این تصویری است که رسانههای وابسته به آمریکا به ذهن مخاطب القا میکند؛ از زمان فیلم «لورنس عربستان» تا اکنون که شبکههای سعودی مانند امبیسی و العربیه در همین مسیر فعالیت میکنند. اما چرا؟ در پشت این تصویرسازی خیالی چه حقیقتی کتمان میشود و افشای آن توسط رسانههای برونمرزی مانند پرستیوی و العالم چه مزیتی از نظر راهبردی برای پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی عمومی ایران خواهد داشت؟
حقیقت این است که کمتر کسی در جهان میداند حدود صد سال قبل انگلیس به بهانه رقابت با دولت رو به زوال عثمانی، از آلسعود حمایت نظامی و مالی و... کرد تا آنها بر بیشتر جزیرهًْالعرب مانند حجاز، قطیف و احساء و حتی بحرین با زور شمشیر استیلا یابند.
بیشترین ذخائر نفت عربستان در استان احساء و قطیف در حاشیه جنوب خلیج فارس وجود دارد و از همین منطقه روزانه 10 میلیون بشکه نفت به جهان صادر میشود اما مردم این شهرها که اکثرا شیعه هستند نه تنها هیچ تشابه فرهنگی و مذهبی با سعودیهای وهابی ندارند بلکه در فقر شدید هم نگه داشته شدهاند. مردم حجاز در غرب و استانهای نجران و جیزان در جنوب عربستان هم چنین وضعیتی دارند.
تصاویری خیالی از سرزمین نفت و دلار
تلویزیونهای غربی تلاش میکنند فقط دو تصویر استخراج نفت صادراتی عربستان و نیز خریدهای تسلیحاتی عربستان در رسانه دیده شود انگار که هیچ موضوع مهم دیگری در آن سرزمینهای وسیع موسوم به عربستان وجود ندارد از جمله حقوق بشر. اما چرا؟
وضعیت اندوهناک زنان و نبود دموکراسی در عربستان سعودی همواره در رسانههای وابسته به غرب، غایب است. به این علت که نمیخواهند، مردم جهان از وضعیت دردناک و غمبار مردم جزیرهًْالعرب کمترین آگاهی به دست آورند.
حتی در شهرهای بزرگ و مهمی مانند ریاض، جده و ظهران پنج میلیون کارگر خارجی در وضعیت انسانی بدی زندگی میکنند که یک میلیون نفر آنها زنان مهاجری هستند که از کشورهای آسیایی بدون خانواده خود و برای کار در منازل آلسعود به عربستان آمدند و در اصل گرفتار بدترین رفتار کارفرمایان شدهاند که آنها را باید بردگان قرن حاضر نامید. دولت سعودی برای آنها هیچ حقی قائل نیست و آنها هم قادر به دفاع از خود در برابر کارفرمایانی که آنها را به مانند برده خریدهاند، نیستند.
این وضعیت ضد انسانی که یادآور بردهداری در 300 سال قبل آمریکاست، میتواند سوژه صدها برنامه، مستند و گزارش رسانههای برونمرزی ایران باشد به این امید که چشم مردم سراسر هستی به وقایع کتمان شده در این سرزمینهای پهناور روشن شود.
شبکه پرستیوی در گذشته با برنامههایی مانند «از قلم افتاده» تا حدی در این زمینه تلاش کرده بود اما این تنها بخش کوچکی از انبوه فعالیتی است که ایران میتواند درخصوص دیپلماسی عمومی علیه رقبای منطقهای خود انجام دهد.
بخش مهمتر ماجرا که باید در رسانههای برونمرزی ایران به صورت مستمر انعکاس یابد نوع حکومت سعودی است که حتی یک انتخابات هم برگزار نکرده است. کمتر کسی در جهان میداند که دیکتاتوری خانوادگی آلسعود هر شهری را به یکی از شاهزاده سعودی بخشیده و مردم آن منطقه به مانند رعیت آن شاهزاده هستند. ریاض اصولا اعتباری برای نظر مردم زیر سلطه خود قائل نیست.
بعد از کشتار شیعیان مدینه در زمان ابتدای تاسیس دولت سعودی اکنون آمارها پنج میلیون شیعه باقیمانده در شرق عربستان را تایید میکند که در وضعیت بسیار دلخراشی به سر میبرند، حال باید پرسید چند بار دوربین رسانههای غربی و عربی وضعیت آنها را بررسی کرده است؟
یکی از دلایلی که وضعیت مردم عربستان از رسانههای غربی محو میشوند این است که دولت سعودی با زور همان سلاحهایی مردم را سرکوب میکند که از غرب خریده است. اگر روند مردمسالاری در عربستان تحقق یابد قطعا جریان نفت ارزان به بازارهای جهانی و خریدهای سیلآسای سلاح از غرب دیگر مانند امروز نخواهد بود.
شبکههای برونمرزی به ویژه پرستیوی، العالم سپس سحر و دیگر شبکهها باید به صورت فزایندهای به این بخش توجه کنند و آنچه واشنگتن و ریاض نمیخواهند دیده شود را به دیدگان مردم آزاده جهان عرضه کنند.
بازتاب وضعیت عربستان چه اهمیتی دارد؟
وضعیت حقوق بشر در عربستان و معرفی مستندگونه تاریخ جنایتهای آلسعود موجب میشود چهره واقعی دولت سعودی نمایان شده و نقاب اسلامی که بر چهره زدهاند، کنار برود.
از طرف دیگر با رسانهای شدن مظلومیت شدید شیعیان شرق عربستان این مزیت به وجود میآید که آنها زیر نورافکن قرار گیرند و دست دولت سعودی برای سرکوب خونین آنها مانند امروز باز نباشد.
شبکههای برونمرزی ایران مانند پرستیوی و العالم تنها رسانههایی هستند که اعدام سه نوجوان شیعه در شرق این کشور، آمار بالای زنان زندانی به اتهام سیاسی در عربستان و... را اطلاعرسانی میکنند.
مردم جهان از طریق تلویزیونهای برونمرزی ایران است که میتوانند تصویری واقعی از سیستم سرکوب بسیار خشن سعودی (مانند اعدام به روش سر بُریدن برای جرائم کوچک اثباتنشده) را ببینند که همه یادآور حکومت داعش است. همان داعشی که مانند سعودی معتقد به وهابیت است.
به یاد آوریم با رسانهای شدن اقدامات فجیع داعش بود که زمینه واکنش جهانی علیه آنها فراهم شد و کمتر از پنج سال حکومت داعش از میان رفت حال آنکه دولت سعودی در سایه غفلت اکثر رسانهها هر جنایتی را در داخل جزیرهًْالعرب به سهولت مرتکب میشود.
بنابراین رادیو و تلویزیونهای برونمرزی ایران تنها رسانههایی هستند که با دست باز میتوانند به معرفی پیشینه دولت سعودی و جنایتهای اخیر آن حکومت سرکوبگر ادامه دهند و بر محتوای آن روزانه بیفزایند.
رسانههای منطقهای مانند سحر نیز این قابلیت را برای مردم مناطقی مانند بالکان یا پاکستان فراهم میکنند که به زبان خود از وضعیت انسانها در عربستان سعودی آگاه شوند، در نتیجه تصور واقعیتری از سرزمین نفت و دلار به دست میآورند.
همه این موارد در حالی است که سعودی به معنای حقیقی کلمه اصلیترین نیروی ستیزهجو علیه ایران در میان همسایگان است و در عرصه فرهنگی به ویژه رسانهای نیز به شدت با کشور ما در رقابت هستند. آنها تلاش میکنند ملتهای همسایه را علیه ایران برانگیزند که دو نمونه آن در عراق و لبنان سال قبل روی داد.
به بیان بهتر جدای از اهمیت یاری رساندن رسانهای به مردم عربستان لازم است تا در برابر یورش رسانهای دولت سعودی علیه ایران به تقویت تلویزیونهای برونمرزی خود اقدام کنیم تا تهدیدات منطقهای را کاهش دهیم.