این روزها بیشتر از هر زمان دیگری، میل نوقلمان به نوشتن زندگینامه شهدای مدافع حرم را میبینیم و خیلیشان برای ورود به این عرصه، از نویسندگان فعال در این حوزه مشورت میخواهند. برای مشورت با این عده، گاه با جوانانی روبهرو میشویم که خواندن یک پست از صفحه مجازیشان به خوبی نشان میدهد خوشآتیه هستند و میتوان به آینده نویسندگیشان امید بست. افرادی که نسبت به مفاهیمی چون شهید و شهادت علاقهمندند و تا جایی که توانستهاند، مطلب نوشتهاند؛ اما در میانشان افرادی هم دیده میشوند که تا «نویسنده شدن» راه زیادی دارند و به فرض علاقه وافرشان، هنوز باید چیزهای زیادی بیاموزند، کتابهای زیادی بخوانند و متنهای زیادی بنویسند. در برابر این افراد، سختترین کار، همین است که فضایی واقعی از وضعیت نویسندگیشان ترسیم کنم و بگویم هنوز زود است درباره شهدا بنویسند. این اتفاق درباره شهدای دفاع مقدس هم دقیقاً در دهه هفتاد و بخشی از دهه هشتاد رخ داد. هر کسی که دوست داشت کتابی به نامش منتشر شود و علاقهای به قلم و کاغذ داشت، دست به کار میشد و برای شهدا مینوشت. نفس نوشتن «از» و «برای» شهدا کار پسندیدهای بود، اما وقتی قرار میشد این نوشتهها به کتاب تبدیل شود، غم بزرگی به دل اهالی قلم و نویسندگان واقعی میریخت. کنگرههای شهدا در استانها با حجم وسیعی از اطلاعات درباره سرداران شهید و پروندههای قطور از اسناد و مدارکشان روبهرو بودند که باید برای برگزاری کنگره اصلی، آنها را به کتابهایی برای عرضه به مردم آماده میکردند. تعداد نویسندگانی که به این حوزه علاقهمند بودند و از سوی دیگر، قلمشان توانایی ارتباطگیری با مخاطب را داشت، محدود بود. به همین دلیل، با کتابهای متعددی روبهرو میشدیم که با وجود شأن و منزلتشان، از منظر ادبی حرفی برای گفتن نداشتند و به همین واسطه در اذهان عمومی ماندگار نمیشدند. منکر ورود نسل جوان به عرصه تولید محصولات مکتوب برای شهدا نیستیم؛ اما وقتی برای یافتن یک کتاب خوب (لااقل از نظر ادبیات) باید چراغ به دست بگیریم و مدتها بگردیم، دلمان برای کاغذهایی میسوزد که روز به روز گرانتر میشوند، اما برای چیزهایی که قرار است رویشان چاپ شود، کمترین دلسوزی و توجهی وجود ندارد! سالهای دهه هفتاد اگر تولید چنین کتابهای ضعیفی رایج بود، لااقل قیمت کاغذ هم اینگونه با طلا و دلار برابری نمیکرد و هر روز ساز خودش را نمیزد. در حوزه کتابهای شهدای مدافعان حرم نیز با وضعیتی مشابه دهه هفتاد روبهرو هستیم. افراد زیادی که برخیشان حتی نسبت مشخص و واضحی با موضوع جهاد و شهادت ندارند، احساس تکلیف میکنند و قلم به دست میگیرند یا پشت لپتاپهایشان مینشینند تا متنهایی تولید کنند؛ غافل از اینکه مفهوم از جان گذشتگی شهدا و ایثار جانبازان و فداکاری رزمندگان مدافع حرم، جز در ساحت ادبیات و به قلم نویسندگان واقعی، ماندگار نخواهد شد. برای نوشتن درباره شهدای مدافعان حرم، اول باید گذاشت تا خاطرات بازماندگان از مرحله کاملاً احساسی گذر کند و دوم باید کار را به قلمهایی سپرد که برای چنین کار خطیری، توانمندند. برای تمرین نویسندگی میتوان مطالب دیگری هم نوشت؛ مطالبی به جز سرگذشتنامه شهدا و نظیر آن... .