انتخابات ریاستجمهوری امسال انگار با همه دورهها فرق دارد. نه تنها هنوز تکلیف کاندیداها معلوم نیست؛ بلکه سایه سنگینی وضعیت کرونایی کشور نیز برنامههای انتخاباتی و جلسات و دورهمیهای سیاسی را کم و بیش ناممکن کرده است.
از هر دو اردوگاه حرف و حدیثهای زیادی درباره آمدن و نیامدن فلان کاندیدا به گوش میرسد و تنها چیزی که این روزها به نظر میرسد تنورش داغ است، جلسات شوراها و ائتلافهاست تا شاید از میان آنها یک یاچند گزینه مورد توافق بیرون بیاید.
اما جای نگرانی نیست چون دیر یا زود موعد نامنویسی کاندیداها فرا میرسد و دیگر هر کس قصد حضور داشته باشد باید وارد کارزار شود. با این همه، پرسش اصلی به نظر میرسد در میان این هم همهها گم شده است! اساساً بعد از گذشت بیش از ۴۰ سال از انقلاب این بلوغ سیاسی برای مردم ایجاد شده که کاندیدای ریاستجمهوری یک منجی نیست؛ بلکه قرار است دولتی متشکل از اعضای کابینه را تشکیل دهد که بر پایه یک برنامه مدون مشکلات کشور را حل کند. ماجراهای این روزها درباره آمدن و نیامدن به زودی به پایان میرسد و بهتر است افکار عمومی آماده باشد تا به محض مواجه شدن با نامزد انتخابات ریاستجمهوری فهرستی از سؤالات مهمتر را از او بپرسد.
نخستین سؤالی که باید پرسید، فهرست مسائل اولویتدار کشور از منظر کاندیداهاست. کسی که مدعی ورود به پاستور است، باید به روشنی شناختش را از مسائل کلان کشور و پیچیدگیهای آنها برای مردم بازگو کند. باید بگوید که ذیل موضوعات اقتصادی کشور کدام مسئله علت است و کدام معلول و ریشه این مشکلات به کجا بر میگردد. باید اولویتش در زمینههای فرهنگی و اجتماعی بیان کرده و اهدافش را در حوزه سیاست خارجی با جزئیات بازگو کند.
سخن به همین جا ختم نمیشود و باید برنامههایش را هم با مردم در میان بگذارد. شناخت مسائل کشور به تنهایی کافی نیست و نامزد ریاستجمهوری باید بگوید که برای حل این مسائل چه در سر دارد. برنامه البته وعدههای ۱۰۰ روزه یا سه ماهه نیست! او باید برای چهار سال سکانداری دولتش افق کوتاهمدت و بلندمدت طراحی کرده باشد.
تلاش ما در این پرونده این بود تا این مهم را یادآوری کنیم که بیش از اینکه مردم را منتظر آمدن این و آن بگذاریم، از گزینههای موجود بخواهیم برای این پرسشهای کلیدی پاسخهای قانعکنندهای در مقابل مردم آماده کنند.