در شماره گذشته به صفآرایی تمامعیار دو اردوگاه اصولگرایان و اصلاحطلبان برای فتح دو انتخابات تجمیع شده در سال 1385 اشاره کردیم. در این میان اصلاحطلبان که در سال گذشته در تیرماه 1384 کرسی ریاستجمهوری را از دست داده بودند، با همه توان در تلاش بودند تا در انتخابات شوراهای شهر و روستا و انتخابات خبرگان رهبری موفقیتی کسب کنند؛ از این رو شگردهای رسانهای و تبلیغاتی گوناگونی را به کار گرفتند.
اصلاحطلبان ابتدا با تبیین اهمیت انتخابات، تلاش کردند تا تمام ظرفیتهای خود را به میدان آورند. آنان بر این باور بودند که این انتخابات لااقل به دلایل زیر حائز اهمیت است:
1ـ جلوگیری از پیروزیهای زنجیرهوار جریان اصولگرا و به عبارتی بریدن نوارهای پیروزی؛
2ـ تأثیر نتایج انتخابات شوراها بر انتخابات مجلس هشتم در سال 1386؛
3ـ تأثیر نتایج انتخابات در پرونده هستهای و روابط خارجی جمهوری اسلامی.
آنان چندان از تجمیع انتخابات راضی نبودند، لذا در مطبوعات خود مینوشتند: «بالاخره در آخرین فرصت ممكن، همزمانی دو انتخابات خبرگان و شوراها، قطعیت یافت و پردهای دیگر از سریال انتخاباتهای اخیر كه همه به نتیجه یكسانی برای جناح حاكم فعلی منجر شد، آغاز گردید. مسلماً در محاسبات انحصارطلبان حاكم، همزمان شدن این دو انتخابات به دو نتیجه زیر منجر خواهد شد:
1ـ فتح كامل و بیرقیب خبرگان و شوراها توسط اقتدارگرایان، 2ـ تأمین حد قابل قبولی از مشاركت مردم به ویژه در انتخابات خبرگان برای نمایش مقبولیت مردمی.» معلوم نمیکرد که افزایش شرکتکنندگان در انتخابات خبرگان چرا خوشایند این جریان نیست و «نمایش مقبولیت مردمی» نظام اسلامی چرا آنان را اینگونه نگران کرده است!
تلاش برای تشدید اختلافات و ایجاد شکاف در اردوگاه رقیب، ترفند دیگری بود که در دستور کار اصلاحطلبان قرار گرفت. این در حالی بود که این اردوگاه با جدایی مهدی کروبی و اعوان و انصارش در حزب اعتماد ملی و حزب همبستگی خود دچار اختلافات جدی و عمیق بود، اما عناصر سیاستمدار آنان تلاش کردند تا اختلافات درون اردوگاه خود را با بزرگنمایی اختلافات حریف کمرنگ کنند. شایعهپراکنی و تخریب جریان رقیب نیز جزء دیگر تاکتیکهای جنگ روانی سازمان مجاهدین در آستانه انتخابات بود.
تاکتیک بعدی فشار آوردن به دستگاههای نظارتی و تلاش برای تأیید صلاحیت افرادی بود که از نگاه قانون صلاحیت نامزدی در انتخابات را نداشتند. در این میان «محسن آرمین» به عنوان سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب در گفتوگو با خبرنگاران با اشاره به زیر سؤال بردن هیئتهای اجرایی وزارت کشور، اظهار داشت: «در این دوره وضعیت معكوس شده است. همیشه هیئتهای اجرایی صلاحیتها را تأیید میكردند و هیئت نظارت به قلع و قمع كاندیداهای وابسته به جریانهای رقیب میپرداختند، اما در این دوره برعكس است.» وی بیان داشت، ردّصلاحیت گسترده كاندیداهای اصلاحطلب به ویژه در شهرستانها به گونهای است كه در برخی شهرستانها امكان ارائه فهرست انتخاباتی قابل قبول از اصلاحطلبان سلب شده است.
تأیید صلاحیت اکثریت چهرههای اصلی اصلاحطلب در تهران و دیگر شهرها و رد صلاحیت کمتر از 10 درصد از ثبتنامکنندگان در انتخابات وسیع شوراها هم نتوانست مواضع انتقادی و تخریبی اصلاحطلبان را تلطیف بخشد و باز هم مطبوعات این جریان با تحلیلهای عجیب و غریب سعی در هجمه به عملکرد هیئتهای اجرایی و شورای نظارتی داشتند.
طرح ادعای بیپشتوانه پیروزی اصلاحطلبان در صورت مشارکت حداکثری مردم، ترفندی بود که اصلاحطلبان به کار گرفتند. برای نمونه، «بهزاد نبوی» در ارزیابی نتیجه انتخابات پیش رو، میگوید: «نمیتوانم بگویم اصلاحطلبان در این انتخابات پیروز میشوند یا شكست میخورند. این مسئله به همت مردم و شركت آنها در انتخابات بستگی دارد. اگر حدود 70 درصد واجدان شرایط در انتخابات شركت كنند، اصلاحطلبان پیروز میشوند. بنابراین از مردم میخواهیم و استدعا میكنیم كه در انتخابات شركت كنند.»
«مصطفی تاجزاده» نیز در جلسه پرسش و پاسخی در دانشكده حقوق دانشگاه تهران (19/9/1385) لیست ائتلاف اصلاحطلبان در شورای شهر تهران را باسابقهترین و كارآمدترین لیست موجود در این انتخابات دانست و با تأكید بر اینكه هرجا میزان مشاركت مردم در انتخابات بیشتر باشد، احتمال پیروزی اصلاحطلبان افزایش مییابد، گفت: «اگر حضور مردم در انتخابات آینده گستردهتر شود، با حزب پادگانی و لشکر نظارت هم نمیتوان پیروز انتخابات شد.»
این ادعای کذب بلافاصله با سؤال دانشجویان مواجه شد که اگر چنین است، پس چطور جریان دوم خرداد در انتخابات ریاستجمهوری نهم شکست خورد؟! تاجزاده در جواب گفت: «علت شكست اصلاحطلبان در انتخابات دور دوم شوراها عدم حضور مردم در انتخابات بود، اما علت شكست ما در انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم وارد شدن با نامزدهای متعدد بود. اما امروز ما با تجربه گرفتن از این شكست برای انتخابات شوراها دست به ائتلاف زدهایم.»
در این باره نیز باید گفت در مرحله اول انتخابات ریاستجمهوری نهم هرچند جریان دوم خرداد با نامزدهای متعدد وارد صحنه انتخابات شد؛ اما این تعدد برای جریان رقیب نیز وجود داشت. ضمن آنکه در مرحله دوم انتخابات دیگر تعدد نامزد وجود نداشت و همه جریانهای دوم خرداد با تمام قوا از رقیب آقای «احمدینژاد» حمایت کردند که البته مورد اعتماد مردم واقع نشده و شکست خوردند!
تاکتیک روانی دیگر بهکار گرفته شده از سوی اتاق فکر اصلاحطلبان، تلاش برای فریب افکار عمومی با طرح این ادعا بود که در صورت پیروزی اصولگرایان باید منتظر افزایش مشکلات کشور و فشارهای بینالمللی بود و البته در مقابل با بازگشت مجدد جریان دوم خرداد به قدرت، رفاه و آرامش به کشور باز خواهد گشت!
سرانجام روز جمعه 24 آذر 1385 فرا رسید و ملت غیور ایران بار دیگر با شرکت بیش از 28 میلیونی خود در انتخابات، حماسهای بزرگ خلق کردند که حیرت جهانیان را برانگیخت. با پایان رأیگیری شمارش آرای آغاز و نتایج انتخاب ملت به تدریج آشکار شد که اخبار واصله از پیروزی مطلق اصولگرایان حکایت داشت. جمعبندی آرا نشان میدهد، در خارج از پایتخت به ترتیب اصولگرایان، اصلاحطلبان، مستقلها و حامیان دولت، حائز بیشترین و کمترین آرا بودهاند. اکثریت البته با اصولگرایان است. آنان از مجموع 257 کرسی شوراهای 29 استان کشور به 115 کرسی دست یافتهاند. اصلاحطلبان 43 کرسی و سرانجام رایحه خوش خدمت که آنها نیز طیف دیگر اصولگرایان را تشکیل میدهند، 40 کرسی را تصاحب کردند. حتی اغلب کاندیداهای مستقل نیز گرایشی به سمت جریان دوم خرداد نداشته و قرابت بیشتری با اصولگرایان داشتند.