هفته گذشته بود که خبر شهادت دو نفر از مدافعان حرم نیروی قدس سپاه در مأموریت مستشاری در سوریه مخابره شد. شهید حسن عبداللهزاده و شهید سعید مجیدی نام این دو شهید بود. در این میان شهید حسن عبداللهزاده را میتوان از آقازادهها نام برد. سردار سرتیپ احمد عبداللهزاده از معاونان سابق نیروی زمینی سپاه و مسئول وقت حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی هم اکنون به جز افتخار پاسداری انقلاب اسلامی، افتخار پدر شهید بودن را هم در کارنامه انقلابی خود دارد. برای آشنایی بیشتر با شهید حسن عبداللهزاده هم صحبت شدیم با یکی از دوستان این شهید برادر پاسدار مجتبی اسیری که در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید:
از سابقه آشنایی و دوستی خودتان با شهید حسن عبداللهزاده بفرمایید.
حسن آقا را از سال 1378 میشناسم. ایشان دی 1365 در اهواز متولد شد. ما هم از سال 1378 از شهرک فجر که هر دو ساکن آنجا بودیم با هم آشنا شدیم؛ از مسجد شهرک و هیئت محبان حضرت علیاکبر(ع). من خودم متولد سال 1364 هستم و در مسجد و هیئت و بسیج همیشه با هم بودیم. حسن آقا یک چهره خیلی فعال و دوستداشتنی در مجموعه بود. علاقه زیادی به این فعالیتها داشت و با همان سن کم که نسبت به ما یک سال کوچکتر بود در فعالیتهای مسجد و بسیج و هیئت خیلی فعال بود. به همین دلیل خیلی زود خود را در کارهای پایگاه و هیئت و در دل بچهها جا کرد. خوش برخورد و خوش خنده و اهل شوخی بودنش سر جایش بود؛ ولی جدیت در کار را هیچ وقت کنار نمیگذاشت. به همین سبب خیلی برای دیگران جاذبه داشت. البته به جز مسجد و هیئت و بسیج در دبیرستان هم با هم بودیم. او یک سال کوچکتر بود، اما در دبیرستان دهخدا در بلوار ابوذر تهران با هم بودیم.
نکته مهم زندگی حسنآقا این بود که پدر ایشان سردار عبداللهزاده است و از یک جنبه آقازاده محسوب میشود، آیا این در رفتار شهید، خودش را نشان میداد؟
حسنآقا مانند سایر آقازادههایی که شاید سراغ داشته باشیم، نبود. در ظاهر عین همه ما بود و شاید سادهتر از همه ما، برای نمونه پدر ایشان حسن آقا را در دبیرستان نبیاکرم(ص) که غیرانتفاعی و برای مؤسسه راهیان کوثر است، نامنویسی کرد؛ ولی بعد از یکی دو ما حسنآقا دید که حضور در چنین دبیرستانی خیلی با روحیات او سازگار نیست و میخواهد در کنار بچههای عادی درس بخواند و آمد در همان دبیرستان دهخدا که ما هم آنجا بودیم نامنویسی کرد و ادامه تحصیل داد. در دبیرستان هم بین بچهها و در دل بچهها خود را جا کرد و محبوب بچهها به خصوص بچههای مسجد و بسیج که در دبیرستان بودیم شد. در مدرسه هم در کل برنامههای فرهنگی درسی و علمی و بسیج خیلی فعال بود. در همان زمان هم با هم در شورای پایگاه بسیج و مسجد و هیئت و مدرسه بودیم. اردوی مشهد و قم و جمکران تا اردوهای راهیان نور جنوب و غرب با هم میرفتیم و در کارهای عملیاتی هم حضور فعال داشتیم، منزل هم دیگر هم میرفتیم و این ارتباطات تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت.
کمی هم از خصوصیات حسنآقا بگویید که ایشان را از دیگران متمایز میکرد؟
ویژگی عمده اول معرفتش بود. معرفت او زبانزد خاص و عام بود و خیلیها با یک نگاه و برخورد کوچک شیفته حسن میشدند و حتی اگر همفکرش نبودند باز حسنآقا در دلشان جا باز میکرد، حسن با آنها ارتباط داشت؛ آنها را تحویل میگرفت و همیشه هوای آنها را داشت در بسیج و هیئت اینها را میبرد. من خودم یک شاهد همیشگی بودم که در مدت رفاقت چند ساله ندیدم با کسی بد برخورد کند و کسی را برنجاند اگر هم در ارتباطات و شوخی که ممکن بود کسی برنجد، سریع میرفت و این کدورت ها را از بین میبرد و معرفتش زبانزد بود. همین امر هم او را چندین قدم به شهادت نزدیک کرده بود. نکته دوم چند بعدی بودن او بود؛ نه فقط در درس و بلکه در بعد نظامی و بعد فرهنگی و ورزشی، بلکه در چندین بعد نمونه بود. به تمام زیر مجموعهای که در مسجد و بسیج با آنها ارتباط داشت تأکید میکرد، چندوجهی باشند. خودش هم عامل بود. در دبیرستان و دانشگاه همیشه جزء بهترینها بود، در ورزش هم مربی دفاع شخصی بود و در چند باشگاه هم مربیگری میکرد و همزمان با تعلیم ورزشهای رزمی و دفاع شخصی مرام پهلوانی را هم به متربیهای خودش منتقل میکرد و همیشه میگفت ما بچه بسیجیها و بچه انقلابیها باید از قدرت و توان خود در راه درست و خوب استفاده کرده و به مردم خدمت کنیم. در بحث معنوی یکسری دستورالعملهای خاصی برای خودش داشت. نماز جماعت و دعای کمیل شبهای جمعه زیارتش ترک نمیشد. زیارت حضرت عبدالعظیم، جمکران، قم، مشهد، کربلا، نجف، کاظمین، سامرا و... قبور شهدا را همیشه داشت. اهل نماز اول وقت، زیارت جامعه و عاشورا و هیئت و روضه بود. ایشان میاندار هیئت بود و من مداح. چندین سال میانداری کرد و ارادت خاص به حضرت علیاکبر و روضه حضرت قاسم و حضرت رباب داشت و در مجالس سنگ تمام میگذاشت. در وصیت نامهاش صریح گفته است، همه چیزش را مدیون حضرت علیاکبر(ع) است. در ماه رمضان اخیر بیشتر رمضان را در مجالس مناجات شبانه رمضانی حضور داشت، چه تنها و چه با خانواده و به قول یکی از بچه ها حسن آقا برات شهادت را در همان مجالس مناجات رمضانی امسال گرفت.
درباره خانواده شهید بفرمایید.
ایشان سه فرزند دارد، پسرش بزرگش هفت ساله است به نام علیاکبر، دختر دوم مهدیه خانم پنج سالش است و کوچکترین پسرش عباس آقا حدود یک سال و نیم است.