کشورهایی نظیر اندونزی و مالزی کشورهایی هستند که هم از نظر رشد و تولید صنعتی وضعیتهای مناسبی دارند و هم اینکه در عرصههای مختلف نظیر گردشگری و صادرات توانستهاند به حد قابل قبولی برسند. در خصوص کشور اندونزی باید به چند نکته توجه کرد؛ آنچه اندونزی امروز با آن مواجه است، از یک سو پیشرفتهای مربوط به تجارت و از سوی دیگر پذیرش تقسیم کار جهان است؛ با این مبنا که آنها در منطقه جنوب شرق آسیا در حال تبدیل شدن به کشورهای صادر کننده قرار گرفتهاند و همین امر اگرچه برای آنها منافع اقتصادی در بر داشته، اما واقعیت این است که در زمینههای فرهنگی و مباحث اجتماعی تحت تأثیر ساختارهای جهانی قرار گرفتهاند و گویی آنها از بخشی از هویت خود که میتوانست آنها را حفظ کنند، دور شدهاند. ما در این منطقه غرب آسیا وقتی به کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا نگاه میکنیم، عمدتاً عادت کردهایم که مباحث اقتصادی، تجاری و مباحث مرتبط با واردات و صادرات یا مقدار تولید را نگاه کنیم، در حالی که باید مباحث کلانتری نظیر حفظ هویت و حفظ استقلال فرهنگی را هم لحاظ کنیم. برای نمونه جمهوری اسلامی ایران امروز کشوری مستقل است که عموماً ما، از نوع مدیریت یا اینکه ظرفیتهای اقتصادی کشورمان معطل مانده است، گلایه میکنیم و بسیار اتفاق افتاده که کشورهایی نظیر ژاپن، اندونزی و مالزی یا حتی کره را به عنوان کشورهای پیشرفته مثال میزنیم؛ در حالی که اگر از یک زاویه دیگر به آنها نگاه کنیم، برای نمونه کره مجبور است متناسب با رویکردهای آمریکا خود را تطبیق دهد یا ژاپن مجبور است که همچنان پایگاه نظامی در اختیار آمریکاییها قرار دهد، یا اگر اتفاقی در بورس کشورهای غربی بیفتد حتما آثار آن بر اقتصاد کشورهایی نظیر مالزی، امارات و تا حدودی اندونزی خود را نشان خواهد داد. بنابراین بنده معتقد هستم باید از نحوه پرتلاش کشورهایی نظیر اندونزی الگو بگیریم و مراقبت کنیم که نقاط مثبت آنها را بگیریم و نکات منفی آنها وارد عرصه اداره حکومت ما نشود. بر این اساس ما با یک موضوع چند بعدی مواجه هستیم و نمیتوانیم فقط سیاه یا سفید ببینیم، بلکه در ابعاد اقتصادی این کشورها از جمله اندونزی حرفهای جدی برای گفتن دارند و تقسیم کاری که انجام شده، نوع نگرش آنها به برندسازیها، تعامل آنها در عرصه تجارت بینالمللی و جایگاهی که اکنون برای خود ایجاد کردهاند، همگی نکات مثبت است؛ اما این موضوع به معنای این نیست که آنها بیعیب و نقص هستند، بلکه نواقص جدی هم وجود دارد و هضم شدن در نظام سلطه یا حذف استقلال و محو شدن در روندهایی که آنها خود تصمیمگیرنده نباشند، نقاط ضعفی است که همچنان وجود دارد و ما باید با لحاظ کردن همه این موارد در خصوص اندونزی قضاوت کنیم. الان یکی از دغدغههای نویسندگان و اصحاب فرهنگ در اندونزی و آنچه ما به صورت مکتوب میتوانیم دنبال کنیم، این است که آنها نوعی هویت گم شده را اذعان میکنند و معتقد هستند باید از حذف شدن فرهنگ آنها یا حذف شدن فرهنگشان در فرهنگ لیبرال دموکراسی جلوگیری شود؛ به ویژه آنکه این کشور با پشتوانهها و رویکردهای دینی و اسلامی خو گرفته است و هر چه از هویت اسلامی فاصله بگیرند یا برنامهریزان دولتی به آن بیتوجهی کنند، در آینده سرخوردگیهای فرهنگی برای آنها ایجاد خواهد کرد. در نتیجه ما باید به الگوی بومی خود برسیم؛ الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت نسخهای است که باید در خصوص آن و طراحی مدلهایی که بتواند ما را به این الگو برساند، با نگرش بومی نگاه کنیم.
همان گونه که در علم و فناوریها توانستهایم بومیسازی کنیم، در فرهنگ و اقتصاد هم باید متناسب با معیارهای اسلامی و اهداف انقلاب اسلامی و برمبنای رویکردهای دینی خود به الگوسازیهای کارآمد برسیم، همانگونه که در عرصه بسیج و دفاع، مدل بومیـ ایرانی جواب داده است و همان گونه که در عرصه سیاسی توانستهایم مردمسالاری دینی را متناسب با نیاز کشور تدوین کنیم، حتما در عرصه اقتصاد هم میتوانیم به این مرحله برسیم.
البته رسیدن به این مرحله نیازمند تدبیر و برنامهریزیهای دقیق و بلندمدت است که گام دوم به عنوان یک منشور از سوی رهبر معظم انقلاب برای رسیدن به همین مبنا و همین مقصد تعریف شده و افقی است که باید آن را به سرعت محقق کنیم. اندونزی را نباید یک مجموعه یکپارجه نگاه کنیم، بلکه در درون این کشور بخشهایی به صورت کاملاً سنتی وجود دارد و علاوه بر این کشور، سایر کشورها نظیر مالزی هم همین گونه هستند؛ آنها در بخشهایی کاملا دست نخورده باقی ماندهاند، اما در بخشهایی هم بر اساس برنامهریزیهای دولتی پیش رفتهاند و در مجموع این کشورها در عرصه اقتصاد پیشرفتهای خوبی داشتهاند، اما بدین معنا نیست که پیشرفت اقتصادی، یعنی بالاترین حد دستیابی به آسایش برای همه اقشار جامعه، بلکه در این کشورها نیز برخی از محرومیتها کاملا هویداست و در سفرهای عادی هم میتوانیم این مباحث را ببینیم؛ در مجموع آنها را باید در عرصه فرهنگ پیشرو و قابل قبول بدانیم، اما نباید از آنها در ذهنمان یک بت بسازیم یا فکر کنیم که دیگر دست نیافتنی هستند.