همان گونه که نظام جهانی در دوره انتقالی از نظام بیثبات تکقطبی به نظام چندقطبی است، نظم منطقهای حاصل از هژمونی مطلق آمریکاییـ صهیونیستی نیز دستخوش تحولاتی است که گفتمان انقلاب اسلامی و مقاومت منطقهای، شبکه متحدان آمریکایی در منطقه را فرسایش داده و نه تنها ضریب آسیب راهبردی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی را به مرزهای تعیینکننده نزدیک کرده، بلکه شبکه متحدان و دیکتاتوریهای وابسته به هژمونی آمریکایی را در مرز چالشهای موجودیتی قرار داده است. سیر تحولات و روندهای طی شده در پروندههای امنیتی و مرتبط با موازنهسازی قدرت در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و یمن در یک دهه گذشته و به موازات تغییرات در متغیرهای قدرت بازیگران بزرگ جهانی نیز به شتاب تحولات در منطقه غرب آسیا افزوده و رخدادهای تحت مدیریت آمریکا و متحدان آن را در وضعیت آسیبهای جدی قرار داده است.این در حالی است که آمریکا و رژیم صهیونیستی و همه پتانسیلهای وابسته به آن در منطقه، همه تلاشهای خود را با ابزارهای گوناگون تروریستی، جنگ نیابتی، محورسازی، معامله قرن، جنگافروزی و بحرانسازی و جنگ نرم و شناختی به اجرا گذاشته، ولی در باتلاق بحرانهای موجودیتی و تغییر نظم منطقهای آمریکایی قرار گرفتهاند.
آمریکا براساس اولویتهای سرنوشتساز باید از غرب آسیا خارج شود یا آن را به شدت کاهش دهد که در این صورت رژیم صهیونیستی و دیگر متحدان آمریکا در منطقه با شرایط اضطراری و موجودیتی مواجه خواهند بود و محور مقاومت این خلأ در نظم منطقهای را پر خواهد کرد. اهرم نظامی آمریکا نه کارآمد است، نه مفید و براساس برآوردهای مرکز اطلاعات ملی آمریکا، در قبال ایران در ابعاد توانمندیهای نظامی، نفوذ منطقهای و توانمندیهای محور مقاومت نیازمند چارهجویی است، تأکید بر دیپلماسی با ایران و تشویق دیگر متحدان منطقهای به بازبینی در تاکتیکهای سیاست منطقهای، امری حیاتی است.
نرمش لحن مقامات سعودی در قبال ایران و تدارک دیدارهای پنهان برای بهبود وضعیت خود در یمن و پذیرش بازگشت به سوریه، تیتر آرایش محورهای منطقهای از طریق مجبورسازی ترکیه به همکاری با رژیم صهیونیستی و دور کردن ترکیه از همگرایی بیشتر با روسیه از جمله سرفصلهای مهم در دستور کارهای منطقهای آمریکاست.
اصل مذاکره غیر مستقیم در وین و شکل عمومی آن برای آمریکا، برای واداشتن ایران به تعامل امتیازدهی اهمیت دارد و تلاش میکند در ادبیات اعلامی و مواضع رسمی، توپ را در زمین ایران نشان داده و احتمالا در نهایت مقصرسازی کند؛ چرا که موضع اصولی ایران برای اجرای قانون راهبردی مجلس و لغو همه تحریمها و عدم پذیرش مذاکرات فرسایشی و بیفایده، برای آمریکاییها خوشایند و مطلوب نیست و لذا چینش ادبیات رسمی آنها به نحوی است که زیادهخواهی خود را فرار ایران از مذاکره معرفی کنند و ظاهراً این تاکتیک آمریکاییها اثرگذار بوده و تیم مذاکرهکننده با تمامی اشکالات محتوایی و عناصر مشارکتکننده در تیم مذاکره، پذیرفته است که تاریخ 5 خرداد را سقف پایانی مذاکره با آمریکا و 1+4 قرار ندهد.
آنچه برای آمریکا در حاشیه و لایه دوم مذاکره در وین اهمیت دارد، این است که بخشی از دستور کارهای اصلی خود در مذاکره با ایران از طریق سعودی و نرمشهای تاکتیکی و امتیازخواهانه دنبال شود و فشارهای مقاومت در عراق که برای اخراج نیروهای آمریکایی در جریان فزاینده است، کاهش یافته یا مدیریت شوند تا آمریکا بتواند زمان کافی برای کسب نتایج کامل در انتخابات عراق را داشته باشد و بازگشت سعودی به سوریه با کمترین هزینه محقق شود. آمریکا به خوبی میداند که باقی ماندن آمریکا در سوریه در یک روند فرسایشی و باتلاقگونه خواهد بود و لذا بازگرداندن امارات و سعودی با ژست مشارکت در بازسازی سوریه و فعال کردن اقدامات گسترده امنیتی و اجتماعی که ظرفیت مدیریتهای راهبردی در سوریه را تأمین کند، یک اولویت میانمدت خواهد بود.
عادیسازی روابط سوریه و کشورهای عربی بحرانساز و حامی تروریستهای وهابی از نگاه روسها، گاهی قابل مدیریت است که امتیازاتی برای سوریه در بر دارد و از آن حمایت میکند. در نگاهی وسیعتر، روسها معتقدند آرامسازی روابط کشورها در غرب آسیا و وارد شدن به یک روند مذاکراتی فیمابین، از بهانههای بحرانسازی آمریکا خواهد کاست و بدیهی است که موقعیت روسیه در غرب آسیا را تقویت خواهد کرد.
مذاکرات پنهانی در بغداد
یک تلاش پنهانی لیبرالهای داخلی که با کمک برخی جریانهای عراقی به حکومت مصطفی الکاظمی در بغداد منتهی شد، عملاً به ترویج مفاهیم مطلوب آمریکا در عراق و منطقه کمک کرده و نه تنها حضور آمریکا را در عراق خواستار هستند، بلکه با نادیده گرفتن ماهیت حضور آمریکا در عراق و عملکرد 18 ساله آنها در آن کشور، با طرح ضرورت بیطرفی در منازعه آمریکا و ایران، در واقع در جورچین آمریکا، فضای روانی علیه ایران را دامن میزنند و به همین منظور و با ژست میانجیگری بین ایران و سعودی فعال شدهاند، که دو دور مذاکره در بغداد حاصل آن است.
اگر چه باید از هرگونه کاهش تنش با سعودیها استقبال کرد؛ ولی نمیتوان سیاستهای عربستان در منطقه یا در قبال ایران را از دستور کارها و اولویتهای آمریکا جدا فرض کرد و به این دیدارها برای مشاهده رفتاری مستقل و ثباتساز امیدوار بود.
در واقع تنگنای راهبردی سعودیها و در حقیقت آمریکا و رژیم صهیونیستی در روندهای نظامی و امنیتی یمن که عرصههای ژئوپلیتیکی و اهداف ژئواستراتژیک آمریکا و رژیم صهیونیستی را به خطر انداخته، زمینه اصلی نرمش لحن سعودیهاست تا از ظرفیتهای ایران برای حل مشکل خودشان بهره بگیرند و سناریوی راه حل سیاسی را مطابق نیازهای راهبردی خود تحمیل کنند؛ بنابراین تأکید دارند که مداخله و تجاوزگری و جنگافروزی آنان در یمن نادیده گرفته شده و سایه دو تنگنای آزادسازی شهر مأرب و ضربات موشکی و پهپادی یمنیها در عمق خاک سعودی از سر آنها برداشته شده و آتشبس در شرایط فعلی حاکم شود؛؛ ولی اهرم محاصره کامل یمنیها پابرجا باقی بماند تا بتوانند روندهای بعدی در یمن را با منافع استعماری و مداخلهجویانه دنبال کنند. سعودیها با صراحت و از زبان محمدبنسلمان، اهداف آمریکایی را با لحن مصالحهجویانه مطرح کرده و بر برنامه هستهای، توان موشکی و نفوذ منطقهای تأکید کردهاند. سعودیها در پرونده بازگشت به سوریه، یک بازی بزرگ را مدنظر دارند تا با روشهای فریبکارانه از ظرفیت حضور خود و برخی امتیازات مالی و سیاسی در بازگشت به سوریه به اتحادیه عرب و کاهش نقش و ایران و حزبالله در سوریه بهره بگیرند و از این طریق در تحولات سیاسی و اجتماعی سوریه تولید نقش کنند.
اوضاع آشفته رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی در ابعاد سیاسی، حکومتی و اقتصادی و مهمتر از همه در ابعاد امنیتی و استراتژیک خود را با تهدیدها و آسیبهای گوناگون مواجه میبیند. بحران تشکیل کابینه و چهار مرحله انتخابات پارلمانی، واگرایی و شکاف در بین احزاب زمینه چالشهای حکومتی بلندمدت را فراهم کرده و رهبران فعلی صهیونیست برخلاف رهبران اولیه درگیر منافع شخصی شده و ثبات حکومتی را با خطرات بیشتری مواجه کردهاند. در ابعاد امنیتی مؤلفههای مرتبط با قدرت فزاینده گروههای مقاومت، سیر ثبات سیاسی و امنیتی در سوریه، ناتوانی یا گزینههای محدود دولت آمریکا در قبال ایران ارکان حکومتی و جامعه صهیوینستی را به خود مشغول کرده است. در واقع در کنار بسیاری از اهداف طراحی شده در معامله قرن و عادیسازی روابط با کشورهای ناتوان و فرسوده عربی، مقامات صهیونیست به منابع اقتصادی امارات و کشورهای ثروتمند عربی چشم طمع دوختهاند تا اوضاع اقتصادی خود را سامان دهند. اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعه صهیونیستی به گونهای است که ممکن است در چشمانداز نزدیک و در صورتی که از منابع اقتصادی خارجی بهرهمند نشود، بحرانهای مهمی را تجربه کند.
امنیت داخلی، امنیت پیرامونی و امنیت حوزههای استراتژیک برای رژیم صهیونیستی در مرز تهدیدات جدی قرار دارد و با وجود خدمات راهبردی برخی کشورهای عربی، این رژیم در مسیر کابوسهای راهبردی متعددی است.
مذاکرات ترکیه و مصر
مصریها که خود را «امالدنیا» میدانستند و بیشتر مسائل جهان عرب در محور آنها قرار داشت، امروز در شرایطی قرار دارند که جیرهخوار سعودی و امارات شده و در قبال اتیوپی و سدالنهضه ناتوان و آسیبپذیر هستند. مؤلفههای منافع ملی و اراده ملی آنان در مقابل صهیونیستها مخدوش است و برای اینکه راهبرد هابسازی برای رژیم صهیونیستی در عرصه منابع انرژی و تجارت و مسیرهای مواصلاتی در منطقه شکل گیرد، حتی منابع انرژی خود را به صهیونیستها واگذار کردهاند تا در مرکزیت منابع انرژی شرق مدیترانه، نقش اصلی و محوری با صهیونیستها باشد. رویکرد تبعیت مطلق از آمریکا و رژیم صهیونیستی در اداره امور داخلی مصر، این کشور را در وضعیت شکننده اقتصادی و مواجهه با جامعه خود قرار داده و الیت حاکم، به جز کارمزد همکاری با صهیونیستها و آمریکا، مزیتی ندارند.
ترکیه که در تحولات غرب آسیا، حاصل و دستاورد جدی نداشته و گاه در سیاستهای منطقهای آمریکا هم در اولویتی پس از قطر و سعودی قرار گرفته (در پرونده سعودی)، با اینکه راهبرد نگاه به شرق را برای تعریف جایگاه مؤثری برای خود برگزیده بود، با پایان یافتن دوره ترامپ، با شرایط تنبیهی از سوی بایدن روبهرو شده است. همگرایی اردوغان با روسیه اگر برای موازنهسازی در مقابل فشارهای غربی و آمریکایی یا حتی امتیازگیری از روسها دنبال شده، بهانهای مهم برای بایدن است تا اردوغان را تحت فشارهای جدی قرار دهد. روندهای فعلی و سالهای گذشته، مؤلفههای اقتصادی ترکیه را به شدت متأثر کرده و موفقیت حزب حاکم ترکیه را در فرسایش جایگاه اجتماعی قرار داده است.
لذا اردوغان برای کاستن از فشارهای آمریکایی، با سرعت به سمت رژیم صهیونیستی گام برداشت و آمادگی برای بهبود مناسبات دیپلماتیک و رسمی را اعلام کرد (اگرچه همکاریهای اقتصادی و تا حدودی امنیتی آنان فعال) ولی صهیونیستها با بهرهگیری از چندین عامل و اهرم فشار، مطالبات حداکثری از اردوغان داشته و مناسبات فعال با یونان و ائتلافسازی در منابع انرژی شرق مدیترانه را در مقابل اردوغان به کار بستند. ترکیه قصد ندارد شاخص هاب انرژی و انتقال آن به غرب را از دست بدهد و با توافق با حکومت سراج در لیبی، به اهرمهای فشار رژیم صهیونیستی پاسخ داد تا موقعیت منطقهای و جایگاه خود را حفظ کند. توسعه همکاریهای رژیم صهیونیستی با امارات و سعودی در رزمایش نظامی مشترک با یونان، نوعی صفکشی امنیتی در مقابل ترکیه نیز بود که بحران طولانی با یونانیها دارند.
با اینکه دو طرف دارای یک نیاز فعال در بهبود روابط با یکدیگر هستند ولی موانع جدی در بهبود یا عمیق شدن این روابط وجود دارد و هر دو کشور برای بازیابی جایگاه منطقهای خود، از تلاشهای جاری حمایت میکنند.
در خلاصه این رخدادها و تحرکات سیاسی و دیپلماتیک، نوعی بازبینی و چینش جدید در همگراییها به چشم میخورد که جوهر اصلی و پنهان آن با سیاستهای مرحلهای آمریکا و رژیم صهیونیستی گره خورده است. بخش تکمیلی چنین برداشتی را باید در مذاکرات جاری در یمن جستوجو کرد که تنگناهای نیروی انسانی ائتلاف متجاوز یا تقویت ائتلاف جنگافروز باید از طریق همین همگراییها و تحرکات دیپلماتیک شکل گیرد. در بحران یمن نباید انتظار داشت که حتی با سقوط مأرب، شیب ارزیابیها به سمت راه حل عادلانه حرکت کند و آمریکا با تکیه بر منافع ژئوپلیتیک خود و رژیم صهیونیستی و اهداف ژئواستراتژیک در این منطقه و آبراههای پیرامونی آن، که برای مهار چین یا گسترش نفوذ ژئوپلیتیک روسیه به شدت نیازمند است، از تحولات یمن به حاشیه برود و بلکه با بهرهمندی از ترکیه و تروریستهای وابسته به آن یا حضور فعالتر نظامیان آمریکایی و انگلیسی، پروژه استمرار جنگ داخلی در یمن را ادامه خواهد داد.