روابط خارجی و ارتباط با کشورهای منطقه و دیگر کشورهای جهان یکی از مسائل اساسی کشور است؛ چرا که بسیاری از مشکلات کشور به ویژه مسائل اقتصادی ناشی از عملکرد ناصحیح و سست در روابط با دیگر کشورهاست. کاندیداهای ریاستجمهوری باید برای تشکیل دولت خود به فکر گسترش و تقویت روابط مناسب و به موقع و مقتدر با دیگر کشورها باشند تا از این مسیر، اقتصاد کشور را تقویت کنند. به همین منظور با «سیدمصطفی خوشچشم» کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید:
بفرمایید در حال حاضر مسائل اصلی کشور چه نکاتی هستند که لازم است کاندیداهای ریاستجمهوری به آنها توجه ویژه داشته باشند و این مسائل چه نسبتی با روابط خارجی ایران دارند؟
سالهاست که مسائل اقتصادی به ویژه معیشتی از مسائل اصلی کشور است و همانطور که نظرسنجیها در طول سالیان گذشته نشان میدهد، شاید حدود 10 مسئله اول، مسئله اقتصادی برای مردم است؛ بیکاری، گرانی، تورم و مشکلات و معضلات مختلف که همه به اقتصاد برمیگردد. از آنجایی که در همه کشورها، بخش عمده بنیه و قدرت اقتصادی، درونزاست و روابط اقتصادی با کشورهای دیگر، مکمل این بنیه داخلی است، همه کشورها از جمله کشور ما، باید بر پایه اقتصاد ملی و رشد مؤلفههای گوناگون اقتصاد ملی، تمرکز داشته باشد و بعد از استفاده از ظرفیتهای داخلی و در کنار آنها، به ظرفیتهای موجود در روابط خارجی هم پرداخته شود. مسئله تحریم، یک بخش از مسائل مرتبط با روابط خارجی است؛ صحنه سیاست خارجی شامل همه کشورهای دنیا و ظرفیتهای موجود در آنها برای بهبود منافع اقتصادی و معیشت مردم میشود و تنها به غرب محدود نمیشود؛ اما متأسفانه در طول یک دهه گذشته تمام تمرکز کشور معطوف به پرچالشترین روابط خارجی، یعنی غرب، اروپا و آمریکا بوده و در کنار آن، هم از تقویت بنیه داخلی و بالفعل درآوردن ظرفیتهای داخل، غفلت شده است و هم از گسترش روابط به ویژه روابط اقتصادی با کشورهای منطقه و بخشهای دیگر جهان که میتوانند برای ما دارای مزیت باشند، غفلت شده است.
برای تحقق اهداف مورد نظر در نظام مسائل کشور، برنامه کاندیداهای ریاستجمهوری که قرار است دولت بعدی را تشکیل دهند، چه باید باشد؟
برای اجابت خواست همه مردم به منظور بهبود معیشت و اقتصاد، برنامه دولت بعدی (همانطور که این دولت هم باید همین راه را میرفت، که متأسفانه تا حد زیادی آن را انجام نداد) باید در سه بخش باشد؛ بخش اول بارور کردن ظرفیتهای درونی کشور در حوزههای گوناگون اقتصادی است، بخش دوم بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود در روابط با کشورهای منطقه است که اتفاقاً در این منطقه ما یک قدرت اصلی حساب میشویم و بنابراین میتوانیم از این قدرت برتر سیاسی، نظامی و امنیتی در حوزههای گوناگون اقتصادی به بهترین شکل بهره ببریم تا تقویت معیشت مردم و رشد اقتصادی را به دنبال داشته باشد؛ گام سوم گسترش روابط با دیگر کشورهای جهان است که آمادهاند برای منافع متقابل و بر پایه مواضع برابر، با ما همکاریهای اقتصادی دشته باشند؛ از جمله گسترش روابط با چین، روسیه، هند و بسیاری از کشورهای آسیا که این امکان را به ما میدهند وضعیت معیشت مردم به مراتب بهتر شود. در فضای اقتصادی جهان امروز، باید منافع دیگران را با منافع خود گره زد تا هر گونه ضربه و ضرری به منافع اقتصادی ایران، ضربه به منافع دیگر کشورهای منطقه و جهان هم به حساب بیاید. در منطقه ما سه ابر پروژه جهانی وجود دارد که اگر همه آنها بخواهند به لحاظ هزینه مقرون به صرفهتر باشند باید از ایران عبور کنند، از جمله پروژه یک کمربند یک جاده چین، پروژه هند و اوراسیا و پروژه کمربند سبز که همه این پروژهها جدا از مسائل سیاسی، به دلیل اینکه صرفه اقتصادی بسیاری را برای سهامداران و صاحبان این پروژهها به همراه میآورد و با وجود مخالفتهای سیاسی آمریکا، میتوانند با کشور ما برقرار شود و کشور ما بخشی از این ابرپروژههای جهانی بشود تا هم سود زیادی ببرد و هم به صاحبان پروژهها سود برساند؛ در این صورت مخالفت آمریکا به جهت سود کلانی که به سهامداران و صاحبان این پروژهها میرسد، نادیده انگاشته خواهد شد، در عین حال تضمین منافع ما در بلندمدت خواهد بود و رشد اقتصادی بسیاری را در بلندمدت برای کشور ما به همراه خواهد داشت؛ برای نمونه اگر پروژه «یک کمربند یک جاده» که صدها میلیارد دلار هزینه برداشته تا از چین به اروپا وصل شود و مسیرهای گوناگون دارد، از مسیر ایران که مقرون به صرفهترین مسیر است بگذرد، آن وقت منافع اقتصادی کشورهای بسیاری که باید از این مسیر استفاده کنند، درگیر خواهد شد و هر گونه محرومیت ایران از این مسیر، موجب بالارفتن هزینهها و قیمت تمام شده کالا خواهد شد، بنابراین مخالفت آنها را با تحریم و منزویسازی ایران به دنبال خواهد داشت؛ این پروژه، تنها یکی از این پروژههاست و در صورتی که کشور ما، همه هم و غم و تمرکز و تلاش خود را برای این سه سطح بگذارد، یعنی تقویت و بالفعل درآوردن ظرفیتهای بسیار زیاد داخلی و در کنار آن بهرهگیری از موضع برتر ما در منطقه، برای منافع اقتصادی و اینکه بخشی از ابر پروژههایی مانند یک کمربند یک جاده بشویم، قطعاً وضعیت اقتصادی و معیشتی ما بهتر خواهد شد. دولت آقای روحانی یک دستورکار را در طول این هشت سال پیش برد که تنها بخش کوچکی از امکانات متنوعی است که در اختیار کشور بوده است و متأسفانه به دیگر امکانات و دیگر راه حلها توجهی نشده است؛ بدیهی است انتظار و توقع این است که کاندیداها به دیگر امکانات بسیار بیشتری که در سطح داخلی، منطقه و جهانی وجود دارد، توجه کنند تا وضعیت اقتصادی و معیشت مردم بهتر شود؛ طبیعی است که این امر با شعار، امکانپذیر نیست و باید برنامههای کارشناسی شدهای برای این امر ارائه شود. گمان میرود برخی از کاندیداها در راستای این سه راه حل عمده که میتواند وضعیت اقتصادی ایران را دچار دگرگونی بسیار زیادی کند و رفاه کشور را تضمین کند، حداقل در مقایسه با شرایط کنونی، برنامههایی دارند.
شما ارتباط با دیگر کشورها را برای دگرگونی اقتصادی تشریح کردید، ارتباط با کشورهای همسایه چقدر میتواند در رشد و رفاه اقتصادی مؤثر باشد که لازم است کاندیداها در برنامههای خود به آنها توجه داشته باشند؟
باید در همه حوزههای حکمرانی کشور و نه فقط در حوزه اقتصاد، ابتکار وارد کنیم، نوآوری به وجود بیاوریم و خلاقیت ذهنی داشته باشیم؛ بسیاری از امکانات موجود ما این اجازه را میدهد که از این طریق، وضعیت اقتصادی خود و دیگران را بهبود ببخشیم، از جمله وقتی از کشورهای محور مقاومت صحبت میشود همه به این فکر میافتند که ما کمکهای بلاعوض میکنیم، در حالی که این امکان وجود دارد تا کشورهای محور مقاومت به ویژه سوریه، عراق و حتی لبنان با طراحیهای مبتنی بر ابتکار و خلاقیت، به محور مقاومت اقتصادی گسترش پیدا کنند؛ برای نمونه تا قبل از تصویب تحریمهای سزار علیه سوریه، این امکان وجود داشت که اقتصاد ایران با اقتصاد سوریه به نزدیکی گره بخورد و با استفاده از دریچه یا دروازه اقتصادی سوریه، تحریمهای ایران به شدت دور زده شود، اما متأسفانه هیچگاه از این امکان استفاده نشد تا قانون سزار علیه سوریه اعمال شد؛ در حقیقت سالها آمریکاییها به این امر توجه نداشتند، اما حالا که در جنگ سوریه، شکست خوردهاند و به دنبال جنگ اقتصادی علیه سوریه رفتهاند، این دروازه هم برای ما دچار مشکل شد، اما همچنان این امکان فراهم است که بتوانیم محور مقاومت امنیتی، نظامی و سیاسی را به محوری تبدیل کنیم که قطب اقتصادی هم باشد و از این طریق نه کمک بلاعوض، بلکه بهبود وضعیت اقتصادی را برای همگان از جمله کشور خودمان به وجود بیاوریم و ادامه بقای محور مقاومت با تهدیدهای کمتری روبهرو شود؛ طبیعی است که باید در کنار گسترش الگوی مقاومت در کشورهای منطقه، به اقتصاد به مثابه یکی از مؤلفههای قدرت هم توجه شود تا روابط ما با دیگر اعضای محور مقاومت دارای استحکام بیشتری در مقابل تهدیدات غرب و آمریکا شود؛ به همین لحاظ این امکان وجود دارد که دیگر کشورهای دنیا و قدرتهایی مانند چین و روسیه هم با استفاده از دروازه ایران، به بازارهای منطقه ورود کنند تا از این رهگذر، ما نیز متنفع شویم. مقایسه وضعیت ایران در 20 سال پیش در منطقه، با آنچه الان وجود دارد، به خوبی نشان میدهد در 20 سال آینده، یک بازار بیش از 400 میلیون نفری در منطقه، متأثر از همکاری ایران به وجود خواهد آمد. به عبارتی هر کسی از بیرون منطقه بخواهد در این منطقه کار ویژه اقتصادی انجام دهد، اگر با ایران روابط خوبی داشته باشد، کار او تسهیل خواهد شد و سود بیشتری خواهد برد؛ این همان پیام و مسئله بالقوهای است که وجود دارد، اما ما تا به حال به هیچ عنوان از آن استفاده نبردهایم؛ برای نمونه کشورهایی که علیه محور مقاومت از تروریستها حمایت میکردند، هم اکنون سهم بزرگی از بازار همین کشورها را به دست آوردهاند که این، به دلیل انفعال ما در زمینه طراحی و ابتکار عمل در به کارگیری از ظرفیتهای بالقوه است؛ قطعا در بسیاری از کشورهای مجاور ما سریعترین، آسانترین و ارزانترین منبع انرژی، ایران است، اما به دلیل استفاده نادرست از امکانات موجود و توجه ویژه به خامفروشی و فروش نفتی که با تحریم روبهرو شدهایم، متأسفانه به امید این نشستهایم که تحریمها برداشته شود و نفت بفروشیم، حال اینکه امکانات موجود در کشورهای همسایه ما برای اینکه وضعیت اقتصادی ما را بهبود ببخشند، بسیار زیاد نادیده گرفته شده است.
آیا جلوگیری از دیپلماسی انفعالی هم میتواند یکی از مسائل اساسی کشور در مقطع انتخابات و دولت آینده باشد؟
طبیعتاً همینطور است؛ ما در طول سالیان گذشته فقط به بخش کوچکی از روابط خارجی توجه کردهایم که آن هم بهبود روابط اروپا و آمریکاست؛ اروپا و آمریکایی که ماهیتاً با وجود ما در این منطقه مشکل دارند، هم به لحاظ موقعیت فوقالعاده راهبردی ما در این منطقه به عنوان نقطهای که غرب و شرق و شمال و جنوب را به هم وصل میکند و هم، به دلیل الگوی فکری و نظامات فکری دینی که ما به عنوان یک پارادایم و الگوی جدید در سطح منطقه هارتلند یا قلب دنیا در غرب آسیا معرفی میکنیم؛ طبعا آمریکاییها معضل خود را این میدانند که جمهوری اسلامی را به شدت تضعیف کنند و ایران را در این نقطه از بین ببرند؛ به این نکته توجه کنید که اگر ایران، حتی جمهوری اسلامی هم نبود و قرار بود بخشی از کمربند یا جاده ابریشم یا یک کمربندـ یک جاده چینیها باشد که کالای آنها را به اروپا برساند و باعث رشد اقتصادی آنها شود، چون هزینههای مسیری که از ایران میگذرد به مراتب کمتر از مسیرهای دیگر است و این یعنی، صادرات بیشتر و رشد اقتصادی بیشتر برای چینیها؛ چینیهایی که رقیب اول آمریکا در صحنه اقتصادی هستند و در این صورت، آمریکاییها باز هم سعی میکردند مسیر جاده ابریشم را در بخش ایران، قطع کنند. در حقیقت ایران مانند گلوگاهی است که اگر از این مسیر جدا شود، آن وقت چینیها ضربه بیشتری میخورند، به عبارتی در دعوای بین آمریکا و چین، چون ما به لحاظ ژئوپلیتیک در منطقه مهمی قرار داریم، طبیعی است که آمریکاییها سعی میکنند در یکی از بخشهایی که این مسیر را قطع کنند، ایران باشد؛ لذا تمرکز خود را بر روی ایران گذاشتهاند تا هم، این مدل و الگوی پیشرفت در جهان سوم و جهان اسلام سرکوب شود و هم، ضرر عمدهای به چینیها و رشد اقتصادی آنها وارد شود؛ بنابراین طبیعی است که اختلافات ما با آمریکا حل شدنی نیست، چراکه آمریکاییها نمیخواهند این اختلافها حل شود و تحریمها نیز برداشته شود. نمونه دیگر اینکه تا وقتی ما تحریم باشیم، چین مجبور میشود بیشترین سهم واردات انرژی خود را از عربستان و کشورهای دوست آمریکا وارد کند و آن وقت، آمریکاییها هر زمان که بخواهند میتوانند با فشار بر عربستان، بر روی تأمین انرژی چین تأثیر بگذارتد و اقتصاد چین را دچار بیثباتی کنند. طبیعی است آمریکاییها اصلاً نمیخواهند کشور رقیبی مانند ایران که ذیل نفوذ آمریکا نیست، تأمینکننده انرژی چین، آ.س. آن و بیشتر کشورهای با رشد اقتصادی بالا در آسیا باشد. آنها به دنبال کنترل تأمین انرژِی قدرتهای اقتصادی دیگر هستند، بنابراین متأسفانه با وجود اینکه ما این حقایق را ندیدهایم و سعی کردهایم در هشت سال گذشته، مشکل با آمریکا را حل کنیم، آمریکا همچنان در این بازی جلو میرود، در حالی به دنبال حل اختلاف با ما نیست و به دنبال مهار و تضعیف ماست. در این هشت سال حداقل در کنار اقداماتی که در زمینه برجام انجام شد، سعی میشد با دیگر کشورهای دنیا نیز به شکل برابری گسترش روابط داد. از آنچه در روابط ما با آفریقا، آمریکای جنوبی، چین و روسیه جاری است، متوجه میشویم دولت در این هشت سال به کل نسبت به گسترش این روابط بیتوجهی کرده است؛ حتی اگر برجام هم موفق میشد، حداقل برای ترغیب شرکای اقتصادی اروپایی و آمریکایی خیلی بهتر بود که دیگر کشورهای بزرگ اقتصادی دنیا هم، در بازار ما میبودند تا رقابت ایجاد میشد و اروپاییها و آمریکاییها به تنهایی در این بازار نمیبودند که به راحتی آن را رها کنند و بروند؛ در حالی که اگر آنها با حضور گسترده شرکتهای چینی، روسی و غیره مواجه میشدند، احتمالا با دیدن این رقابت انگیزههای بیشتری برای ادامه حضور در بازار ایران پیدا میکردند؛ متأسفانه در هشت سال گذشته به این گونه حقایق توجه درستی نشده و قطعاً در کشورهای منطقه هم خیلی انگیزهای در زمینه گسترش روابط اقتصادی ندیدهایم؛ بعد از شش سال آقای رئیسجمهور، سفری به عراق انجام داد، حال اینکه کوچکترین پروژهای که میتواند برای کشور سود بسیاری داشته باشد و زیرساخت آن نیز فراهم بود و فقط به کار دیپلماتیک نیاز داشت تا عراق را راضی کند که البته عراق هم از این امر متنفع میشود، این است که کالاهای ما برای رسیدن به سوریه، به جای اینکه از مسیر دریا و در طول زمان طولانی به این کشور برسد، با فعال شدن قطار از جنوب غرب کشورمان و اتصال آن به عراق و بصره و از آنجا نیز ترانزیت کالا به سوریه، به این کشور برسد که از این مسیر، هر سه کشور متنفع میشوند. این مسیر هم برای ما آورده داشت و هزینهها را کاهش میداد و سرعت جابهجایی کالا را به سرعت بالا میبرد، هم حق ترانزیتی که عراقیها دریافت میکردند، محلی برای درآمد آنها بود و هم سوریها، در مدت زمان کمتری کالا را رد و بدل میکردند؛ به این ترتیب هر سه کشور میتوانستند سود بسیار زیادی ببرند. با وجود قوانینی که حامی این پروژه بوده و از قبل وجود داشته است، نیازمند این بود که با کامل شدن بخش آخر این راه آهن از جنوب غرب ایران به جنوب شرق عراق، فشار دیپلماتیک آورده شود تا هر چه زودتر این مسیر ترانزیت باز شود و آورده زیادی برای تجار ما داشت که متأسفانه همه اینها نادیده گرفته شده است.
کاندیداهای ریاستجمهوری یکسری وعده میدهند که اکثر آنها شعار است، اما مردم نمیتوانند تشخیص دهند اینها شعار است یا برنامه، چطور میشود تشخیص داد این اهدافی که کاندیداها ذکر میکنند شعار است یا برنامه؟
رسانهها نقش مهمی دارند و باید کاندیداها و نمایندگان آنها، برنامههای بسیاری بگذارند و برنامههای اقتصادی خود را شرح دهند و سپس این برنامهها که در رسانههای مسئول و جریان اصلی دارای اعتبار هستند، بررسی شوند و به بوته آزمون دیدگاههای کارشناسی فراجناحی سپرده شوند؛ به عبارتی کارشناسان اقتصادی دو جناح به علاوه کارشناسانی که جناحبندی ندارند، باید برنامهها را مورد پرسش قرار دهند و نتیجه به مردم گفته شود. برای نمونه اگر کاندیدایی مدعی است که میتواند سوبسید و یارانه داده شده به مردم را به یک یا 5 میلیون تومان افزایش دهد، کارشناسان باید بلافاصله این برنامه را مورد سؤال قرار دهند و نتیجه آن را به اطلاع مردم برسانند. البته با دیدگاه جناحی نباشد، بلکه با دیدگاه واقعی باشد. همه کارشناسها باید اظهار نظر کنند که اصلاً آیا چنین چیزی ممکن است یا خیر و اینکه این کار چه تبعاتی برای کشور میتواند داشته باشد، آیا وضعیت را بهتر یا بدتر میکند. قطعاً بسیاری از کاندیداها برنامه نخواهند داشت و شعار خواهند داد که این موضوع را باید رسانهها بدون جناحبندی و طرفداری خاصی از کاندیدایی، برای مردم روشن کنند که چه کسی برنامه دارد و چه کسی ندارد. همچنین کاندیداها باید برنامههای خود را برای رسانهها تشریح کنند و رسانهها نیز آن را توسط کارشناسانی از دو جناح و کارشناسانی که جناحی عمل نمیکنند، به بوته آزمون بگذارند.