با نزدیک شدن به انتخابات آمریکا و به ویژه پس از پیروزی بایدن شاهد جریان خبری و تحلیلی از خارج و داخل در زمینه برجام هستیم که وانمود میکند دوران دشوار ترامپ تمام شده و وضعیت نوینی در حال شکلگیری است. مقامات و وزرای سه کشور اروپایی اینگونه القا میکنند که ایران به تعهداتش برگردد و از فرصتی که به وجود آمده استفاده کند. برای نمونه، وزیر خارجه آلمان گفت: «این فرصت که آخرین شانس است، نباید از دست برود» یا وزیر خارجه انگلیس با هشداری به ایران که نباید توسعه برنامه هستهای خود را اجرایی کند، گفت: «انجام چنین کاری فرصتهای پیشرفت را که امیدواریم در سال ۲۰۲۱ شاهد آن باشیم، تضعیف میکند.» در داخل کشور نیز همین خط دنبال میشود؛ با این ادبیات که بایدن متفاوت با ترامپ است و بهتر است از این فرصت استفاده شود. اروپا در دوره بایدن توانایی عمل به تعهدات خود را پیدا خواهد کرد. روی کار آمدن بایدن فرصتی است برای عبور کشور از وضعیت اقتصادی و بیماری کرونا. دموکراتها از جمله جوبایدن با خروج آمریکا از توافق هستهای و اعمال تحریمها مخالف بودند! اگراز فرصت گشایش اولیه دوران بایدن استفاده و مدیریت کنیم، میتوانیم کاری کنیم که این اوضاع ادامه یابد. با وجود اینکه این خط تحلیلی و خبری بیشتر شبیه مهندسی ذهن در سطوح افکارعمومی و تصمیمسازی است، این سؤال مطرح میشود که طرح فرصت نوین، تا چه میزان مطابق با واقع و فرصتی برای تأمین منافع ملی است؟ کنکاش در واژه «فرصت» که از سوی تروئیکای اروپا و برخی مقامات آمریکایی و در ذیل آن طرح مذاکره به عنوان راه حل مسالمتآمیز برای احیا و حفظ برجام مطرح میشود، نشان میدهد مقصود غرب با آنچه در افکار عمومی شکل گرفته است، تفاوت بنیادینی دارد. بررسی لایه راهبردی استعاره فرصت و طرح مذاکره، نشاندهنده اراده سه معنا و تحمیل یکی از آنها بر جمهوری اسلامی است.
معنا یا قرائت اول از فرصت مذاکره به معنای برجام جدید از طریق بازنگری در آن است. در این زمینه هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان اعلام کرد که باید «برجام پلاس» شکل بگیرد. برجام پلاس به معنای بازنگری در برجام گذشته و اضافه کردن موارد جدید در آن است. این قرائت در آمریکا و در تیم بایدن نیز طرفدارانی دارد. بلینکن، وزیر خارجه آینده بایدن گفت: «آمریکا باید برای بازگشت به برجام، چند بند و تبصره به توافقنامه برجام اضافه کند.» یا این عبارت بایدن که در دوران انتخابات مطرح کرد، مؤید قرائت موصوف است «اگر ایران کاملا خود را با توافق هستهای (برجام) انطباق دهد، ایالات متحده هم به عنوان نقطه شروع مذاکرات دیگر به توافق باز خواهد گشت.» این موضع به معنای آن است که برجام کنونی ظرفیت ادامه را ندارد و مذاکرات برای بازنگری امری ضروری است.
قرائت دوم از فرصت مذاکره به معنای برجام به همراه ضمیمه جدید است. مطرحکنندگان این قرائت از جمله رافائل گروسی، رئیس سازمان بینالمللی انرژی اتمی تأکید دارد که بازگشت به وضعیت قبلی و خانه اول معنا ندارد؛ چون خانه اول دیگر وجود ندارد. او پیشنهاد میدهد که باید «یک سند ضمیمه» تهیه شود که در آن مسیر بازگشت به برجام مشخص شود.
قرائت سوم از فرصت مذاکره به معنای برجام دوم در کنار برجام اول است. موضع بایدن و برخی از اروپاییها در این خصوص قابل توجه است. در این زمینه بایدن تصریح کرد: «با مشورت با متحدان (اشاره به ۱+5) و شرکایمان (اشاره به عربستان و امارات و رژیم صهیونیستی) مذاکراتی را آغاز خواهیم کرد تا به توافقی تکمیلی برسیم که محدودیتهای برنامه هستهای را هم طولانیتر و هم محکمتر کند و همچنین (مشکلات ناشی از) برنامه موشکی (ایران) را حل کند.» یا بلینکن که به عنوان وزیر خارجه آتی بایدن در گفتوگو با سیبیاس نیوز تأکید کرد: «اگر ایران با پایبندی کامل به توافق هستهای برگردد، ما هم همان کار را خواهیم کرد. اما آن را به عنوان سکویی در همکاری با متحدانمان در جهت محکمتر کردن و طولانیتر کردن این توافق به کار میگیریم.» روند مواضع تروئیکای اروپایی نیز نشان میدهد، نمیتوان از آنها انتظار داشت که اولویتشان تنها احیای برجام و حفظ آن باشد و کاری به سایر اختلافات نداشته باشند، بلکه همه شواهد نشان میدهد آنها نیز سودای گنجاندن برنامههای موشکی، نفوذ منطقهای و موضوع حقوق بشر در دستور کار مذاکرات آتی با تهران را دارند. بنابراین، طرح مذاکره غربیها به ویژه اروپاییها غیرصادقانه و فریبکارانه است. چگونه «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا میتواند از بیاعتمادی پایدار نسبت به آمریکا سخن به میان بیاورد و بگوید «دشمن پنداشتن اروپا از سوی ترامپ و تحمیل تعرفههای سنگین بر روی کالاهای اروپایی، این حس پایدار را در ما ایجاد کرده که حمایت آمریکا لزوماً چیزی قابل اتکا نیست» اما ایران نسبت به این همه بیتعهدی اروپاییها چشم بپوشد و جبران خسارت بیتعهدی اروپا و خروج آمريكا از برجام را فراموش كند و آزموده را آزمون کند؟