بیش از یک سال بود که دشمنان انقلاب اسلامی و ملت بزرگ ایران تمام عزم خود را برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری جزم کرده بودند. آنها به شگرد همیشگی خود که عملیات روانی و بمباران رسانهای بود، روی آوردند تا شاید از این رهگذر ضمن مشروعیتزدایی از نظام اسلامی، بیفایده بودن رأی مردم را القا کرده و در این مسیر انتخابات را تحریم کنند.
رسانههای ضد انقلاب از شبکههای مورد حمایت آمریکا و انگلیس تا شبکههایی که با بودجه حاکمان مرتجع عربی تغذیه و تأمین میشوند، در اقدامی مشترک به دنبال بهرهگیری از راهبردهای رسانهای، مانند انکار، سکوت، کوچکنمایی و بزرگنمایی بودند تا به فراخور موضوعات مختلف متن و حاشیه انتخابات از این نمد کلاهی برای خود دست و پا کنند. آنها با مشاهده حضور پرشور مردم و شکست پروژه تحریم انتخابات، مثل همیشه راهبرد «سکوت» را پیشه خود میکنند یا درصدد «انکار» واقعیت بر میآیند. لذا با «کوچکنمایی» حضور مردم با دستاویز قرار دادن مستندات مضحک و غیرقابل قبول تلاش کردند تا از عظمت این رویداد بزرگ بکاهند. این رسانهها تمام تلاش خود را به کار بستند تا با «بزرگنمایی» تجمعهای چند نفره پسماندههای گروهک نفاق در برخی از شهرهای اروپایی تصویری از مخالفت با مشارکت مردم بسازند که در این کار نیز موفقیتی حاصل نکردند. جدای از اینکه انتشار این تصاویر و حمله برخی عناصر ضد انقلاب به مردمی که برای شرکت در انتخابات آمده بودند با ادعای غربیها در خصوص پایبندی به اصول دموکراسی در تناقض است.
اما در کنار این راهبردها از تاکتیکهای رسانهای هم غافل نشدند. آنها با توسل به تاکتیک «سابقه خبر»، مواردی همچون هواپیمای اوکراینی، حوادث سال 1388، اعتراضات بنزینی سال 1398 و غیره را که در هرجای دنیا ممکن است اتفاق بیفتد، مستمسکی برای ایجاد انزجار از نظام و بهانهای برای حضور نیافتن پای صندوقهای رأی قرار دادند و از مدتها قبل مدام آنها را یادآوری کردند. تاکتیک دیگری که مورد استفاده رسانههای بیگانه و ضدانقلاب قرار گرفت، تاکتیک استفاده از «صدای مردم» بود که در این روش با القای اینکه نکات مطرح شده در این رسانهها ماحصل خواست و صدای مردم است، کوشیدند تا اغراض و اهداف مورد نظر خود را با پوشش مردم و مخاطبان منتشر کنند تا بر اثرگذاری پیام بیفزایند. تاکتیک دیگر «روایت کارشناسان» بود که با طراحی هدفمند و بیان نظرات از سوی کسانی که به عنوان کارشناسان خاص این شبکهها مورد سؤال قرار میگیرند، سعی میکرد تا راهبردهای رسانهای خود را وجاهت علمی و کارشناسی ببخشد و مخاطبان این شبکهها را به سمت اهداف خود سوق دهد.
نکته آخر اینکه این شبکههای رسانهای با وجود هزینههای هنگفتی که خرج آنها میشود، تا در قامت یک رسانه حرفهای علیه جمهوری اسلامی فضاسازی کنند، اما همواره از لاک حرفهای خارج میشوند و مجریان و خبرنگارانشان نمیتوانند فارغ از سوگیری و جهتگیری به کار رسانهای بپردازند، لذا جهتدار و ساختگی بودن مواضع آنها به شکل مفتضحانهای نمایان میشود. با این همه حضور آگاهانه مردم در پای صندوقهای رأی، بیاثر بودن همه این فرآیندهای رسانهای را در اذهان و افکار ملت بزرگ ایران نشان داد و بار دیگر اثبات کرد، شیوههای نخنما و کهنه تبلیغاتی دشمن برای انحراف افکار عمومی در ایران بینتیجه و بیاثر است.