تنها چند هفته تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و پایان عمر هشت ساله دولت حسن روحانی باقی مانده است. هشت سالی که به جرئت میتوان آن را سالهای فرصتسوزی در اقتصاد ایران نامید. تکیه و اصرار بیش از حد دولتهای یازدهم و دوازدهم به موضوع بهبود روابط خارجی و اثرات آن بر اقتصاد ایران سبب شد با شکست ایده دولت مبتنی بر بهبود وضعیت اقتصادی از طریق دیپلماسی سیاسی دولت با دستانی خالی و کارنامهای نامناسب در حال ترک ساختمان پاستور باشد. صبح صادق در گفتوگویی با ولیالله افخمیراد، معاون پیشین وزیر صمت و رئیس سازمان توسعه تجارت در دولت یازدهم آینده اقتصاد ایران را در صورت لغو یا تداوم تحریمها بررسی کرده است.
یکی از سؤالات مطرح شده این است که اگر بار دیگر تحریمها لغو شوند و شرکتهای خارجی امکان ورود به ایران را پیدا کنند، رفتار ایران با کشورهایی، مانند کره جنوبی (با وجود بازار مناسبی که در ایران داشتند، اما بعد از اعمال مجدد تحریمها خیلی سریع ایران را ترک کردند) باید چگونه باشد؟
اگر سابقه روابط تجاری بین ایران و کره جنوبی را در نظر بگیریم، شاید بتوان پاسخ بهتری داد. حدود ۶۰ سال است که بین ایران و کره جنوبی روابط تجاری برقرار شده و بیش از ۵۵ سال است که ایران در کره جنوبی سفارت دارد؛ یعنی روابط دو کشور بسیار ریشهدار و قدیمی است. در سالهای پایانی رژیم پهلوی حجم تجارت ایران و کره جنوبی حدود 400 میلیون دلار بود. در آن ایام شرایط و ویژگیهای اقتصادی کره جنوبی هیچ برتریای نسبت به ایران نداشت و در تفاهمنامههایی که بین دو کشور منعقد میشد، کرهایها میخواستند به منزله نیروی کار وارد ایران شوند. حتی پس از پیروزی انقلاب و سالهای جنگ تحمیلی نیز حجم روابط تجاری ما با کره جنوبی روند افزایشی داشت؛ به گونهای که حدود 25 سال بعد از پیروزی انقلاب حجم روابط تجاری میان دو کشور به حدود 12 میلیارد دلار رسید. بهترین روابط تجاری ما با کره جنوبی در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ محقق شد که همزمان با امضای برجام بود. به یاد دارم در آن مقطع در سازمان توسعه تجارت میزبان هیئتهای متعدد خارجی بودیم. حتی رئیسجمهور کره جنوبی به همراه یک هیئت بزرگ از تجار، بازرگانان و 120 شرکت بزرگ کرهای به ایران آمدند و با حدود ۴۰۰ شرکت ایرانی مذاکرات و گفتوگوهایی را انجام دادند. در آن سفر قرار بر این شد تا حجم تجارت میان دو کشور به حدود ۳۰ میلیارد دلار در سال برسد؛ حتی در تفاهمنامهای که در اجلاس مشترک امضا شد، به این موضوع اشاره شد. در همان سال نیز حجم تجارت ایران و کره از مرز ۱۲ میلیارد دلار عبور کرد؛ اما با تحریمهای مجدد و خروج ترامپ از برجام کره جنوبی تبعیتی بیچون و چرا از تحریمهای آمریکا کرد و روابط خودش با ایران را به شدت کاهش داد. کاهش این روابط به گونهای بود که حجم تجارت رسمی بین دو کشور نزدیک به صفر شد؛ اما در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که وقتی کرهایها با ایران ارتباط تجاری داشتند، از ما نفت و فرآوردههای پتروشیمی میخریدند و در مقابل کالاهای ساخته شده یا به اصطلاح نهایی به ما می فروختند. کالاهای ساخته شده نیز، هم از جنس تجهیزات و ماشینآلات بود که میتوانست به عنوان کالای سرمایهای و واسطهای استفاده شود و هم از جنس کالاهای مصرفی و نهایی بود که عمدهترین آنها انواع لوازم خانگی و خودروهای سواری بود. حتی به یاد دارم در مذاکراتی که آن زمان با سفیر کره داشتم، او همواره روی این نکته تأکید میکرد که ما در کره خیابانی به نام تهران داریم و شما نیز در تهران خیابانی به نام سئول دارید و این موضوع نشاندهنده دیرینه بودن روابط تجاری میان دو کشور است. من هم به آنها میگفتم به جز خیابان سئول در بسیاری از خیابانهای تهران و سایر شهرهای ایران تابلوهایی با برندهای کرهای وجود دارد، به گونهای که شما هر جا بروید، برند سامسونگ و ال جی را خواهید دید. این موضوع نشان میدهد شما در عرضه کالاهای ساخته شده به ایران بازار خیلی خوبی دارید؛ اما متأسفانه همواره به همین موضوع اکتفا کردهاید و صرفاً کالاهای نهایی و مصرفی را به ما دادهاید و نه تنها سرمایهگذاری مشترکی در ایران انجام ندادهاید؛ بلکه در زمینه انتقال فناوری به ایران نیز هیچ همکاری با ما نداشتهاید؛ طبیعتاً این روال نمیتواند روال درستی در روابط تجاری بین دو کشور باشد، لذا باید این روند را اصلاح کنیم. برای نمونه، علاوه بر لوازم خانگی در بازار خودرو نیز، برندهای کرهای بالاترین و بیشترین سهم از بازار خودروهای وارداتی ایران را داشتند. اگرچه در همان زمان الجی و سامسونگ آمدند و برخی از اقلام مورد مصرف در کالاهای نهایی را از داخل ایران تأمین کردند، اما متأسفانه بعد از خروج ترامپ از برجام کرهایها کملطفی زیادی کردند و شاید اولین کشوری بودند که بعد از تحریم مجدد و خروج آمریکا از برجام، ایران را ترک کردند. لذا معتقدم در صورت لغو تحریمها برای واردات کالاهای ساخته شده کرهای باید با وسواس عمل کرده و شرایط سختی برای آنها ایجاد کرد، مگر اینکه بخواهند سرمایهگذاری مستقیم کنند تا شاید در این صورت به نوعی بتوانند رفتار گذشته خودشان را جبران کنند.
موضوع بعدی سرانجام تفاهمنامه اوراسیاست که بین ایران و این اتحادیه امضا شد. به نظرتان این تفاهمنامه با توجه به وجود کشورهایی مانند ارمنستان و روسیه در این منطقه تا چه حد میتواند در افزایش تبادلات تجاری ما مؤثر باشد.
امضای تفاهمنامه اوراسیا به نظرم کار بسیار خوبی است که باید با جدیت دنبال شود. البته باید این موضوع را در نظر بگیریم که کار کردن با شرقیها و کشورهای به اصطلاح عضو اتحادیه اوراسیا کار آسانی نیست و این تفاهمات دیرتر از سایر تفاهمنامهها وارد مرحله اجرایی میشود، اما نفس کار بسیار ارزشمند است. باید وارد پیمان اوراسیا شویم و با آنها همکاری بسیار نزدیکی داشته باشیم، به ویژه از آنجا که ارمنستان نیز عضو اوراسیاست و از طرفی یکی از همسایگان ما به شمار میرود. از طریق ارمنستان میتوانیم مراودات تجاری بالایی را با کشورهای عضو اتحادیه اوراسیا داشته باشیم. منتها به دو دلیل این کار با تأخیر انجام خواهد شد: اول اینکه، اساساً فعال شدن و به حرکت درآوردن این تفاهمنامهها و قراردادها با کشورهای شرقی کار دشوار و زمانبری است، چرا که به هر تقدیر قانونمندی آنها به این صورت است. دوم اینکه تا زمانی که مسئله ما در باب نقل و انتقال و مراودات بین بانکی در دنیا حل نشود، نمیتوانیم توقع چندانی داشته باشیم که اینها بیایند و در قالب عضو اتحادیه اوراسیا حجم همکاریهای خودشان با ما را افزایش دهند. البته این حرف به معنای این نیست که امکان مراودات تجاری با این کشورها نباشد، اما به هر حال مشکلات موجود در نقل و انتقالهای بانکی باعث میشود هزینههای طرف ایرانی افزایش پیدا کند که این موضوع طبیعتاً رقابتپذیری ما در این بازارها را دشوار خواهد کرد.
چرا سهم ایران از بازار کشورهای جبهه مقاومت، مانند سوریه و لبنان که حتی قرابتهای سیاسی نیز میان ما و این کشورها وجود دارد، کم است؟
به هر حال وقتی تیم سیاستها و برنامههای سیاسی کشور بر برنامههای اقتصادی میچربد، به طور طبیعی این مسائل تحتالشعاع قرار میگیرند. بسیاری از کشورهای دنیا سعی میکنند برای توسعه فعالیتهای اقتصادی خودشان، سیاستهای خارجه خودشان را متناسب با سیاستهای اقتصادی تنظیم کنند، اما ماجرا در کشور ما اینطور نیست؛ بلکه سیاست خارجه و موضوع دیپلماسی ما بر مسائل اقتصادی مقدمتر است و این موضوع ایجاب میکند تا از اقتصاد به نفع برنامههای سیاسی هزینه کنیم و از مسائل اقتصادی چشم بپوشیم؛ در نتیجه شاهد از دست رفتن این بازارها هستیم. وگرنه همکاریهای اقتصادی میان ایران و عراق که البته اولین یا دومین شریک تجاری ما به شمار میرود، به دلیل همسایگی و مرزهای مشترک و طولانی که با هم داریم در کنار قرابتهای فرهنگی و مذهبی موجود، میتواند زمینه بسیار خوبی باشد.
برای نمونه، حداقل درباره سوریه و لبنان میتوانیم سیاستهای تعرفه ترجیحی را با آنها منعقد کنیم؛ اما متأسفانه این موضوع چند سال است که بلاتکلیف مانده و نهایی نشده است.
باز این موضوع هم به مقدم بودن مسائل سیاسی بر اقتصادی مربوط است. در غیر این صورت انعقاد قرارداد تجارت آزاد میان ایران با عراق و سوریه میتواند به نفع تمام این کشورها باشد. ضمن اینکه چون ما به لحاظ توانمندیهای اقتصادی دست بالا را نسبت به این کشورها داریم با برداشتن تعرفهها و سهولت در مبادله کالا میتوانیم میزان صادراتمان به این کشورها را افزایش دهیم، اما این سؤال را که چرا این کار انجام نمیشود، باید از مسئولان سیاسی کشور پرسید که چه موانعی در مسیر عقد قراردادهای تجارت آزاد میان ایران با این کشورها وجود دارد؟!