دهه 60 را دهه طلایی ادبیات کودک و نوجوان میدانند، روزهای خوش برای ناشرانی که کتابهای تألیفی این حوزه را جدی گرفته بودند. در واقع، از آنجا که انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی بود همگان به خوبی دریافته بودند که فرهنگ آینده کشور در دستان کودکان و نوجوانانی است که دوره تربیتپذیری را میگذرانند. در آن روزها جدیترین کارها در این عرصه تولید و ماندگار شد و نویسندگان بسیار خوبی خاطراتی عمیق و ماندگار برای نسل آن روز باقی گذاشتند، نویسندگانی مانند محمدرضا سرشار(رضا رهگذر)، مصطفی رحماندوست و بسیاری دیگر. اما متأسفانه این روزها حال این حوزه ادبیاتی خوب نیست، به گونهای که به تعبیر بسیاری ادبیات کودک و نوجوان به کما رفته است؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم به سراغ محمدرضا سرشار(رضا رهگذر) برویم و در این زمینه با او به گفتوگو بنشینیم:
به تازگی آماری اعلام کردند که وضعیت شمارگان حوزه کودک و نوجوان نگرانکننده شده است و هر سال لاغرتر و نحیفتر از قبل میشود. به نظر شما دلیل اصلی این موضوع چیست؟ آیا میتوان گفت گران بودن کتاب برای خانوادهها دلیل اصلی این وضعیت است؟
در اینکه به طور کلی مطالعه کاغذی، یعنی کتاب و نشریه در کشور ما در همه مقاطع سنی به طور کاملاً محسوسی کاهش یافته، هیچ تردیدی نیست؛ اما لزوماً دلیل این موضوع اقتصادی نیست. هر چند مسائل اقتصادی هم قطعاً مهم و مؤثر است، پیدا شدن رقبای خیلی قوی و جذابی همانند فضای مجازی، اینترنت، ماهواره و... نیز سبب شده است مطالعه متون کاغذی کاهش یابد.
در حال حاضر، بیشتر وقت مردم در گوشیها صرف میشود که البته به تازگی به دلیل شیوع بیماری کرونا بچههای کم سن و سال هم به این فضا کشیده شدهاند، که قطعاً عاقبت خوبی نخواهد داشت. جاذبه این گوشی، والدین را هم به خود جلب کرده و فرصتی برای مطالعه و کارهای بیشتر از مطالعه در زندگی نگذاشته است، چه برسد به کودکان و نوجوانان!
بنابراین من عامل اصلی و مهمتر را این چنین سرگرمیهایی میدانم، با این حال نمیتوان منکر گرانی کتاب شد. الآن وقتی یک کتاب کودک چاپ میشود، خانواده مجبور است 20 هزار تومان یا 15 هزار تومان برای آن هزینه کند. درست است این مبالغ از نظر ارزش مادی چیزی نیست، ولی برای طبقاتی از مردم مبلغ قابل توجهی است، حداقل برای کارمندانی که از متوسط به پایین هستند یا حقوق ثابت دریافت میکنند و برای کارگران مبالغ زیادی است. از آن طرف مراجعه به کتابخانهها هم برای جبران این وضعیت گرانی وجود ندارد. در کشور قبلاً کتابخانههای کانون پرورش فکری کودک و نوجوان را داشتیم، البته تعدادشان محدود بود؛ ولی وجود داشت و کار میکرد که عدهای مراجعه میکردند و کتاب میگرفتند و استفاده میکردند. اما در حال حاضر مراجعه به کتابخانه هم به شدت افت کرده است که دلیل این امر را نمیتوان مسائل اقتصادی دانست. از حدود ده سال پیش در یک اقدام بسیار خوب بیشتر کتابخانههای عمومی کشور برای اولین بار صاحب بخش مستقل کتاب کودک و نوجوان شدند؛ در حالی که قبل از آن کتابخانههای عمومی مطلقاً بخش کودک و نوجوان نداشتند.
در حال حاضر این بخشهای ویژه کودک و نوجوان در دسترس خانوادههاست و میتواند تا حدود زیادی گرانی کتاب برای قشرهای پایین جامعه را جبران کند. من آمار دقیق ندارم؛ اما به نظر میرسد مراجعه بچهها برای گرفتن کتاب و مطالعه کتاب در این بخش قطعاً نسبت به چندین سال پیش به شدت کاهش یافته است که این هم دلیل دیگری میتواند باشد برای اینکه لزوماً افت مطالعه دلیل اقتصادی ندارد.
پس در واقع این مشکل، معضلی فرهنگی است تا اقتصادی!
بله، متأسفانه شبکههای مجازی و اینترنت وضعیت خاصی را به وجود آورده، برای عدهای هم به صرفه نبوده و نخواستند اینترنت ملی را در کشور ایجاد کنند. شاید از نظر اقتصادی به سود این عده نبوده است که اینترنت غیر ایرانی را فیلتر کنند، نتیجه هم این شده است که فرزندانمان زمان زیادی را به جای خواندن کتاب در فضای مجازی میگذرانند؛ در حالی که میشد با این کارها حداقل از این جنبه غیرسالم فضای مجازی کاست.
وضعیت حوزه کتابهای ترجمهای کودکان و نوجوان را چطور ارزیابی میکنید؟
در یک دورهای در کشور ما روی چاپ آثار ترجمهای ویژه کودک و نوجوان وزارت ارشاد نظارت و دخالت داشت و خیلی راحت میتوانست این نظارت را انجام دهد و مشکلی وجود نداشت؛ برای نمونه، در دهه 60 اجازه نمیدانند کتابهای کمکی مشهور به فتو رمان، کتابهای کارتونی، برای بچهها چاپ شود. از یک مقطعی به بعد، فکر میکنم از دوره دولت آقای رفسنجانی بود که به طور محدود اجازه دادند هر ناشر یک یا چند عنوان از این کتابها را چاپ کند. الان به طور مطلق هیچ منع و محدودیتی در مورد این کتابها وجود ندارد. این نمونههای کوچکی است.
انقلاب که پیروز شد، متوسط درصد آثار ترجمهای ما در عرصه ادبیات کودک و نوجوان تقریباً 76 درصد بود؛ یعنی از هر 100 کتابی که برای بچهها چاپ میشد، 76 مورد ترجمه بود و 24 مورد تألیفی بود. بعد از انقلاب در دهه اول بعد از پیروزی انقلاب این نسبت تقریباً معکوس شد؛ یعنی حدود 75 درصد آثار تألیفی بود و باقی ترجمهای بود. غیر از این سمت و سوی ارزشی و محتوایی آثار ترجمهای بعد از انقلاب در دهه اول، درست در جهت عکس سمت و سوی ارزشی و محتوایی آثار ترجمهای قبل از انقلاب در این زمینه شد. الان من در آماری که جسته و گریخته میبینم، (البته هیچ مرکزی نداریم که قابل اعتماد باشد و هر سال به صورت دقیق نسبت تألیف و ترجمه را در این عرصه استخراج کند؛ ولی همین مقدار که بیان میشود) این چنین است که به شرایط قبل از انقلاب برگشتیم، یعنی از نظر نسبت تألیف به ترجمه به همان حدود یک چهارم تألیف و سه چهارم ترجمه میرسیم. تقریباً 62 درصد ترجمه و 38 درصد تألیف را که چند سال پیش دیدم و به تازگی مروری داشتم، گفته بودند وضع بدتر از این است و تقریباً به همان وضعیت قبل از انقلاب رسیدیم و این بسیار بد است؛ زیرا انقلاب ما انقلاب فرهنگی بود و الان از این نظر به شرایط قبل برگشتیم؛ یعنی عملاً نمیتوان گفت کتاب کودک و نوجوان ما کتاب کودک و نوجوان نظام جمهوری اسلامی است. به هر حال کتابهای ترجمهای چه با متن و چه با تصاویر به طور غیرمستقیم و خیلی ظریف فرهنگ غربی را به بچههای ما القا میکنند. این را به فیلمهای خارجی که برای بچهها ترجمه میشود و بعضی بدون اینکه اصلاحاتی در آن صورت گیرد در دسترس قرار میگیرد، غیر از شبکه پویا و کودک ندیدم در شبکههای دیگر آن طور که باید این اصلاحات انجام گیرد. اینها به نوعی فرهنگسازی برای فرزندان ماست، چطور میتوان از بچهها در این زمینه توقع داشت. ارشاد به سادگی میتوانست این جریان را کنترل کند؛ ولی عزمی در این زمینه در این دولت وجود ندارد؛ بلکه به نظر میرسد به ترویج این شرایط کمک میکنند؛ یعنی بنا دارند نسل کودک و نوجوان ما را به گونهای بار بیاورند که مانند برخی مسئولان دو تابعیتی و خودباخته ما در برابر فرهنگ غرب خودباخته شوند و در واقع لشکر آنها در این عرصه شوند. ترجمه یکی از این اقدامات است، فضای مجازی هم بدتر از این است.
چه راهکاری برای بهبود این وضعیت پیشنهاد می کنید؟
راه ساده همان کاری است که چند دهه پیش به ارشاد پیشنهاد دادم و گفتم شما به هر ناشر کودک و نوجوانی بگویید به ازای هر سه کتاب تألیفی که چاپ میکنید، اجازه دارید یک کتاب ترجمهای چاپ کنید.