حواشی فیلم جدید حسن فتحی با نام «مست عشق» یادآور یک غفلت بزرگ است؛ فراموشی مفاخر و اسوههای علمی و ادبی و گذشته درخشان تمدن اسلامیـ ایرانی در سینما و تلویزیون ما و تلاش دیگران برای سرقت آنها!
حدود دو سال قبل خبر خوشحالکننده ساخت فیلمی درباره بخشی از زندگی مولانا منتشر شد. خوشحال از اینکه بالاخره یکی از شاعران و اندیشمندان دوران طلایی تمدن ایرانی در قرون وسطی به دست یک کارگردان چیرهدست و کارآزموده روی پرده سینما خواهد رفت؛ اما این خوشحالی دیری نپایید، چون معلوم شد که یک طرف ماجرا ترکیه قرار دارد!
متأسفانه همانطور که پیشبینی میشد، این انتخاب غلط، به حاشیههای بد و هشداردهندهای منجر شد! مولانا، حسن فتحی و یک شبکه ماهوارهای در ترکیه، مثلث ناخوشایندی بوده و هستند که از ابتدا میشد منتظر رخدادهای ناگواری بود. عجیب است که فیلمساز باتجربه و آزمون و خطا دیدهای، چون «حسن فتحی» چرا و چگونه سراغ ترکیه رفت؟! کشوری که سالهاست چشم طمع به مولانای ما دوخته است.
در این سالها بارها شنیده بودیم که این کشور آسیاییـ اروپایی، شاعر فارسیزبان ما را برای خودش میداند، چون زادگاه و آرامگاه ابدیاش در قونیه قرار دارد. عجبا که گروه سازنده «مست عشق» پای یک رقیب پرادعا را به این پروژه مهم فرهنگی باز کردند. بر فرض که سرمایهگذار ایرانی از اهداف شریک خارجیاش بیاطلاع بود، چطور میتوان باور کرد که حسن فتحی و نویسنده همکارش، یعنی فرهاد توحیدی فریب بیگانگان طمعکار را خوردند و زیر بار همکاری با آنها رفتند؟!
جدای از مولانا، سرنوشت غمبار و تراژیک سینماگران و بازیگران و خوانندگانی که در این سالها زیر یوغ شبکههای ماهوارهای ترکیهای و امثال آنها رفتند نیز پیش روی ما قرار دارد. کدام هنرمند ایرانی از ماهوارههای ترکیهای سود برده است که فتحی و یارانش در پی آن بودند؟ در نهایت، «مست عشق» قربانی شد و یک شبکه ماهوارهای، بدون رضایت و نظارت سازنده ایرانی، آن را در قالب یک سریال پخش میکند. درواقع، گروه تولید این فیلم، هم تحت استثمار کاری و مالی طرف ترک رفتند و هم با دست خودشان، زمینه را برای مصادره بیشتر مولانا به دست ترکیه فراهم کردند.
هر چند که از سر تقصیر بسیاری از مدیران فرهنگی نباید گذشت که سالهاست، رسالت سینما و صنعت سریالسازی را به سمت موضوعات بیخاصیت و روایتهای بیسر و ته بردهاند و این وسط، دیگران هستند که به مصادره و جعل ارزشهای فرهنگی و تاریخی به وسیله قدرت و جادوی هنر هفتم مشغول هستند.
سینما و توابع آنـ ازجمله صنعت سریالسازی ـ در دنیای امروز به یک ابزار راهبردی و تمدنسازی تبدیل شده است. بسیاری از کشورهایی که از این موهبت شگفتانگیز برخوردار شدهاند، ازقضا جزء کشورهایی هستند که فرهنگ و گذشته درخشان و طلایی ندارند و به همین دلیل هم از طریق ابزارهای هنری و رسانهای تلاش میکنند تا برای خودشان «تاریخسازی» کنند.
به جز هالیوود که برای بازسازی رؤیای آمریکایی و تبدیل شکست به حماسه و منجی نشان دادن جنایات آمریکا در جنگها فیلم میسازد، شاهد تولید فیلم و سریالهای مختلفی در دیگر کشورهای غربی و شرقی برای بازسازی یک گذشته باشکوه هستیم. تا یک دهه قبل این کره جنوبی بود که با سریالهایی مانند جومونگ چنین هدفی را دنبال میکرد؛ اما دهه کنونی را باید دوره ترکیه دانست. تلاش ترکیهایها هم برای تبلیغ جاذبههای گردشگری این کشور و هم در ساخت تاریخ و هویت از طریق فیلم و سریال، میتواند الگوی ما باشد.
شاید اتفاق تلخی که درباره فیلم «مست عشق» و سازندگان ایرانیاش پیش آمد، یک تلنگر برای فیلمسازها و مدیران فرهنگی ما باشد تا بیش از پیش قدر ذخایر و اساطیر تاریخی خود را بدانند. بسیاری از کشورهای غربی و شرقی با ترفندهای دراماتیک و سینمایی گذشته و اسوههای ناداشتهشان را پدیدار میسازند؛ اما در ایران، صدها ستاره درخشان علمی و هنری و ادبی زیر خاکستر غفلت ما باقی ماندهاند. از قضا این ستارهها، اکسیر نجاتبخش نسلهای جدید و آینده در بمباران و شبیخون فرهنگی هستند. در حالی که دیگران برای قهرمانپردازی و تاریخسازی به تخیلات و اسطورههای جعلی دست میزنند، در ایران معدنی از قهرمانان و بزرگان علمیـ به ویژه در دوران اوج تمدن اسلامیـ موجود است که ساخت فیلم و سریال درباره هر ذره از آن، میتواند ملتی را به خودش مغرور و مفتخر کند. دریغ که ما نه تنها از این معدن بهره نبردهایم که دست دیگران را برای دستبرد به آن باز گذاشتهایم!