود. با این حال مصوبه مجلس براساس بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام ششمین گام را برداشت و اعلام کرد در صورتی که طی دو ماه اروپا و آمریکا به تعهدات برجامی خود عمل نکنند، سه اقدام کلیدی (نصب و راهاندازی سانتریفیوژهای نسل ۵ و ۶، غنیسازی ۲۰ درصد و تعلیق اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی) را از تعهد خود خواهد کاست. بنابراین، اقدام مجلس از حیث کاهش تعهدات تداوم همان راهی است که قبلاً شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تصویب و دولت اجرا کرد؛ اما تفاوت این اقدام این است که مجلس شورای اسلامی با مشورت شورای عالی امنیت ملی و سایر مراجع ذیربط، برای کاهش تعهدات برجامی، قانون وضع کرده است و دولت موظف به اجرای آن در صورت عدم اجرای کامل طرف مقابل به تعهداتشان است. ماهیت این گام نیز تفاوت اساسی با گامهای گذشته دارد و پیام واضح و شفافی را به طرف مقابل میدهد که صبر استراتژیک ایران پایان یافته و مانند گذشته عمل نخواهد کرد. از حیث اثربخشی نیز حداقل سه اثر مهم را به دنبال دارد، یکـ قدرت دیپلماسی را افزایش خواهد داد. البته به شرطی که دولت از این فرصت استفاده کرده و به جای مخالفت با این موضوع به عنوان یک اقدام قانونی بپذیرد و سبب انعکاس چند صدایی از داخل به خارج نباشد. دومـ محاسبات طرف مقابل را تحت تأثیر قرار خواهد داد. اروپاییها و آمریکاییها فکر میکنند ایران به دلیل فشارهای حداکثری و بیماری کرونا در وضعیت ضعف قرار دارد و قادر به موضعگیری قدرتمند و قاطعانه اعمالی نیست. سومـ از پیششرطها و زیادهطلبی و امتیازخواهیهایی که این روزها از سوی مقامات اروپایی و آمریکایی مطرح میشود، جلوگیری به عمل خواهد آورد.