اعزام ناوهای هواپیمابر آمریکایی به منطقه و نزدیک شدن زیردریایی اتمی رژیمصهیونیستی به خلیج فارس، پروازهای مشکوک جنگندههای ارتش آمریکا در عراق، اظهارات مقامات آمریکایی و اخبار دیگری از این دست در روزهای گذشته در صدر توجه رسانههای داخلی و بینالمللی قرار دارد.
پرداختن بیش از حد به اخبار فوق و بزرگنمایی آن در شبکههای اجتماعی و رسانههای زرد مجازی موجب نگرانی افکار عمومی از ماجراجویی قریبالوقوع آمریکا به مواضع محور مقاومت در ایران یا سایر کشورهای منطقه شده است.
در این زمینه اگرچه هوشیاری و داشتن آمادگی نظامی و دفاعی برای دفع هرگونه ماجراجویی احتمالی ضروری است، اما به نظر میرسد آنچه در خصوص تحولات فوق مخابره میشود، بیشتر به یک فضاسازی گسترده رسانهای برای ایجاد بازدارندگی در برابر گروههای مقاومت و جمهوری اسلامی ایران آن هم در ایام جنایت تاریخی آمریکا و شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و همراهان ایشان است.
به بیان دیگر، آمریکا میخواهد با جوسازی و مانور قدرت و ایجاد بازدارندگی، خود را در برابر هرگونه پاسخ احتمالی به زیادهخواهی آمریکا که این روزها در موضعگیری شخصیتهای محور مقاومت به آن اشاره میشود، مصون کند.
این ترفند در دهههای اخیر تحت عنوان «دیپلماسی اجبار» در سیاست خارجی آمریکا بارها مشاهده شده است و در آن دشمن به جای تهدید مستقیم نظامی، با نشان دادن چنگ و دندان خود، علاوه بر منصرف کردن حریف از هرگونه اقدام احتمالی، گزینههای تحمیلی خود را در مقابل او قرار میدهد و او را وادار میکند که از بین گزینههای مطرح به اجبار یکی را انتخاب کند.
آنچه واضح است، این است که رفتار آمریکا در شرایط کنونی با توجه به اوضاع نابسامان داخلی و شکنندگی حضور منطقهای که ناشی از فشار جبهه مقاومت برای اخراج است، متفاوت از دفعات قبلی است؛ به عبارتی جبهه ترس و هراسی که مقاومت با نبوغ و پیشرفت کمی و کیفیاش برای آمریکا در منطقه غرب آسیا به وجود آورده و با طرح مطالبه عمومی اخراج آمریکا از کشورهای منطقه، هژمونی چندین ساله آن را به چالش کشیده است.
پراکندگی پایگاههای آمریکایی در منطقه و آسیبپذیری بالای آنها از خط آتش مقاومت، تبدیل مصوبه ضد آمریکایی مجلس عراق به یک مطالبه و کابوس پایان حضور آمریکا در منطقه، ضعف ناشی از مشکلات داخلی و اختلافات پس از انتخابات 2020 و آسیبپذیری از حملات اخیر سایبری به زیرساختهای مهم این کشور تنها بخشی از مشکلاتی است که توان و تمایل آمریکا را برای شروع جنگی جدید آن هم در مقابل کشوری که تاکنون بارها از معرکه جنگ و درگیری سربلند بیرون آمده است، به شدت کاهش میدهد و در نهایت سناریوی تکراری نمایش قدرت و ارعاب حریف را به عنوان راه نجات از بحرانهای فوق برای دشمن زنده میکند.
همان طور که در ابتدای این نوشته تأکید شد، محور مقاومت با علم به ضعف و ترس و استیصال دشمن خود، علاوه بر هوشیاری بالا، این دو نکته را به دشمن خود گوشزد میکند.
نخست اینکه، دوران سلطهگری و گردنکشی در منطقه به پایان رسیده است و انتقام خون فرماندهان شهید مقاومت یک تصمیم قطعی است که هیچگونه چانهزنی و معاملهای بر سر آن صورت نمیگیرد و دوم اینکه، شروع هر اقدامی از طرف آمریکا و متحدانش که سبب بیثباتی و ناامنی منطقه شود، با استناد به جمله تاریخی فرمانده کل سپاه پاسداران به پایان عمر منحوس رژیمصهیونیستی که محبوب و قبله آمریکاییهاست، منجر خواهد شد.