در آستانه اتنخابات ریاست جمهوری سیزدهم و پایان هشت سال حضور حسن روحانی در پاستور در پیوست کارنامه به دنبال آن هستیم تا نگاهی هر چند گذرا به عملکرد دولت وی در دو دوره اخیر داشته باشیم؛ از این رو در این شماره به عملکرد این دولت در حوزه سیاست خارجی پرداخته ایم، در این باره باید گفت دولت اعتدال در حالی به دیپلماسی خود افتخار میکند و برجام را سندی برای رشد و بالندگی کشور قلمداد میکند که در جریان مذاکرات این دولت بسیاری از دستاوردهای کشور به ویژه صنعت هستهای ایران رونق خود را از دست داد، در این باره با دکتر ابوالفضل ظهروند، کارشناس مسائل سیاست خارجی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید:
انجام مذاکرات و برجام با هدف لغو تحریمها بوده است؛ به نظر شما عملکرد دولت آقای روحانی در این مسئله به چه نحو بوده است؟
اینطور میتوان گفت که برجام، محصول کار دولت آقای روحانی است، یعنی یک توافق با آمریکا برای اعتمادسازی و برای حل و فصل همه مسائل فی ما بین بود و این توافق برخاسته از نوع تفکر و رویکردی بود که آقای روحانی و جریان اصلاحات به روابط با غرب داشته و دارد و این تفکر بود که موجب شد توافق برجام شکل بگیرد. واقعیت این است که توافق برجام یک پروژه چند مرحلهای بود که مرحله اول آن مسئله هستهای بود و مراحل بعدی به بخشهای دیگری میرسید که ظرفیتهای ذاتی ایران را تشکیل میدهد، یعنی نفوذ منطقهای و مسئله هنجارهای اجتماعی که از این موارد تحت پوشش مسائل حقوق بشری یاد میکنند. سادهترین بخش این پروژه هستهای بود؛ چراکه این مسیر را در گذشته و در دوره آقای خاتمی شروع کرده بودند، اما به نتیجهای نرسیده بودند و اصرار داشتند به هر ترتیب ممکن، به نتیجه برسد.
به نظر شما چرا نتوانستند به اهداف مورد نظر خود برسند؟
آقای روحانی در این دوره با استفاده از همان تیم گذشته و راهبرد قبلی، نتوانستند به آن انتظارات اولیه دست پیدا کنند و شتابزدگی هم داشتند، یعنی بدون اینکه این رابطه را متوازن ببینند آنچه را که از دستشان بر میآمد، یک طرفه انجام دادند؛ یعنی از بین بردن ظرفیتهای هستهای و سانتریفیوژها، اما باز هم توفیق نداشتند، چراکه معضل ما با ایالات متحده با مذاکره قابل حل نیست، چون این معضل یک تعارض جوهری، ذاتی و پارادایمی است و متأسفانه با هزینه ملت تلاش کردند که نتیجهای حاصل نشد. در همه جای دنیا مرسوم است که تیمهای مذاکرهکننده را بعد از یک دوره تغییر میدهند، چون در صحنه میدانی رفتار، شخصیت و ظرفیت آنها برای طرف مقابل رو شده و دیگر با همان تیم وارد بازی نمیشوند.
برای نمونه آمریکاییها «جان کری» را برداشتند و دیگر او را مقابل ایران قرار نمیدهند، بنابراین تیم خود را عوض کرده و فضای جدیدی ایجاد میکنند.
در این مذاکرات چقدر به منافع و مصلحت ملی دقت و توجه کردند؟
در واقع مذاکره را به دلیل نوع نگاه و رویکرد خود، هدف میبینند در حالی که مذاکره ابزار است؛ مسئله آنها غفلت از منافع و مصالح امنیت ملی بوده، یعنی فقط یک طرفه مسیر را طی کردهاند؛ به همین دلیل هم آقای روحانی و هم آقای تخت روانچی در حین مذاکرات اعلام کردند که هر نوع توافقی، بهتر از توافق نکردن است که این عبارت، عبارت یک نظام سیاسی در حال فروپاشی است. برای نمونه، ژاپن بعد از بمباران ناکازاکی و هیروشیما فقط برای بقا مذاکره کرد، در حالی که موقعیت کشور ما اینطور نبود، اما به افکار عمومی آدرس غلط دادند و گفتند یا جنگ یا مذاکره و اصلا توجهی به مؤلفههای قدرت در کشور نداشته و ندارند، چرا که در حالی که کسی جرئت حمله به ایران را ندارد، حتی وقتی عینالاسد را مورد اصابت موشکهای خود قرار دادیم، آنها جرئت حمله نداشتند؛ آقای روحانی در سال 1396 گفته بود اگر رأی بیاورم برجام 1، 2، 3و 4 را هم عملیاتی میکنم که این عبارت هیچ معنایی جز تسلیم کشور ندارد. هیچ کشوری ظرفیتهای ملی و مؤلفههای قدرت را پای میز مذاکره نمیآورد و مذاکره با هدف حفظ مؤلفههای قدرت اتفاق میافتد.
برای نمونه، مذاکراتی که بین آمریکا و روسیه اتفاق میافتد، بر سر حفظ ظرفیتهای موشکی است و در واقع اگر میخواهند تخاصم هم صورت نگیرد، ظرفیت بازدارندگی را از بین نمیبرند و خود را تسلیم نمیکنند و برای حفظ ظرفیتهای بازدارندگی خود مذاکره میکنند؛ اما مذاکرهکنندگان ما سر اصل موضوع مذاکره کردند که فرجام چنین مذاکرهای مشخص است جالب است که متن برجام نسخه فارسی ندارد که حداقل نسخه فارسی را امضا میکردند، در حالی که در هر توافق بینالمللی بین یک کشور با کشور یا کشورهای دیگر، کشور باهوش میگوید مستند من، متن زبان ملی من است.
در خصوص مذاکرات وین چطور؟ به نظر شما در این مذاکرات چقدر موفق عمل کردهاند؟
به عبارتی مذاکرات وین با رویکرد انتخاباتی در حال اتفاق افتادن است و اگر مذاکرهکنندگان اهل مذاکره بودند و منافع و مصالح ملی را در نظر میگرفتند، میگفتند فعلاً مذاکرات وین متوقف شود و ما آن را بعد از انتخابات ادامه میدهیم، چراکه موضوع ملی است و به جناح خاصی ربط ندارد؛ اما تلاش میکنند مذاکرات قبل از برگزاری رقابتهای انتخاباتی به نتیجه برسد.
از این نمونهها آیا معیار شاخصتر و روشنتر میخواهیم؟ برجام یا ملی است یا نیست که اگر ملی است دیگر نباید این حرفها وجود باشد که برای نمونه آقای روحانی بگوید ما بیل به کمر تحریم زدهایم. هنوز آمریکاییها برجام را نپذیرفتهاند و همچنان مسائل جزئی باقی مانده است، کسی از آقای روحانی سؤال نمیکند تروریست اعلام شدن سپاه جزئی است و لغو تحریم بانک مرکزی کلی است؟
شما در صحبتهای خود به این نکته اشاره کردید که هیچ کشوری ظرفیت و مؤلفههای قدرت خود را پای میز مذاکره نمیبرد، همچنین اینکه یکی از مراحل توافق برجام، مسئله هستهای بود؛ به نظر شما مسئله هستهای کشور در دولت آقای روحانی به کجا رسید؟ چه موانعی در راه پیشرفت آن به وجود آمد؟
موانع این پیشرفت این است که تا سال 2033، دهها تعهد دادهاند که اگر ایران بخواهد از این تعهدات عدول کند، با قطعنامه 2031 مواجه میشود؛ اگر ما تا الآن نیز کاهش تعهدات داشتهایم، در چارچوب خود برجام بوده، آن هم به لطف الهی و حماقت آقای ترامپ بوده است، یعنی اگر آمریکاییها از برجام خارج نشده بودند، کار ما خیلی سختتر بود و کار ترامپ به ما خیلی کمک کرد. چارچوبی را که برای حل و فصل اختلافات در برجام شکل دادهاند، موجب شده است ایران به منزله یک کشور متهم، ضعیف و ناتوان هرگز نتواند به کمیسیون برجام شکایت کند؛ حتی وقتی ترامپ هم از برجام خارج شد، ما نتوانستیم شکایتی کنیم، چون اگر پرونده ما به هر دلیل یا بنا به تخلف ما یا تخلف آمریکاییها به شورای امنیت برود، قطعا 6 قطعنامه برمیگردد.
اینها مسائلی است که باعث سکته در روندی شده که ما شروع کردهایم، یکسری از نیروهای ما کنار گذاشته شدند. به مسائل هستهای فعال شدند که همه اینها ضربه به این صنعت بود. در حال حاضر حق انجام تحقیق، توسعه، بازفرآوری و غیره را نداریم، در جریان مذاکرات وین که معتقدم قرار است ظرفیت ملی را اسقاط کنند، آشکارا یکی از شروطشان این است که سانتریفیوژهای نوع 8، 6 و 4 را باید برداریم و نوع 1 یا همان سانتریفیوژهای قدیمی را بگذاریم؛ کدام کشوری این کار را انجام میدهد؟
واقعیت این است که ایران قبل از دوره آقای روحانی در آستانه قرار گرفته بود، آستانه کلید بازدارندگی برای هر کشوری است، اما ظرفیتهای ما را به گونهای از بین بردند که رژیم اشغالی و آمریکاییها با صراحت میگویند ایران اگر بخواهد دوباره با تمام ظرفیت، به وضعیت گذشته برگردد حداقل دو سال زمان میبرد. دو سال ظرفیت بازدارندگی را در این حوزه از دست دادهایم و اگر قرار بود مسئله آنها با ایران حل شود که از این ادبیات استفاده نمیکردند.
کار دیگری که آقای روحانی انجام داد و سبب شد شش قطعنامه علیه ما در دوره آقای احمدینژاد کلید بخورد و اتفاق بیفتد، وارد کردن مؤلفه سیاسی به پرونده ذاتا فنی و حقوقی هستهای ایران در سال 1380 بود؛ یعنی مذاکرات با سه کشور فرانسه، آلمان و انگلیس عامل اصلی در به وجود آمدن بستر برای رفتن پرونده ما به شورای امنیت و فراهم شدن زمینه برای صدور 6 قطعنامه برای ایران بود. به دروغ میگویند که نتیجه فعالیتهای ایران در دوره آقای احمدینژاد بوده است.
در حالی که اتفاقاً فعالیتهای دوره آقای احمدینژاد، پاسخ مناسب به مسیری بود که داشتند طی میکردند که از طریق قطعنامه صنعت هستهای ایران را از کار بیندازند و اتفاقا ظرفیتی را شکل داد که مذاکرهکنندگان ما با همان ظرفیت، پای میز مذاکره نشستند.
اگر ظرفیتهای دوره آقای خاتمی بود که ما دیگر یک سانتریفیوژ هم نداشتیم و به همه نیروگاههای ما قفل زده بودند و دیگر اصلاً بحثی برای فعالیت هستهای نمانده بود.
ظرفیتهای هستهای را به عنوان حق مسلم ایران شکل دادیم و دنیا نیز متوجه آن شد، اما متأسفانه ظرفیتی را که با هزینه ملت اتفاق افتاده و افتخار ملی بود، این مذاکرهکنندگان در مذاکرات مورد معامله قرار دادند و ما تا 2023 و حتی شاید بیشتر گرفتار و متعهد هستیم، اگر آمریکاییها به برجام برگردند، با این تلاشی که دولت آقای روحانی میکند تا هر چه سریعتر قبل از شروع انتخابات، آمریکا را به برجام برگرداند، یعنی گیر انداختن ایران برای بعدها؛ آقای روحانی سبب شد که الان هم ترامپ و هم آمریکاییها بگویند ما غروب هستهای را دنبال میکنیم و تا این غروب اتفاق نیفتد، ایران را رها نمیکنند یعنی یک تهدید معتبر علیه ایران را برای همیشه شکل دادهاند.
مردم را از جنگ ترساندهاند،در حالی که جنگ و صلح دو روی یک سکه هستند و در واقع برای صیانت از صلح بایدجنگید. ایران برای جنگ باید همیشه آماده باشد، چراکه وقتی آمادگی از دست برود، جنگ اتفاق میافتد؛ یک انتزاعیاتی را به مردم تحمیل کردن کردند و میخواستند و همچنان نیز میخواهند وضعیت ما را مثل افغانستان کنند. صلح هیچ گاه بدون آمادگی جنگ برقرار نمیماند و این ذات روابط بینالملل است. که این را نمیفهمد. به مردم به دروغ گفتند اگر مذاکره نکنیم، جنگ میشود و این از خطاهای نابخشودنی است.
ذرهبین
* مردم را از جنگ ترساندهاند، در حالی که جنگ و صلح دو روی یک سکه هستند و در واقع برای صیانت از صلح باید جنگید. ایران برای جنگ باید همیشه آماده باشد، چراکه وقتی آمادگی از دست برود، جنگ اتفاق میافتد
* مذاکرات با سه کشور فرانسه، آلمان و انگلیس در ۱۳۸۰ عامل اصلی در به وجود آمدن بستر برای رفتن پرونده ما به شورای امنیت و فراهم شدن زمینه برای صدور 6 قطعنامه برای ایران بود