انتخابات ریاستجمهوری یکی از مهمترین انتخاباتهای کشور است که در سرنوشت کشور نقش گستردهای دارد، هم از نظر مشارکت حداکثری مردم و هم از نظر انتخاب فرد اصلح؛ سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری چند هفته دیگر انجام میشود که با توجه به وضعیت حساس کشور از نظر مؤلفههای گوناگون، بسیار مهم و در خور توجه است. این انتخابات به قدری مهم است که کشورهای غربی و اروپایی نیز اخبار آن را به خوبی رصد کرده و منتظر نتیجه آن هستند، بنابراین افزون بر حضور گسترده مردم که پشتوانه نظام و انقلاب و همچنین دولت انتخاب شده است، انتخاب فردی که کارآمد باشد و رویکردش به سمت داخل باشد، خیلی مهم است تا بتواند کشور را از فرو رفتن در منجلاب فتنههای زمانه نجات دهد. انتخابات ریاستجمهوری به قدری مهم است که رهبر معظم انقلاب به کرات درباره اهمیت و لزوم شرکت در انتخابات و گزینش فرد صالح صحبتها کردهاند. به همین دلیل با دکتر «ابراهیم برزگر» تحلیلگر مسائل سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفتوگو کردیم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید:
رهبر معظم انقلاب درباره انتخابات فرمودهاند: «همه توجه کنند که این انتخابی که ما میکنیم، یک جا میبایست جواب آن را بدهیم. اینطور نیست که بگوییم حالا ما یا اصلا انتخاب نمیکنیم، یا انتخاب میکنیم و کسی چه میفهمد. بله، مردم نمیفهمند که ما چه انتخابی کردیم، اما خدای متعال که تشخیص میدهد. ما باید جواب او را بدهیم.» تبیین شما از این صحبتهای رهبری چیست و اینکه رأی چه بار مسئولیتی برای افراد به وجود میآورد؟
در انتخابات، هر فرد یک رأی دارد و رأی افراد نیز با یکدیگر برابر است؛ برای نمونه رأی بالاترین فرد جامعه از نظر مقام و مسئولیت با پایینترین فرد جامعه در نزد خدا یکی بوده و از نظر ارزشگذاری نیز برابر است. به عبارتی هر فرد یک رأی دارد که ارزش آن با دیگران برابر است. نکته قابل توجه دیگر این است که افراد نباید رأی خود را کم ارزیابی کنند، مثلاً فردی بگوید من که یک رأی دارم و یک رأی من به کجا میرسد یا تأثیر چندانی در انتخابات ندارد و تعیینکننده نیست. این کوچکپنداری رأی در نزد فرد، تبعاتی به همراه دارد؛ اولاً اینکه ممکن است او رأی ندهد، چراکه گمان میکند رأی او تعیینکننده نیست و با یک رأی اتفاق خاصی رخ نمیدهد، در نتیجه در انتخابات شرکت نمیکند؛ نکته دیگر اینکه وقتی میخواهد رأی دهد، ارزش کیفی رأی خود را احساس نکند. ارزش کیفی به این معناست که فرد توجه کند با چه معیار و دقتی رأی میدهد که اگر به ارزش کیفی رأی توجه نکند، با دقت رأی نمیدهد. در هر دو حالت، فرد مسئولیت انسانی، ملی و حتی شرعی دارد؛ به عبارتی اگر جامعه به مثابه یک کشتی در نظر گرفته شود، اگر خللی در آن به وجود بیاید، پیامدهای منفی آن به همه آن چند صد میلیونی که در آن قرار دارند، بر میگردد، بنابراین سرنوشت جمعی ماست، لذا انسان باید برای رأی خود حرمت قائل باشد و هم اینکه حق تعیین سرنوشت داشته باشد، همچنین به تبعات رأی دادن یا بدون دقت رأی دادن، بیندیشد. این اندیشه حتی در متفکران غربی نیز مورد بحث قرار گرفته است تا جایی که میگویند وقتی فردی میخواهد تصمیم بگیرد، باید بار مسئولیت سنگین را بر دوش خود احساس کند، چرا که با قانونگذاری یا رفتار یا رأی دادن خود، سرنوشت بشریت را تعیین میکند و باید چنان عمل کند که رفتار آن قائدهای برای جهانیان شود. در واقع وقتی فرد میخواهد رأی دهد، این گونه بیندیشد که گویا این یک رأی من است که موجب میشود فرد انتخاب شود، یعنی تا این حد رأی من توازن را در انتخابات به هم میزند؛ لذا اگر این نگاه وجود داشته باشد و تبعات رأی دادن و اهمیت رأی دادن در نظر گرفته و مشخص میشود، میتوانیم شاهد رأی مسئولانه باشیم؛ یعنی هم در سرنوشت کشور احساس مسئولیت میشود و هم اینکه دقت میشود به چه کسی رأی داده شود.
در انتخابات ما، همه افراد تأیید شورای نگهبان هستند، اما به هر ترتیب شواری نگهبان معیارهای حداقلی استانداردها را در نظر میگیرد، چون همه مردم درباره صلاحیت این افراد نمیتوانند اطلاعات داشته باشند، یا وقت ندارند یا اطلاعات سوابق را ندارند، لذا شورای نگهبان باید سلیقههای مختلف در جامعه را به روی انتخاب شوندگانش بگشاید که سلیقههای گوناگون، جناحها و فکرهای مختلف حضور داشته باشند؛ اما این رأیدهندگان هستند که باید به دیدگاهها و تفکراتی که دست کم در دورههای قبل جواب نداده، رأی ندهند و در واقع از یک سوراخ دوباره گزیده نشوند؛ این نکتهای است که هر فرد عاقلی وقتی یک امری را تجربه میکند و از آن زیان میبیند، موجب میشود احتیاط بیشتری در نظر داشته باشد تا در موقعیتهای بعدی چنین خطاها و اشتباهاتی را مرتکب نشود. نکته قابل ذکر دیگر اینکه در انتخابات جاری، با وقت گذاشتن و رأی دادن سرنوشت چهار سال آینده را تعیین میکنیم و انتخاب ما، انتخاب یک لباس نیست که بگوییم بعد از چندماه استفاده، آن را کنار میگذاریم؛ انتخابات یک تصمیم استراتژیک و ملی است که پیامدهای آن را در چهار سال آینده خواهیم دید. افزون بر آن، اینکه انتخابات ریاستجمهوری سرنوشت هشت سال آینده را تعیین میکند؛ چراکه تجربه نشان داده است کسی که در دور اول رئیسجمهور و مستقر میشود، رئیسجمهور چهار ساله نیست و هشت ساله است، بنابراین این انتخابات از این جهت، یک انتخابات هشت ساله است؛ یعنی ما به تعبیری رئیسجمهور را برای چهار سال انتخاب نمیکنیم و برای هشت سال انتخاب میکنیم، چرا که در دور اول برای مردم شناخته شده و جاافتاده است و مردم هم میدانند که تجربه کسب کرده و کارهای ناتمام دارد، لذا معمولاً وی را برای چهار سال دیگر انتخاب میکنند، بنابراین این موضوع حساسیت انتخابات جاری را بیشتر میکند که ما احساس مسئولیت بیشتری داشته باشیم و همه این مسائل، نکاتی است که باید در نظر گرفته شود.
آیا این مسئولیت و دقت در رأی دادن، همچنین مشارکت حداکثری در انتخابات، در عرصه جهانی هم مهم است؟
در تراز جهانی، کشوری که تعداد مشارکتکنندگان در انتخابات آن بیشتر باشد، مصونیت امنیتی پیدا میکند، یعنی هر یک رأی که مردم در انتخابات میدهند، چنان ارزشی دارد که یک رزمنده در جبهه دارد که او در صحنه نبرد از کشور، اسلام و ارزشهای انسانی و اسلامی دفاع میکند. به عبارتی وقتی میزان مشارکت در انتخابات بالا باشد، سرمایه سیاسی، اجتماعی و مشروعیت سیاسی آن کشور بالا میرود و همین امر موجب میشود قدرتهای خارجی و رقبا و دشمن ایران و جمهوری اسلامی ناامید شوند و دست از اقدامات خرابکارانه و ضد امنیت ملی علیه ایران بردارند، چراکه میبینند این حکومت پشتوانه مردمی دارد؛ بنابراین چه از نظر سیاسی، امنیتی و چه از نظر وجهه بینالمللی در سطح جهانی، هر فرد ایرانی باید این احساس مسئولیت حداکثری را داشته باشد که اولاً رأی دهد و رأی خود را کوچکپنداری نکند و ثانیاً با دقت رأی دهد. نکته دیگر موقعیت منطقهای است، یعنی الآن ما در یک وضعیت پرتنشی در غرب آسیا به سر میبریم و مشکلات بسیاری در این منطقه وجود دارد، لذا انشاءالله یک انتخابات پرشور و با آرای حداکثری مشارکتکنندگان، میتواند ما را از این پیچ تاریخی و موقعیت خطرناکی که کشور ما درمنطقه پرتنش منطقه دارد، عبور دهد. رهبر معظم انقلاب در جایی دیگر از سخنان خود درباره انتخابات فرمودهاند: «همچنان که شرکت در انتخابات یک وظیفه است، گزینش خوب و آگاهانه هم یک وظیفه دیگر است. البته ممکن است همه تلاشها به نتیجه نرسد، اما انتخابکنندگان تلاش کنند، برای اینکه گزینش درستی داشته باشند.» با توجه به این صحبتها و اینکه شما در بخشی از این گفتوگو بیان فرمودید که در انتخابات وقت بگذاریم و با دقت رأی دهیم، چراکه سرنوشت چهار و حتی هشت سال کشور را تعیین میکند، به نظر شما مردم برای یک گزینش آگاهانه و صحیح کاندیدای ریاستجمهوری چه شرایطی را باید در نظر بگیرند؟ در کشور ما دو تفکر و دیدگاه وجود دارد، دیدگاههایی که شناخته شده هستند؛ یکی از معیارها این است که صرف نظر از اینکه به چه کسی باید رأی داد، باید این نکته را در نظر گرفت آن تفکری که در هشت سال گذشته بر کشور حاکم بوده و نتوانسته به وعدههای خود عمل کند و نتوانسته تحریمها را برطرف کند و ناسازگاری آمریکا و غرب با ایران را تخفیف دهد، همچنین نتوانسته بر مبنای آن تفکر بخشی از مشکلات ناسازگاری نظام بینالملل با جمهوری اسلامی را کم کند، بلکه این اقدامات موجب شده است آنها جریحتر شده و تشویق به فشار بیشتر بر ایران شوند و طی هشت سال گذشته در محک آزمون عملی، ناکارآمد و ناموفق بوده، دیگر به این تفکر رأی ندهند. به هر روی این تفکر در این هشت سال امتحان شده است و این را دریافتهایم وقتی در مقابل ناسازگاری و فشار حداکثری آمریکا و دنبالهروهای آنها کوتاه میآییم، به این معناست که از نظر آنها منطق فشار جواب داده و چون فشار موجب شده که ایران یک قدم از مواضع خود عقبنشینی کند، حالا این فشار را دو برابر از قبل کنند؛ بنابراین در اینجا قبل از اینکه بگوییم به چه کسی رأی میدهیم، باید بگوییم به چه تفکری رأی دهیم، یعنی به تفکری که در هشت سال گذشته جواب نداده، رأی ندهیم و به تفکر رقیب رأی دهیم. به هر حال حداقل دو تفکر در ایران وجود دارد و حال باید تفکر دیگری را آزمایش و تجربه کنیم که تفکر قدرتافزایی، تفکر مصونیت بخشی داخلی، تفکر استحکام درونی، تفکر رویکرد به فعال کردن ظرفیتهای داخلی و تفکر کارآمدی و حسن تدبیر و اتکا به توانمندی های داخلی با نیروهای متدین سالم و اخلاقی است که دغدغه ملی و پاکدستی داشته باشند و ترجیحشان در تعارض با منافع شخصی و منافع ملی، با منافع ملی باشد.
با توجه به این صحبتهای شما که در انتخابات باید به تفکر رأی داد و بیشتر به تفکر توجه کرد تا به یک فرد؛ مردم چگونه و از چه طریق میتوانند به این تفکر درست و مناسب برسند، آیا باید از کارشناسان کمک بگیرند یا میتوانند از برنامههای ارائه شده به این شاخصه رسید؟
اول اینکه مردم ما رشد سیاسی دارند و در بسیاری از موارد از سیاستمداران ما، رشیدتر بوده و قدرت بصیرت و روشنگری بیشتری دارند؛ نکته دوم اینکه مردم به برخی از اطلاعات و پیشینههای افراد دسترسی ندارند یا وقتی برای جستوجوی سوابق هر نامزد ندارند؛ بنابراین به نظر بنده اولاً همان شاخص تفکر در نظر گرفته شود، چون یک امر کلی و بسیار تعیینکننده است و میتواند راهنمای افراد در انتخابهایشان باشد. حال ممکن است در یک تفکر، چند نامزد وجود داشته باشد که در اینجا باید تفکر یا جناحهای مختلف انتخاب مردم را آسان کنند، یعنی بر روی نامزد مشخصی ائتلاف کنند، وقتی خود گروهها به یک نفر اجماع میکنند، یکی از راههای رسیدن به انتخاب مناسب است؛ در گام بعدی مشورت با صاحبنظران امینی است که میشناسند.
مناظرههای انتخاباتی چقدر میتواند در انتخاب همان تفکر مناسب و رسیدن به یک فرد اصلح کمککننده باشد؟
این بحث کمی تخصصی و پیچیده است؛ اول اینکه در مناظرههای انتخاباتی تمام این کاندیداها در یک جا جمع میشوند و حرفهایشان را میزنند و مطالبات خود را بیان میکنند و دیگر اینکه حرفهای یکدیگر را نقد میکنند و سوم اینکه برخیهایشان از شگردهای روانشناسی سیاسی استفاده میکنند و حتی گاهی اوقات با شگردهای اخلاقی، در یک لحظه 5 میلیون رأی را جابهجا میکنند. به نظر بنده مناظرهها فی نفسه خوب است، اما به شرطی که ملاحظات اخلاقی رعایت شود؛ نظام ما بر پایه مردمسالاری دینی برپا شده است، یعنی دموکراسی ما گرفته شده از دین است و ما اخلاقمدار هستیم؛ لذا وقتی افرادی که در تراز ریاستجمهوری هستند، وارد صحنه رقابت انتخاباتی میشوند و در ملأ دید چندصد میلیون بیننده به یکدیگر تهمت میزنند و بداخلاقیهایی انجام میدهند، بزرگترین کلاس بداخلاقی برای ملت ایران است، این جای تأسف بسیار دارد افرادی که در تراز ریاستجمهوری هستند که باید عصاره فضائل اخلاقی این ملت باشند، آنچنان عطش قدرت دارند که حاضر هستند برأی کسب آرای بیشتر، موازین اخلاقی را زیر پا بگذارند که این یکی از نکات منفی این مناظرههاست و همین نکته موجب میشود آن فردی که محجوب است، از نظر اخلاقی مقید به موازین اخلاقی است و به دلیل رعایت مسائل اخلاقی اقدام به مقابله به مثل نمیکند، دست و پایش بسته باشد و نتواند در این مناظرهها منتفع شود، در نتیجه آرای وی دچار ریزش شود، به همین روی اخلاقمداری مهم است. برای نمونه، یکی از افرادی که در دورههای گذشته رئیسجمهور شده بود، به رجال رتبه اول کشور تهمت مشکلات اقتصادی یا لجام گسیختگی اقتصادی زد و طی هشت سال میگفت اسامی دزدان در جیب من است، در حالی که هشت سال دولت وی تمام شد و آن اسامی هیچ وقت از جیب او بیرون نیامد، بنابراین مشخص شد که این خدعه، نیرنگ و فریبکاری بوده است.
منظور بنده از این صحبتها آقای احمدینژاد است که قصد داشت پدیده پوتینیسم را در ایران ایجاد کند و بعد از اتمام دوره هشت سالهاش میخواست ریاستجمهوری را به معاون اول خود پاس دهد که بعد از چهار سال، مجدد خود ایشان به مدت هشت سال دیگر رئیسجمهور شود و احتمالا بعد از آن هم میخواست مادامالعمر رئیسجمهور باشد. وقتی سیستم و نظام مانع این اقدام شد، دست به بداخلاقیهایی زد و کشور را تعطیل و اداره کشور را رها کرد، سپس حالا مجدد برای کسب قدرت خود را به آب و آتش میزند.
این موضوع نشان میدهد، همین بداخلاقیها در مناظرههای انتخاباتی موجب شده بود که توازن آرا به نفع ایشان چه در دور اول و چه در دور دوم به نفعش رقم بخورد. وقتی در این مناظرهها یک فردی بداخلاقی میکند و رأی میآورد، به این معناست که این اقدام سودمند بوده است و متأسفانه افراد دیگری هم میآموزند که در مناظرههای بعدی آنها نیز بداخلاقی کنند تا بتوانند رأی بیاوند؛ بنابراین باید بداخلاقیها، تهمتزدنها، فریب افکار عمومی، دادن وعدههای تو خالی و بدون پشتوانه و وعده پول پخش کنی برای کاندیداها پرهزینه شود. اینها نکاتی است که باید یکی از شاخصهای مردم باشد، از این نظر که مردم این افراد را انتخاب نکنند؛ زیرا فردی که بداخلاقی میکند فردا که قدرت را به دست گرفت، همین بداخلاقیها و همین عدم ضمانت اخلاقی را در سایر کارهای خود که سرنوشت کشور را رقم میزند، رعایت نخواهد کرد. چون کسی که عدالت نداشته باشد به این معنا که در گذشته رفتارهای قانونمند و اخلاقی نداشته، وقتی در چنین موقعیت حساسی که چند صد میلیون او را در مناظرههای انتخاباتی میبینند، عدالت را رعایت نمیکند و اخلاق را زیرپا میگذارد، به هیچ عنوان شایستگی ریاستجمهوری را ندارد؛ در واقع هم مردم باید وی را تنبیه کنند و هم اینکه سازوکارهای نهادهای نظارتی باید به گونهای باشد که شورای نگهبان در آن لحظات بتواند به نوعی تذکراتی به آنها بدهد و اعمال قانون کند تا این بداخلاقیها، دروغگفتنها و تهمتزدنها برای افراد که در تراز ریاستجمهوری هستند، پرهزینه شود.