صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۹۹ - ۱۷:۱۶  ، 
کد خبر : ۳۲۶۸۹۴
تأملی بر روایت‌های تحریف‌آمیز از مذاکرات هسته‌ای و نقش رهبری در آن

آمریکا هیچ‌گاه قابل اعتماد نبوده است!

محمدجواد ظریف، وزیر محترم امور خارجه کشورمان در مصاحبه اخیرش با مؤسسه فرهنگی «آرمان مدیا» در برنامه اینترنتی «عصر حیرت» که از کانال یوتیوپی آن پخش شد،‌ درباره مذاکرات مسقط می‌گوید: «مذاکرات در مسقط با دستور رهبری شروع شد. احمدی‌نژاد مخالف مذاکرات مسقط بود. دوستانی که با برجام مخالفند با شروع مذاکرات در مسقط(عمان) هم مخالف بودند. مذاکرات در مسقط توسط دولت روحانی شروع نشد، به‌رغم مخالفت آن دوستان، با دستور رهبری در زمان دولت احمدی‌نژاد شروع شد.» وی در ادامه با ادبیاتی تعجب برانگیز تأکید می‌کند: «اینکه مذاکرات مسقط قبلا انجام شده بود، نشان از این دارد که رهبری تحت فشار نبودند. به‌نظرم برخی بزرگ‌ترین توهین‌ها را به اسم حمایت از رهبری به ایشان می‌کنند. رهبری که در برابر آمریکا ایستاده چطور ایشان می‌تواند مرعوب منِ ظریف یا دولت یازدهم شود؟ کسانی که با برجام مخالف بودند با مذاکرات مسقط هم مخالف بودند. به‌رغم دستور رهبری کارشکنی کردند. یک سال فرصت‌سوزی کردند.»

این بیان ظریف در واقع، خاک پاشیدن بر روی آفتاب است، در حالی که مواضع و سخنان رهبری و راهبرد هسته‌ای نظام جمهوری اسلامی ایران همانند «آفتاب آمد دلیل آفتاب» هنوز در دسترس همگان وجود دارد و بسیار روشن و قابل رجوع است و اساساً بر خلاف القای ایشان از مذاکرات مسقط‌ـ البته به روایت ایشان نقدهایی وارد است که در همین یادداشت به برخی از آنها اشاره خواهد شد‌ـ تا زمانه منتهی شده به برجام و حتی بازی‌سازی جدید برای طرح مذاکرات تازه و سلسله برجام‌های جدید در شرایط کنونی، مواضع و دیدگاه‌های رهبری بر اساس موازین اسلامی و لحاظ منافع و مصالح کلان ملت بر خط سیری مشخص و چارچوبی قابل فهم برای همگان اعلام و بر آنها اصرار شده است. جای تعجب از نحوه تحلیل وزیر محترم امور خارجه و رئیس دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی این است که اساس بیان رهبری را ادراک نکرده و این گونه می‌خواهند امروز که زمان پاسخ دادن و وارسی عملکردهاست، با گفتن اینکه رهبری در جریان بوده و همواره حامی و مطلع از مذاکره بوده‌اند، به فرافکنی مسئولیت‌ها بپردازند

بدون رودربایستی تحریف آقای ظریف آنجاست که «مجوز» رهبری به آقای صالحی در زمانه دولت اسبق را حمل به «دستور» می‌کند؛ انگار که آن مذاکرات ابتکار و خواست مستقیم رهبری بوده و حال آنکه رهبر معظم انقلاب در آن زمان نیز‌ـ درست مانند دوره روحانی‌ـ با خواست وزیر خارجه وقت(صالحی) و به عنوان تجربه و درس اجازه دادند.

گفتنی است آقای صالحی، در دولت اصلاحات، نماینده ایران در آژانس و همچنین مشاور وزیر خارجه وقت(خرازی) بود. او همچنین در دولت روحانی، به عنوان معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی منصوب شد و در مذاکرات برجامی حضور داشت. وی در این میان، مورد اعتماد احمدی‌نژاد قرار گرفت و پس از ماجرای عزل ناگهانی متکی، از سوی احمدی‌نژاد به عنوان وزیر خارجه منصوب شد.

آقای صالحی اولاً در کتاب خاطرات خود خاطرنشان می‌کند که برزیل و ترکیه براساس توصیه آمریکایی‌ها (دولت اوباما) برای تبادل سوخت با ایران، به تهران آمده بودند؛ اما دولت آمریکا زیر قول و قرارش زد که موجب ناراحتی رؤسای‌جمهور ترکیه و برزیل هم شد.

ثانیاً وی در مصاحبه‌های متعدد تصریح می‌کند: «مذاکرات با آمریکا در مسقط با یادداشت شفاهی مشاور سلطان قابوس کلید خورد. در اواسط سال 90 پس از دریافت نامه سلطان قابوس وقت ملاقات خصوصی از حضرت آقا گرفتم. ایشان در این دیدار به بدعهدی‌ها و عداوت‌های آمریکا با ایران اشاره کردند. خدمت مقام معظم رهبری گفتم از باب اتمام حجت اجازه مذاکره با آمریکا را صادر بفرمایید؛ مقام معظم رهبری هم بزرگواری کردند و فرمودند؛ با مذاکرات مخالفتی ندارم. ایشان چهار شرط را برای مذاکره با آمریکا مطرح کردند. یکی از شروط این بود که این مذاکره در سطح پایین‌تر از وزیر امور خارجه انجام گیرد؛ یعنی وزرای خارجه دو کشور با هم ملاقات نداشته باشند. دیگر اینکه، مذاکره برای مذاکره نباشد، مثل مورد 1+5 که سال‌ها مذاکره کردیم و بعد بخواهند سوءاستفاده کنند. دیگر اینکه مذاکره فقط در خصوص مسائل هسته‌ای باشد نه در خصوص روابط سیاسی و مانند آن. چهارم اینکه رئیس‌جمهور، هماهنگ‌کننده مسیر مذاکره باشد.

صرف‌نظر از ماجرای مذاکره مسقط، آنچه در گفت‌وگوی اخیر آقای ظریف از سوی مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده مسکوت مانده، عبرت‌ها و خسارت‌های هنگفت برجام، با وجود هشدارها و انذارهای پیشاپیش رهبری از جمله درباره ضرورت اعتماد نکردن به آمریکاست که متأسفانه از سوی برخی اعضای تیم مذاکره‌کننده رعایت نشد. رهبری اگر به درخواست مسئولان وقت برای مذاکره در مسقط با چهار شرط مجوز دادند نه دستور!، در برجام 9 شرط گذاشتند. آقای ظریف! دولت کدام یک از این شروط را رعایت کرد؟!    

واقع امر این است که مذاکرات هسته‌ای یکی از دشوارترین و پیچیده‌ترین مذاکرات در روابط بین‌الملل به شمار می‌رود و موفقیت‌های نسبی هم در انعقاد برجام با همه ضعف‌ها و نقایصش داشته؛ اما آمریکایی‌ها با عمل نکردن به تعهدات خود در زمان دولت طرف واضع قرارداد، یعنی باراک اوباما و خروج و تیر خلاص به برجام در زمان ترامپ، درستی و حکمت بیانات رهبری در خصوص بی‌اعتمادی به آمریکا و ضرورت اخذ تضامین حقوقی قابل طرح در محاکم حقوقی بین‌المللی را ثابت کرد. باید از آقای ظریف پرسید که تضمین بودن امضای جان کری به تعبیر ایشان چه حاصلی برای کشور داشت؟! مگر رهبری به دولت توصیه نکردند شروط 9گانه ایشان و سایر شروطی را که در همان مقطع مجلس و شورای عالی امنیت ملی که رئیسش همین آقای روحانی بود، حتماً لحاظ کنند و به مذاکره بپردازند؟! چرا که آن شروط حافظ عزت و اقتدار ایران بود؛ اما متأسفانه دولت تدبیر و امید و دستگاه تحت امر شما این گونه عمل نکرد.

بله عناصر مشی رهبر معظم انقلاب در مذاکرات هسته‌ای مشخص بود و می‌توان آنها را در چند عبارت خلاصه کرد؛ بی‌اعتمادی به غرب، تجربه بودن برجام و حمایت از مذاکره‌کنندگان هسته‌ای. اما این خواسته آقای ظریف و دولت متبوع‌شان بود که گفتند ما زبان مذاکره بلد هستیم و می‌توانیم حقوق ملت ایران را بدون درگیری استیفا کنیم؛ آیا توانستند؟! البته قطعا تلاش خوبی به مثابه یک الگوی مذاکراتی قابل رجوع و آموزش به دیپلمات‌های جوان شد، اما طرف مقابل اهل نبود؛ وحشی و غره به قدرت بود و احساس می‌کرد می‌تواند ایران را با مذاکره و تحریم و امروز با ترور و تحریف به تابعیت و پیروی از خود وادارد.

اتفاقاً، کانون بحث انقلابیون با آقای ظریف و دوستان‌شان همین است که حالا که حریف به هیچ صراطی مستقیم نیست و هر راهی را نیز به رویت می‌بندد باید چگونه مواجه کرد؟ رویکرد انقلابی قائل به قدرتمند شدن و ایستادگی است؛ راهی که در این چهل سال جواب داده، الان نیز جواب می‌دهد. آیا وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی سزاوارتر نیست که این نگاه را هم بشناسد و هم در راستای عملیاتی‌سازی آن در عرصه بین‌المللی و دفاع از حقوق ملت ایران در این عرصه پیچیده باشد. اما گاهی از شناخت وی درباره آمریکا انگشت تحیر به دندان می‌گزیم. چرا که او بارها در سخنرانی‌های مختلف و از جمله این گفت‌وگو «بینش زیاده‌خواهانه آمریکا» را عامل شکست معاهداتی دانسته‌ که یک طرفش آمریکا بوده است اما چرا مجدداً به آمریکا اعتماد می‌کند؟! آیا نتایج مذاکرات مسقط، مذاکرات با تروئیکای اروپایی به نمایندگی از جامعه جهانی در دهه هشتاد، معاهداتی چون سعدآباد و پاریس در دوران تصدی روحانی بر امورات هسته‌ای کافی نبود؟ آیا بی‌ثمری برجام پس از 23 ماه مذاکره و سپری شدن حدود شش سال از انعقاد برای شناخت آمریکا کافی نیست که عده‌ای امروز مجدد به تبلیغات روانی و رسانه‌ای متوسل شده، با تطهیر و بزک تازه آمریکا مبتنی بر اینکه «بایدن غیر از ترامپ» است، ساز ناکوک برجام جدیدی را کوک می‌کنند. این بار باید چه برگه‌هایی را روی میز مذاکره آمریکایی گذاشت؟ البته هم بایدن و هم تیم جدیدش از جمله جک سالیوان، مشاور امنیت ملی تازه معرفی شده بایدن به این سؤال جاب داده‌اند؛ باقی مانده قدرت دفاعی، موشکی و عقبه راهبردی منطقه‌ای جمهوری اسلامی! از آقای ظریف باید پرسید که ترور نمادهای شاخص این مؤلفه‌های قدرت، یعنی شهید سلیمانی نماد نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی، فخری‌زاده و دیگر شهدای هسته‌ای و دفاعی را چگونه تحلیل می‌کند؟ جز اینکه راهبرد اصلی آمریکا، مهار و کنترل قدرت ایران و مانع از اقتدار علمی آن را در دستور کار گذاشته است و از همه ابزارها از جمله افشای اسناد هسته‌ای ما از سوی بازرسان آژانس بین‌المللی، جنگ اقتصادی و شناختی و رسانه‌ای می‌خواهند به آن نائل بشوند.   

آقای ظریف در جایی گفته بود که سیاست خارجی مسئله‌ای فراجناحی است، باید گفت کاملاً درست است و نگاه حزبی به این مسئله نابجاست؛ اما قرار دادن این موضوع به عنوان دستمایه‌ای برای جلوگیری از انتقادات علیه عملکرد تیم مذاکره و معاهده برجام موضوعیتی ندارد و در طی سال‌ها مذاکره بی‌ثمر و در نتیجه آن خدشه‌دار کردن گفتمان انقلاب اسلامی، مبنی بر گفتمان اقتدار و مخالفت با استکبار و نظم ساختگی جهانی و فرستادن پیام ضعف، تسلیم و سازشِ ناگزیر برای دشمنی که همواره کشور را تهدید می‌کند، به ضرر منافع و امنیت ملی تمام شده است. همچنین به گفته شهید بزرگوار محسن فخری‌زاده، امنیت ملی مسئله‌ای کاملاً حیاتی و خارج از رویکرد جناحین است. البته با تأکید رهبر معظم انقلاب، به منزله راهنما و راهبر این انقلاب، از این پس سازش و مذاکره فایده‌ای نخواهد داشت و حل مشکلات و البته مقابله با تحریم‌ها تنها با اهتمام و پیگیری جدی در درون کشور میسر است. البته طی این مسیر با انفعال و بی‌عملی و سوء تدبیر متولیان کنونی میسر نیست و لازم است از برساخته‌ها، اغواگری‌های تازه و ذهنیت‌پردازی‌های انتزاعی جریان تحریف در پروژه بزک مجدد آمریکا و کارگزار جدید عبور کرد. پادزهر این امر تبیین واقعیت‌های امیدبخش و حفظ و تقویت مؤلفه‌های قدرت صرفاً با رویکرد انقلابی است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات