«ژاپن» کشوری است که توانست خود را از زیر خروارها خرابی جنگ جهانی دوم و بمباران اتمی هیروشیما نجات دهد و با توجه به ظرفیتها، حفظ ارزشها و ارزشگذاری به کار توانست جزء کشورهای قدرتمند و ثروتمند جهان شود. چرایی و چگونی تبدیل تهدیدها به فرصتها و الگوپذیری مناسب توسعهای از این کشور را با دکتر زینب فرهادی، کارشناس روابط بینالملل و پژوهشگر مسائل شرق آسیا به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
کشور ژاپن با توجه به شرایط جغرافیایی و کمبود منابع طبیعی که دارد و اینکه بسیاری از زیرساختهای خود را بعد از جنگ جهانی دوم از دست داده بود، چگونه توانست آن را مدیریت کند و از این دوره بحرانی اقتصادی و فرهنگی عبور کند که در حال حاضر از آن به عنوان یک معجزه اقتصادی در عرصه اقتصادی و بینالملل نام برده میشود؟
متغیرهای متعددی مانند مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و... وجود دارد. از نظر فرهنگی شاید ویژگی بارز ژاپنیها در مقایسه با سایر کشورها، بحث ارزشمند شمردن یا حتی مقدس شمردن کار است؛ یعنی تلاش برای افزایش دانش و مهارت؛ کار به منزله یک امر مقدس در جامعه ژاپنی تعریف شده و تمام قشرهای جامعه این مسئله را پذیرفتهاند و در بافت فرهنگ جامعه ژاپنی ریشه دوانده است. بحث دیگر، الگوی مصرف در جامعه ژاپن است؛ ژاپن برخلاف بسیاری از جوامع توسعهیافته، کشوری است که در حوزه مصرفی به شدت از بحثهای افراطگرایی یا تجملگرایی پرهیز میکند و اولویت مصرف اصلی، تولیدات ملی این کشور است.
بحث استفاده از کالای تولید داخل چقدر در این زمینه نقش داشته است؟
در رابطه با تولیدات ملی نکته بسیار مهمی که وجود دارد، به بحث ارزشمند شمردن کار و تعهد بالای افراد برمیگردد که باعث شده کیفیت محصولات ژاپنی بالا برود. همین امر دو پیامد عمده داشته است؛ یکی اینکه توانستهاند بازارهای داخلی را جذب کنند و دیگر اینکه با تولیدات با کیفیت توانستهاند بعد از جنگ جهانی دوم در بازارهای اقتصادی کشورهای مختلف نفوذ کرده و به نوعی بازارهایشان را تسخیر کنند. این شبکه گسترده در واقع به هم وصل هستند. بحث مصرفگرا نبودن جامعه ژاپن باعث انباشت سرمایه شده و همین امر سبب شده است بودجه اولیه لازم برای سرمایهگذاری گروههای مختلف و بخشها و زیرساختهای اقتصادی فراهم شود. همه این مسائل دست به دست هم دادهاند تا جایی که برخی تحلیلگران، معتقدند 80 درصد رشد اقتصادی ژاپن در دهه 1980 به بحث صادرات اختصاص داشته که رقم بسیار قابل توجهی است.
دولتها و سیاستمداران ژاپنی چقدر در روند توسعه اقتصادی مؤثر بودهاند؟
دولت در گامهای اولیه نقش پررنگی داشت، زیرا زیرساختهای لازم را فراهم کرد که بیشتر به دوران «مِیجی» برمیگردد. بعد از دوران جنگ جهانی دوم یک ارتباط بسیار منسجم، مشخص و شفافی بین بخش دولتی و خصوصی به وجود آمد؛ یعنی از این طرف دولت بسترهای لازم را برای کنشگری فعالانه بخش خصوصی فراهم میکند و سیستمی طراحی و تعریف میشود که امکان ارتقای موقعیت اشخاص بر اساس شایستگیها و توانمندیها فراهم میشود و حقوق کاملا به رسمیت شناخته میشود، در بخشهای خصوصی هم کمک میکند تا بتوانند بار بالای هزینه و بخش مهمی از توسعه اقتصادی ژاپن را بر عهده بگیرند. رابطه بین بخش خصوصی و دولتی بسیار دقیق، منظم و منسجم تعریف شده و از طرف دیگر رابطه بین بخشهای خصوصی با یکدیگر است.در بحث دولتی، نکته مهمی که وجود دارد نظارت و برخورد با مشکلات و فساد است؛ از نظر فساد، دولت ژاپن در این سالها جزء دولتهایی بوده که به نوعی پاکدستی داشته و از طرفی دیگر انعطافپذیری خاصی در ساختار دولتی وجود داشته تا بتواند این تحولات را به خوبی هضم کند و ارتباطش را با بخش خصوصی با توجه به آن شرایط تنظیم کند.
به نظر شما تنشهای موجود در مباحث سیاسی و اجتماعی چقدر در روند توسعه اثرگذار هستند؟
بحثی که در این خصوص با مباحث دولتی به هم پیوند میخورد، ثبات اجتماعی و فرهنگی جامعه ژاپن است. جامعه ژاپن کمترین میزان تنش و برخوردهای اجتماعی و فرهنگی در طول سالهای توسعه خود را دارد که پیامد اصلی آن ایجاد یک جو آرامش در جامعه است. تمام انرژی جامعه بدون اینکه در بحث تنشهای سنگین اجتماعی یا سیاسی هدر رود، در بحث اقتصادی متمرکز شده که سبب شکل گرفتن اعتماد عمومی میشود و در نهایت بخشهای خصوصی و اقشار مختلف جامعه میتوانند در بخشهای اقتصادی به خوبی فعالیت کنند.
کشور ژاپن به منزله یک کشور توسعهیافته، چگونه و از چه طریق میتواند الگویی برای رشد و توسعه کشور ما باشد؟
در وهله اول باید توجه داشت مدل توسعه اقتصادی هر کشور مختص خود آن کشور است؛ ژاپن هم از یک الگوی توسعه خاص استفاده کرده است که این به روحیه آموزشپذیری و تلاش برای یادگیری از تجارب کشورهای دیگر برمیگردد؛ جامعه ژاپن در دوران کنونی نیز بسیار بر این امر که از دانش و اطلاعات و تجارب سایر کشورها استفاده کنند، تأکید میکند. منافع ملی و ملیگرایی جامعه ژاپن یکی از مباحث مهم است؛ یعنی خط قرمز تمام اقدامات ژاپن در طول همه این سالها بحث منافع ملی و ملیگرایی بوده است. توجه به منافع ملی نه تنها در بحث اقتصادی، بلکه در مباحث فرهنگی و سیاسی هم خود را نشان داده است. نکته دیگر، بحث استمرار سنتها و ارزشهای فرهنگی است. جامعه ژاپن با وجود توسعهیافتگی و پیشرفت بسیار زیادی که دارد، ارزشهای ملی و سنتی خود را حفظ کرده و سبب شده است اقداماتشان در تمامی حوزهها با در نظرداشت این ارزشها تعریف و پیاده شود. بنابراین سیاستگذار ایرانی هم در زمانی که میخواهد به بحث تعریف یک الگوی مشخص برای توسعه اقتصادی بیندیشد، اول باید بافت و ساختارهای فرهنگی و ارزشی کشور را در نظر بگیرد، چراکه وقتی این ساختارها و بافتها تعریف میشود، پذیرش بهتری از طرف مردم هم وجود خواهد داشت. بحث دیگر، آموزش است؛ نه تنها ژاپن بلکه کشورهای شرقی معمولاً این خصیصه را دارند که به شدت روی بحث آموزش و پرورش و تربیت نسل آینده سرمایهگذاریهای کلان میکنند، یعنی کتب آموزشی و نحوه آموزش در مدارس، یک نسل پویا که مشتاق یادگیری است تربیت کرده که متعهد به انجام وظایف محوله خود هستند. لذا لازم است کشور ما هم روی بحث آموزش و پرورش و الگوهای مشخص تربیتی توجه ویژه داشته باشند که فرزندان و نسل آینده ما متعهد به انجام فعالیتهای اقتصادی باشند، یعنی کارهای محوله را با تعهد کامل انجام دهند. نکته مهم دیگر بحث عدالت اجتماعی و نقش دولت است؛ دولت باید این تنشها در فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را کنترل کند تا از هدر رفت انرژی در این کشمکشها جلوگیری و تمرکز اصلی بر بحث اقتصادی شود. لذا نقش نظارتی دولت و جلوگیری از فساد خیلی مهم است. در جامعه ژاپن مجازاتهای سنگینی برای مقابله با هر گونه فساد چه در ساختارهای دولتی و چه خصوصی وجود دارد و انتظار میرود در جامعه ما هم مجازاتها و نظارتها در بخشهای دولتی و خصوصی از طرف دولت با جدیت تمام پیگیری شود. سیاستمداران ژاپن بسیار متعهد به کار هستند و از ترس اینکه در برابر جامعه انتقاد نشوند، با دقت به عملکرد خود مینگرند، چون میدانند زیر میکروسکوپ جامعه هستند و همه کارهایشان با دقت از طریق رسانهها و افکار عمومی رصد میشود. توسعه ژاپن همواره تدریجی بوده و هیچ وقت قطع نشده و مستمر بوده و سرعت آن طوری بوده که خیلی آهسته و پیوسته بوده است، اما توسعه در جامعه ایرانی متأسفانه روندی ناقص داشته و بدون توجه به پیامدهای مختلف آن بوده است. بنابراین به نظر میرسد سیاستمداران ایرانی هم باید این مسئله را در نظر بگیرند که توسعه مسئلهای نیست که یک شبه اتفاق بیفتد و تدریحی و پیوسته است و باید به آن توجه ویژهای داشته باشند. توسعه امری است که از درون یک کشور به وجود میآید و متغیرهای خارجی همواره تأثیرگذار هستند و نمیتوان آن را نادیده گرفت؛ متغیرهای خارجی ممکن است سرعت این توسعه را کم یا زیاد کنند؛ اما نمیتوانند جلوی کشوری را که از درون موفق است بگیرند؛ بنابراین توسعه پیوند نزدیک و زیادی با مسائل داخلی کشور دارد. شرایط زمانی و محیطی برای تعریف یک الگوی توسعه مهم است؛ در سالهایی که ژاپن به توسعه رسید و الگوی توسعه خود را تعریف کرد، با فضایی که ما الان در آن قرار داریم، بسیار متفاوت است و این گونه نیست که بگوییم الگویی را که ژاپن در 80 سال پیش پیاده کرد، ما در سال 2021 پیاده کنیم؛ لذا هر کشوری باید مسیر تحولات پیش رو را بشناسد و بر اساس آن شرایط، یک الگوی مختص با ویژگیهای ملی خود تعریف کند. نکته دیگر شناسایی توانمندیهای کشور است که باید روی آنها تمرکز و سرمایهگذاری کرد، چراکه شانس توسعه را افزایش میدهد. لذا سیاستمداران ما در بخش توسعه اقتصادی باید در استفاده هوشمندانه از منابع و ظرفیتها و سرمایهگذاری در این بخشها توجه لازم را داشته باشند.