صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۵  ، 
کد خبر : ۳۲۷۷۵۶

بی‌نشانی تربت زهرا(س) نشانه بود

حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در 21 اسفند سال 94 در یادداشتی تحت عنوان  «بی نشانی تربت زهرا (س) نشانه بود»، نوشت: زهرای ما (س)، آن روزها، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیش از آنکه، خود نیز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهی به پدر چشم انتظار خویش بپیوندد، بارها کوچه های مدینه را کاویده بود و به دیدن برخی از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسی سفارشهای رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد کرده بود و عهدی که با خدا بسته و اکنون بی محابا شکسته بودند را یادآور شده بود.
اما، دلشوره فاطمه(س) که اصرار او را در پی داشت، پاسخی جز سکوت برخی از خواص، به دنبال نداشت و چنین بود که صدای فاطمه(س) در سکوت سنگین و سوال آفرین آن روزها گم شد.
زهرای ما(س) میدانست که اگر مردم از ولایت علی(ع) دور شوند بی تردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور میشوند.
فاطمه(س) در محرومیت جهان اسلام از امامت علی(ع)، «فتنه جمل» را میدید، نعره مستانه معاویه در فریب صفین را میشنید، در «نهروان»، جهالت خوارج را مینگریست و در سحرگاه خونین نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه بر فرق شکافته علی(ع) می گریست، اشرافیت بر باد رفته را میدید که بار دیگر به میدان آمده، حسن(ع) را که از محرومیت مردم گرفتار در چنگال معاویه خون دل میخورد و سر مطهر حسین(ع) را میدید که در هنگامه خون و فریب اشراف بر نیزه میرود، یزید را میدید که سر بریده فرزند رسول خدا(ص) را پیش روی نهاده، بر لب و دندان او میزند و اجداد به هلاکت رسیده خود در «بدر» و «حنین» را به تماشای انتقام میخواند! و ... مردم مظلوم را که در چنگال خونریز «بنی امیه» و «بنی عباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را که انگشت پشیمانی به دندان میگزند و دست حسرت بر پیشانی میزنند که کاش ولایت علی(ع) آن دوستدار محرومان و حامی مظلومان را پاس میداشتند تا ولایت حجاج بن یوسف ها و منصور دوانقی ها که خونریز و انسان ستیزند را به زور بر گرده خویش نمی داشتند.
فاطمه(س)، این همه را میدید که آن همه دلواپس بود، واقعه ای که آن روزها اتفاق افتاده بود انحرافی بزرگ بود و بیراهه  ای که برخی از خواص به هر علت - و از جمله قدرت  طلبی، و آلودگی به چرب و شیرین دنیا و مخصوصاً تلاش برای بازگشت به زندگی اشرافی- در آن گام نهاده بودند، زاویهای 180 درجه با صراط مستقیم الهی و نقشه راهی که رسول خدا(ص) به وضوح و با صراحت ترسیم کرده بود ، فاصله داشت... و این دلشوره واقعی زهرای ما- سلام الله علیها- بود. غیر از این چه نگرانی دیگری می توانست زهرای مظلوم ما را تا آن اندازه به دلشوره اندازد؟
گفته اند و هنوز هم میگویند که دلشوره فاطمه از غصب فدک بود! و ما در این که فدک غصب شده بود سخنی نداریم ولی بدون کمترین تردیدی میتوان گفت نسبت دادن دلشوره و نگرانی فاطمه زهرا(س) به غصب فدک، نمیتواند ریشه و علت نگرانی دختر پیامبر خدا(ص) با آنهمه فضیلت بی نظیر و جایگاه برجسته آن حضرت باشد.
در خبری موثق آمده است که خلیفه عباسی، یکی از نزدیکان خود را نزد امام موسی کاظم علیه السلام فرستاد و از ایشان خواست محدوده «فدک» را مشخص کند تا آن را به فرزندان فاطمه سلام الله علیها بازگرداند و ماجرای نارضایتی دختر پیامبر خدا(ص) از حاکمان آن روز خاتمه یابد، آن امام بزرگوار در پاسخ خلیفه عباسی، از حدود و مرزهای کشور اسلامی در آن روز  به عنوان حدود و مرزهای فدک یاد کرد.
تاریخ نویسان و وقایع نگاران در صدر اسلام برخی از کوچکترین و کم اهمیت ترین رخدادهای آن روزها را با دقت و شرح جزئیات آن ثبت کرده اند که امروزه در دست و قابل مراجعه است. مثلاً این که خانه فلان سردار اسلام در کدام نقطه قرار داشت و فلان شخصیت صدر اسلام در کدام جنگ و حتی در کدام نقطه از میدان جنگ کشته شد و یا به شهادت رسید و یا فلان شخص با نیزه حمله میکرد یا با شمشیر و...
بنابراین آیا تعجب آور نیست که تربت پاک دختر پیامبر خدا(ص) با آنهمه نقش برجسته ای که در اسلام داشته است و آنهمه فضیلت و شأن والایی که از قول رسول خدا(ص) درباره آن حضرت نقل شده است «بی نشان» باقی بماند؟!
حالا به بخشی از زمزمه امیرالمؤمنین(ع) به هنگام دفن شبانه فاطمه زهرا(س) گوش دل می سپاریم و  راز  تربت بی نشان و یا به بیان دیگر , راز بی نشان ماندن تربت زهرای اطهر(س) را جستجو می کنیم ؛
«ای رسول خدا... سلام من و دخترت را که به دیدار تو آمده و در جوار تو به خاک رفته، پذیرا باش... اکنون امانت به صاحبش رسیده، زهرا از کنار من دامن کشیده و نزد تو آرمیده است... بعد از او، آسمان و زمین زشت مینماید و اندوه دلم، هرگز نمیگشاید...
رفتن فاطمه، دلم را خسته و غصه ام را پیوسته کرد و چه زود جمع ما به پریشانی کشید... شکایت خود به خدا میبرم و دخترت را به تو میسپارم زهرا خواهد گفت که پس از تو چه ستم ها بر او روا داشتند... آنچه میخواهی از او بجوی و هر چه خواهی با او بگوی، تا راز دل نزد تو بگشاید و خون دلی که فرو داده است، برون آید...
ای پیامبر خدا... دخترت زهرا، پنهانی به خاک میرود و حال آنکه، هنوز چند روزی بیش، از رحلت تو سپری نشده و هنوز نامت از زبانها نیافتاده است...
ای فاطمه!... اگر بیم آن نبود که ستمگران چیره شوند، برای همیشه در کنار مزارت می ماندم و در این ماتم بزرگ جوی اشک از دیده می راندم و...»
چرا فاطمه را شبانه به خاک میسپارند؟ چرا آثار و نشانه های ظاهری قبر او را از میان برمیدارند؟ و چرا علی(ع) بر بی نشانی تربت زهرای مرضیه(س) که سفارش خود او بود اصرار می ورزد و در نجوای غمزده خویش با رسول خدا(ص) از این بی نشانی خبر میدهد؟... در این ماجرا، «پرسش و پاسخ» به هم آمیخته و «جواب ها» در متن «سؤال ها» جای گرفته اند... و بی نشانی قبر فاطمه(س) یک «نشانه» است.
زهرا(س) که پیامبر خدا(ص)، خشنودی او را خشنودی خدا دانسته بود، در بی نشانی مدفن خود، از اعتراض به آنچه که آن روزها بعد از رحلت رسول خدا(ص) در مدینه، مرکز حکومت اسلامی در جریان بود، خبر میدهد. اعتراض فاطمه(س) چه بود؟...
چند ده سال بعد، آنچه فاطمه(س) در آن روز دیده بود، برخی دیگر و شاید همگان نیز به وضوح دیده و شاهد وقوع آن بودند ولی آن روز خیلی دیر شده بود.
اما، امروز، فاطمه عزیز! دیگر مانند آن روزها تنها نیستی. ملتهای مسلمان با نشانه ای که تو با قبر بی نشان خود برجای گذاشته بودی، خوش به نشان آمده اند و بر خرمن و خرگاه دشمنان اسلام که تو دلشوره ظلم و جور آنان را داشتی آتشی بنیان سوز افکنده اند.
زهرای عزیز، آیا خیل عظیم مردان و زنان دلباخته ات را نمی بینی که در سوگ تو لباس عزا بر تن دارند و آیا همین مردم این دوره نبودند که با نام یا زهرا(س) بر دشمنان تاختند؟ به یقین امروز به وضوح میبینی که جوانان این مرز و بوم و همه جهان اسلام با شعار «کلنا عباسک یازینب(س)» بی آن که در سر سودای سود و در دل غم بود و نبود دنیا را داشته باشند به حمایت از حریم اهل بیت(ع) و حرم زینب کبری سلام الله علیها برخاسته اند.
زهرای عزیز! امروز از فرزند تو فقط به یک اشاره و از امت به سر دویدن است مگر نیست؟
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات