کشور چین در منطقه شرق آسیا واقع شده است و بعد از روسیه، دومین کشور پهناور این قاره به شمار میآید. این کشور تاریخی کهن و تمدنی دیرینه دارد و صدها سال پیش از اروپاییان دستگاه چاپ را اختراع کرده و بر روی کاغذ مینوشتند. این کشور با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و 439 میلیون نفر پرجمعیتترین کشور جهان است. «رضا شیرزادی» در مقالهای با عنوان «تحلیلی بر روند توسعه اقتصادی در چین» مینویسد: «چین با بیش از یک میلیارد نفر جمعیت، یکی از قدرتهای بزرگ اقتصادی، سیاسی و نظامی آسیا به شمار میرود؛ اما در این میان، قدرت اقتصادی و نیز توسعه اقتصادی آن طی دو دهه اخیر، بسیار خیرهکننده بوده است. تحلیل توسعه اقتصادی و حصول پیشرفتهای کنونی چین، با عنایت به پیشینه تاریخی این سرزمین (آسیایی بودن، گرایشهای اقتصادی سوسیالیستی) اهمیتی دو چندان مییابد.» گفتنی است، توسعه اقتصادی عبارت است از رشد همراه با افزایش ظرفیتهای تولیدی اعم از ظرفیتهای فیزیکی، انسانی و اجتماعی. در توسعه اقتصادی، رشد کمی تولید حاصل خواهد شد؛ اما در کنار آن، نهادهای اجتماعی نیز متحول خواهند شد، نگرشها تغییر خواهد کرد، توان بهرهبرداری از منابع موجود به صورت مستمر و پویا افزایش یافته و هر روز نوآوری جدیدی انجام خواهد شد. «احسان شرکت قناد» در مقالهای با عنوان «نگاهی اجمالی به توسعه چین: تمرکز بر رشد متوازن به منظور حفظ و ارتقای دستاوردها» مینویسد: «بسیاری بر این عقیدهاند که ژانویه 1979 را میتوان نقطه عطف تاریخساز در تاریخ چین محسوب کرد. سفر دنگ شیائوپینگ به ایالات متحده و انعقاد قراردادهای همکاری علمی و فنی دو جانبه، پیوندهای نوینی برای انتقال تجارب علمی جهان به چین فراهم کرد. در واقع نام او همیشه با سیاستهای درهای باز چین گره میخورد. در این مرحله از تاریخ چین بود که صدها هزار چینی در قالب تیمهای آموزشی،کاری و تحصیلی به خارج رفتند و سیلی از دانشمندان، مدیران و مهندسان نواندیش و نوگرای چینی پدیدار شد.» ایرنا در گزارشی مینویسد: «امروزه چین به عنوان یک کشور قدرتمند اقتصادی، سیاسی و نظامی در جهان مطرح است. این کشور تقریباً با یکپنجم جمعیت جهان، تولیدکننده نصف پوشاک جهان میباشد. به علاوه اینکه، 40 درصد از سیمان جهان، 40 درصد از معادن جهان، 30 درصد از فولاد جهان و 12 درصد از انرژی جهان در این کشور مصرف میشود و به نظر میرسد چین در مصرف منابع سیریناپذیر است. همچنین این کشور با همه کشورهای جهان مراودات دیپلماتیک داشته و مؤسسات کنفوسیوسی در اکثر کشورهای جهان دایر نموده است و به عنوان عضو سازمان جهانی تجارت (WTO)، در اکثر نهادهای مالی، تجاری و سیاسی بینالمللی مشارکت فعالی دارد. وقتی چین برنامه توسعه چند سالهاش را در تازهترین اجلاس حزب کمونیست رونمایی کرد و از توسعه سریع و در یک فرآیند پیچیده خبر داد و بر توسعه از هوش مصنوعی گرفته تا امور مالی، قلمروهای بهداشتی و پزشکی و انرژیهای تجدیدپذیر، نیمه هادیها و بسیاری عرصههای دیگر خبر داد، قدرتهایی نظیر ژاپن و کره جنوبی و آمریکا انگشت حیرت به دندان گرفتند. در واقع چهاردهمین برنامه پنج ساله چین یک نقشه راه برای آینده است. آیندهای که «شی جین پینگ» رئیسجمهوری خلق چین بارها تأکید کرده است، مختص چین نیست؛ بلکه یک فرآیند اشتراکی برای همه کشورها و کل بشر است و چین همیشه از همه کشورها برای سوار شدن بر قطار توسعه سریع چین استقبال میکند. برنامهای جدید که اوج رهبری اقتصادی چین را نمایان میسازد. الگوی برنامهریزی توسعه در کشور چین سبب رشد چشمگیر اقتصادی در این کشور شده است و آن را به اقتصاد اول جهان تا سال ۲۰۵۰ تبدیل خواهد کرد. هماکنون این کشور به اولین صادرکننده بزرگ جهان تبدیل شده است.» صفرزاده و تهرانی در بخشی از مجموعه مطالعات الگوی مطلوب برنامهریزی برای ایران مینویسند: «اولین نهاد تدوین برنامه در چین، «کمیسیون برنامهریزی کشور» نام داشت که در سال ۱۹۵۲ تشکیل شد. برنامهریزیها در این کشور طی سه دهه پس از انقلاب کمونیستی ۱۹۴۹، حول راهبرد «توسعه اقتصادی سوسیالیستی مبتنی بر خوداتکایی» بود. روزنامه دنیای اقتصاد در مطلبی با عنوان تعاملات چین و اقتصاد جهان مینویسد: «چین اصلاحات خود را به صورت کاملاً گامبهگام به اجرا درآورد؛ اصلاحاتی که در هر مرحله، باز بودن اقتصاد را افزایش میداد. این کشور کمونیستی با انجام برخی اصلاحات، سیاستهای حاکمیتی و اقتصادی خود را تغییر داد؛ درعینحال برخلاف جریان متداول، در دام الگوهای سرمایهداری نیفتاد و به جای اجرای کورکورانه سیاستهای نهادهایی چون بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، با طراحی هوشمندانه، مسیر توسعه و مقاومسازی اقتصاد را در پیش گرفت. میتوان گفت آنچه امروز چین را به «کارخانه دنیا» تبدیل کرده و به توسعه سریع علوم و فناوری در این کشور و جهانی شدن اقتصاد آن انجامیده است، شناخت همهجانبه و دقیق تحولات اقتصادی دنیا و بهرهگیری مناسب و بهنگام از امکانات ملی، منطقهای و بینالمللی است. بهعبارت دیگر، شناخت دقیق وضعیت موجود و استفاده بهینه از آن برای رسیدن به وضعیت مطلوب را میتوان مهمترین عامل در سیاستگذاری چینیها دانست.» براتی و شیرخانی در مقالهای با عنوان «سیاست خارجی عملگرایانه و توسعه اقتصادی» مینویسند: «جالب است بدانید در این سالهای اخیر چین اهداف جاهطلبانهتری را پیگیری میکند. در حقیقت سعی دارد از یک سازنده و تولیدکننده بزرگ در جهان به یک نقش کلیدی، خلاقانه و نوآورانه در تولید حوزه فناوری بالا و لبه علم برسد که در برخی زمینهها نیز رسیده است.»