سیاستگذاری کلان هر نظام سیاسی معمولاً با دو شاخص «امکانپذیر بودن» feasibility و «عقلانی بودن» rationality تدوین و اجرا میگردند. بر این اساس سیاستهای کلان هر کشور در چهار حالت آن قابل تصور است:
حالت اول: امکانپذیری- عقلانیت
حالت دوم: امکانناپذیری-عدم عقلانیت
حالت سوم : امکانپذیری- عدم عقلانیت
حالت چهارم: امکانناپذیری –عقلانیت
طبیعتاً مطلوبترین سناریو، حالت اول یعنی «امکانپذیری-عقلانیت» است که با محاسبه دقیق علمی و منطق تحلیلی وسیله-هدف means-end سیاست خاصی توسط حاکمان انتخاب و دنبال میگردد. پرواضح است که بدترین وضعیت هم، زمانی است که سیاستها و برنامههای کلان ملی به دور از امکان تحقق و عقلانیت باشند. در حالت سوم و چهارم نیز چون هر کدام از دو اصل امکانپذیری یا عقلانیت با هم و در کنار یکدیگر وجود ندارد، عملاً دچار آرمانگرایی محض یا واقع گرایی صرف به دور از محاسبه عقلانی یعنی توجه به مقدورات و محذورات ملی خواهد بود. به عبارت دیگر تنها در حالت تعادل میان امکانپذیری-عقلانیت است که میتوان ادعا نمود هم راه درست انتخاب شده است و هم درست راه رفتهایم؛ نه اینکه هم راه را غلط برویم و هم غلط راه برویم.
معمولاً انقلابهای بزرگ دنیا با هر ایده و ایدئولوژی خاص خود چه از نوع غربی و چه از نوع شرقی آن دچار آفت عقلانیتگریزی یا امکانناپذیری اهداف و آرمانها میگردند. یعنی یا در دام آرمانگرایی به دور از واقعیت میافتند یا در دام واقعگرایی به دور از آرمان؛ اما انقلاب اسلامی ایران از آغاز با یک رویکرد الهی و انسانی مبتنی بر آرمانگرایی واقع بینانه realistic idealism ضمن توجه به قلهها و آرمانهای بلند خود، هرگز از موانع و مشکلات سر راه خود بی اطلاع و بیاعتنا نبوده و در چله پرافتخار اول خود تلاش نموده ضمن برداشتن موانع و چالشهای داخلی و خارجی روز به روز خود را در چله دوم به قلههای افتخار نزدیک و نزدیکتر نماید.
به راستی آیا آزادیخواهی، عدالتطلبی و استقلالگرایی به دور از عقلانیت و امکانپذیری است؟!!
آیا استکبارستیزی و ضدیت با نظام سلطه فاقد عقلانیت و امکانپذیری است؟!!
آیا مقابله با مداخله بیگانگان در منطقه و مبارزه با اشغالگری غیرعقلانی و امکانناپذیر است؟!!
آیا تلاش و مجاهدت مقاومتپایه جهت تحقق حق تعیین سرنوشت ملل منطقه و دفاع از حق مردم مظلوم فلسطین در راستای اصل قرآنی «احقاق حق و ابطال باطل» غیرعقلانی و امکانناپذیر است؟!!
«يُريدُ اللَّهُ ... لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»(آیه 7 و 8 سوره مبارکه انفال)
آیا هسته ای شدن، موشکی شدن، فضایی شدن، منطقهای شدن و بلکه قدرت فرامنطقه ای شدن جمهوری اسلامی، بدون توجه به تاریخ سیاسی-امنیتی ایرانزمین و به دور از واقعیات تلخ و شرمآور روابط بینالملل بوده است؟!!
آیا غیر از این است که نظام جمهوری اسلامی ایران با مقاومت همهجانبه ضمن تفوق بر قاطبه مسائل و مشکلات خود، امروزه در تراز کشورهای برتر علمی و تکنولوژی دنیا قرار گرفته و با اقتدار و استقلال کامل، الگو و مدلی را ارائه نموده که توجه ملتهای آزادیخواه و دولتهای استقلالطلب دنیا را به خود جلب نموده و افتخار آفریده است.
آری، این منطق سیاست خارجی تراز انقلاب است: کاربست عقلانیت راهبردی و نگاه وسیع فرامرزی به جغرافیای مقاومت، یعنی ایران نه تنها در محیط پیرامونی خود در خلیج فارس، آسیای میانه و قفقاز، غرب آسیا و شمال آفریقا بلکه در سایر اقصی نقاط دنیا از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب و بلکه در تمام کائنات و اجرام آسمانی اعم از بستر و زیربستر اقیانوس ها و دریای آزاد، جوّ و ماوراء جوّ نیز دارای منافع ملی است؛ چرا که منافع ملی تابعی است از دو مولفه امنیت و تهدید در تمام ابعاد و سطوح آن.
لطفاً ترمز قطار حرکت رو به جلو انقلاب را نکشید؛ «ولو بلغ ما بلغ»
نویسندگان: روحالله قادری- روحالله غلامی