شنبه ساعت حدود 4 بعدازظهر به وقت کابل بود که دانشآموزان دختر مدرسه «سیدالشهدا(ع)» در محلهای فقیرنشین در کابل، پس از گذراندن روز درسی خود قصد رفتن به منازلشان را داشتند که ناگهان بمبی حین خروج آنها از مدرسه منفجر شد. صدای شیون دخترکانی که با زبان روزه در خون خود غلتیده بودند، به گوش پدران و مادرانی رسید که چشم انتظار، مشتاق رسیدن فرزندانشان به خانه بودند. انفجار دوم رخ داد. مادرانی که نگران به جستوجوی فرزندان خود در منطقه کوه چهل دختران رفته بودند، در کنار فرزندانشان شهید شدند؛ اما گویا کینه عاملان این حادثه از شیعیان تمامی نداشت که انفجار سوم رخ داد و جان پدر کجاستی این بار جان مادر کجاستی بود و مادرانی بودند که پرپر شدن فرزندان خود را مقابل چشمانشان دیده بودند.
این حمله تروریستی که بیش از 200 شهید و زخمی برجای گذاشته بود، در حالی است که کسی مسئولیت آن را برعهده نگرفته است. دولت افغانستان و طالبان همزمان با اعلام خروج نیروهای تروریستی آمریکا از این کشور، بر سر قدرت با یکدیگر اختلاف دارند و باید دید آینده آباد افغانستان برای چه افرادی سنگین است که تا این حد از آبادگران آینده میترسند، یکبار دانشجویان را مورد حمله قرار میدهند و بار دیگر به رذلترین حالت ممکن به سراغ کودکانی میروند که هیچ جایی در بازیهای سیاسی ندارند!
اما پس از این واقعه، در شبکههای مجازی طوفان حمایت کاربران از کودکان شهید این مدرسه به راه افتاد. مهمترین هشتگ در این ماجرا، #مادرـ بلندـ شو بود که پس از انتشار عکس دو کودک بر بالای سر مادر شهیدشان که منتظر او بودند تا بلند شود و مثل روزهای قبل به خانه بروند، داغ شده بود. کودکانی که هنوز خبر نداشتند چه بر سرشان آمده است. «مادر بلند شو» همان «جان پدر کجاستی» است که نشان میدهد با تمام خشونتهای امروز افغانستان هنوز عشق در این سرزمین گم نشده است و سرانجام همین عشق پدرانه و مادرانه است که فرزندانی به بار میآورد تا افغانستانی پیروز بسازند.
یکی دیگر از هشتگهای داغ شده در این ماجرا، #باـ توـ همدردیمـ همسایه بود که کاربران ایرانی برای همسایه رنج دیده خود منتشر میکردند. تصویر جوانان افغانستانی که به صف ایستاده بودند تا خون خود را برای زخمیهای این حادثه اهدا کنند، در شبکههای مجازی بسیار دیده شد؛ اما شاید پر احساسترین تصویر این حادثه تروریستی، دفترچه یادداشت یکی از دختران شهیدی بود که در آن نوشته بود: «خدایا برایت روزه گرفتم و با روزیت افطار میکنم، ای بخشنده گناهان، مرا ببخش...» و خداوند نه تنها او و دوستانش را بخشید، بلکه همانطور که خواسته بود با روزی خود در بهشت از بهترین طعامها افطارشان داد؛ دعایی که با شهادتشان اجابت شد.
با وجود اینکه یکی از شدیدترین حملات تروریستی چند سال گذشته در افغانستان رخ داده بود و کودکانی که در هیچ حزب و دستهای جای نمیگیرند، هدف این حمله قرار گرفته بودند، اما باز هم برخوردها به این حادثه تحت تأثیر منفعتها بود. در حالی که تنها نیازمندی برای محکوم کردن این حادثه، انسان بودن بود، باز هم برخی جریانها و رسانهها آشکار کردند که مهم نیست چه اتفاقی افتاده است، مهم این است که چه اتفاقی را باید مردم دنیا بشنوند و این گونه است که خبر تیراندازی کودکی گاوچران در تگزاس به روی همکلاسیهای خود را تمام مردم دنیا خواهند شنید، اما خبر این کودکان مورد ظلم قرار گرفته را کسی نشنید.
این گونه است که جان انسانها در دنیای امروز ارزشهای متفاوتی دارد و برخوردها با یک متر و معیار نیست. همانگونه که در هفته گذشته وحوش صهیونیستی با حمله به مسجدالاقصی به نمازگزاران در این مکان مقدس جسارت کردند و سرآغاز درگیریهای جدید شدند که هنوز هم ادامه دارد؛ اما باز هم برخورد رسانهها با این اتفاقات متفاوت بود. اگر کاربری ناآگاه در رسانههای غربی به دنبال اخبار حوادث فلسطین برود، تصور میکند که صهیونیستها مظلومانی در محاصره مردم فلسطین هستند که هر روز به آنها حمله میشود! زیرا فقط خبر حمله جوانان فلسطینی به عاریهنشینان صهیونیستی را میبیند، اما نمیبیند که سربازان آن رژیم به خانه فلسطینیان یورش میبرند و ساکنان برحق آنجا را مجبور به ترک خانه خود میکنند یا خبر موشکباران پایتخت رژیم جعلی صهیونیستی در تمام رسانههای دنیا بازتاب دارد و چنان با آب و تاب خبر نشر پیدا میکند که همگان متوجه میشوند، اما دلیل این حملات را کسی آنچنان متوجه نمیشود و حتی اگر شاید حماس آن موشکها را به سمت صهیونیستها روانه نمیکرد، هیچ کس متوجه جنایت نیروهای نظامی صهیونیستی در منفجر کردن چندین ساختمان چند طبقه در نوار غزه و شهید کردن عده بسیاری از فلسطینیان در حملات خود نمیشد!
جهتدهی و استانداردهای دوگانه در نشریات غربی به گونهای است که به عنوان مثال نشریه پالتیکو در یکی از اخبارش برای فلسطینیها از عبارت مُردن استفاده میکند و برای صهیونیستها از عبارت کشته شدن!
یعنی حتی کوچکترین اشارهای هم به جنایت صهیونیستها نمیشود و نباید مردم آگاه بشوند که فلسطینیان کشته و شهید شدند، میگویند مردند! گویا خودبخود بر اثر برخورد جسمی خارجی به خانه خود، زیرآوارها دفن شدند! اما صهونیستها حتی اگر در خواب هم بمیرند، کشته شدهاند، شاید از ترس فلسطینیان در خواب سکته کردهاند! نکته جالب دیگر اظهار نظر رئیسجمهور آمریکا بود که با بستن چشمانش بر روی جنایت صهیونیستها، میگوید آنها حق دارند از خودشان دفاع کنند! اما از حق فلسطینیان برای دفاع از سرزمین خود صحبتی نمیکند!
چه کودکی افغانستانی باشی و درست مانند مدرسهای که در آن درس میخواندی، راهت در مکتب سیدالشهدا(ع) باشد و چه جوانی اهل سنت و مورد ظلم قرار گرفته در فلسطین، باید بدانی که مدعیان دموکراسی در دنیا سادهترین اصول دموکراسی را رعایت نمیکنند و تو برایشان شهروند درجه چندم که هیچ، اصلاً شهروند به حساب نمیآیی، باید بدانی که آیندهات را خودت در میدان تعیین خواهی کرد و اگر میدان را به دیگران ببازی، در آینده آنها هیچ جایگاهی نخواهی داشت. دیگر نه مدرسهای داری که در آن درس بخوانی و نه سرزمینی که در آن زندگی کنی، چون در دیپلماسی، صدایت به جایی نمیرسد.
استاندارد دوگانه رسانهها در غرب
یکی از کارکردهای رسانه برجستهسازی اخبار و موضوعات مرتبط بر مبنای نگاه ایدئولوژی است؛ البته اگر بخواهیم یک نگاه جهانی داشته باشیم، انتظار میرود در همه رسانهها یک سری ارزشهای حرفهای رعایت شود و از آن ارزشها عدول نکنند؛ انتظار حداقل از رسانهای که در مسیر رسانهها و در جریان و شبکههای رسانهای دنیا قلمداد میشود رعايت اصول اخلاق حرفهای رسانهای است، فارغ از اینکه ایدئولوژی آنها چیست.
متأسفانه بعضی از رسانهها به دلیل وابستگی شدیدی که به جریان سلطه دارند، آن جایی که متناسب با منافع خود باشد تمامی اصول اخلاقی و ارزشهای حرفهای را زیر پا میگذارند.
برخی از رسانهها در پردازش مفهوم تروریسم به گونهای عمل میکنند که متأسفانه گاهی دیده میشود اعمال وحشیانه و خشونتبار کسانی که علیه عامه مردم آتش میگشایند در تعریفی که از تروریسم دارند، به عنوان پدیده تروریسم اینها هم قلمداد نمیشود، چون متناسب با منافع آن رسانهها هستند.
برای نمونه، پوشش اخبار اعتراضات جلیقهزردها در فرانسه به عنوان گروههای تروریستی قلمداد میشود؛ اما برخی از آشوبهای میدانی که در برخی مواقع در داخل ایران رقم خورده یا حوادث تروریستی مانند اهواز و جاده خاش که کاملا تروریستی و جزء ترورهای کور بوده است یا حوادث افغانستان از منظر این رسانههای مدعی که هیچ بار اخلاق حرفهای را رعایت نمیکنند متأسفانه ترور تلقی نمیشود، بلکه یک فعالیت آزادیخواهانه است.
عملکرد این رسانهها اولاً تناقض آشکار دارد و ثانیاً با اصول اخلاق حرفهای کار رسانهای در سراسر دنیا تناسب ندارد و پیامی که برای دوستان آنها در داخل دارد، این است که در هیچ زمینهای به هیچ ارزش اخلاقی پایبند نیستند و صرفاً منافع خودشان مهمتر است؛ حتی اگر برای رسیدن به منافع خود صد درصد دروغ بگویند و یک واقعه را کاملاً برعکس جلوه بدهند.
حامد فروزان