انتخابات ریاستجمهوری ایران در وضعیتی دشوار و پیچیده برگزار شد که عواملی چون فشار حداکثری و تحریمهای ظالمانه، کرونا، تبلیغات، جنگ روانی و رسانهای پر شدت امپراتوری رسانهای و اتاقهای فکر دشمنان و مخالفان نظام میتوانست زمینهساز انتخاباتی سرد و بی رمق باشد. برخلاف این تصور، مشارکت حدود ۴۹ درصد از مردم در انتخابات و برگزاری آن در شرایطی آرام و امن و انتخاب فردی که بیشترین حمایت و همراهی با مبانی انقلاب اسلامی و نظام را در سابقه عملکرد و رویکرد خود دارد، حامل چند پیام برای دشمنان و مخالفان نظام بود:
1ـ رهبری نظام از نفوذ و اقتدار لازم برای هدایت نظام و همراهسازی مردم برخوردار است؛
۲ـ مردم با وجود گلهمندی و حتی نارضایتی از وضعیت اقتصادی و عملکرد برخی مسئولان، همچنان به اصل نظام وفادارند؛
3ـ خط تحریم و فشار علیه مردم برای ایجاد جدایی بین حاکمیت و مردم شکست خورده و کارآمدی خود را ازدست داده است؛
4ـ اعتماد مردم به نیروهای انقلابی و پایبند به ارزشهای انقلاب بیشتر از نیروهای غربگرا، خسته و فاصله گرفته از انقلاب و انقلابیگری است.
با توجه به نکات فوق و پیامهای برآمده از انتخابات میتوان مدعی شد، این حضور حماسی مردم و نوع انتخاب آنان و اقبال به نامزدی که بیشترین گرایش به انقلاب را داشته و تأکید او نیز بر تداوم اهداف و شعارهای انقلاب، دستاوردهای زیر برای نظام جمهوری اسلامی رقم خورده است:
1ـ تقویت وحدت و استحکام درونی؛
2ـ تأیید اهداف و ارزشهای انقلاب؛
3ـ امید و اعتماد مردم به حل مشکلات با تکیه بر ظرفیتهای درونی؛
4ـ نفی و انزوای جریان سازش و غرب گرا.
از آنجا که سیاست خارجی کشورها ادامه سیاست داخلی است و هرگونه تغییر و تحول داخلی مورد توجه دشمنان و دوستان، رقبا و شرکا قرار میگیرد، طبیعی است که انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ یک پدیده مهم برای ارزیابی موقعیت و جایگاه جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد که در اولین مرحله میتوان از واکنش کشورها به نتیجه انتخابات و فرد منتخب پیامدسنجی کرد.
روسیه و محور مقاومت اولین گروهی بودند که به فرد منتخب تبریک گفته و از نتایج انتخابات استقبال کردند. در ادامه کشورهای مستقل و غیر متعهد به غرب، مانند هند و غالب کشورهای منطقهای به رئیسجمهور جدید ایران تبریک گفته و موضع مثبت خود را به رأی مردم ایران اسلامی اعلام داشتند که با پیوستن چین به این گروه، طیفی از کشورهایی را شامل شدند که متخاصم نبودن با جمهوری اسلامی ایران و سابقه دوستی و همراهی با ایران پس از انقلاب را میتوان ویژگی عمومی آنها ذکر کرد.
با وجود این، کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا و متحدان اروپایی آنها نتوانستند عصبانیت و نارضایتی خود را از انتخابات ایران و نتیجه رأی مردم پنهان کنند. این کشورها و برخی متحدان منطقهای آنان به ویژه رژیم صهیونیستی در مواجهه با نتایج انتخابات که برای آنها کاملاً دور از انتظار بود، به سرعت نگرانی خود را نسبت به پرونده هستهای و بهانههای حقوق بشری اعلام داشتند و برای تبریک به منتخب مردم نیز دچار لکنت زبان شدند. واکنش این ناکامی و یأس آمریکا و متحدانش در اشکال زیر بروز یافت:
1ـ تردیدآفرینی نسبت به سلامت انتخابات و آزادی انتخابات که سخنگوی دولت آلمان مدعی شد گزینش نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری در ایران با استفاده از انتخابات آزاد و عادلانه کمترین انطباق ندارد؛
2ـ تردیدآفرینی نسبت به صلاحیت نامزد منتخب که بهصورت وقیحانهای با خطگیری از منافقین و سلطنتطلبها و به بهانه نقش آقای رئیسی در صدور احکام منافقین در سال 1367 دنبال میشد و برخی مقامات غربی نسبت به رعایت حقوق بشر پس از روی کار آمدن وی اعلام نگرانی میکردند، از جمله کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل در این زمینه برای ضد انقلابیون ایران و کشورهای غربی سنگ تمام گذاشته و مدعی شد ابعاد و چشمانداز نقض حقوق بشر در ایران تکاندهنده است؛
3ـ ایجاد هراس از آینده پرونده هستهای و برجام که در این زمینه برخی از کشورهای منطقه مانند رژیم صهیونیستی و عربستان نیز با کشورهای غربی به همصدایی پرداخته و ادامه گفتوگوها و مذاکره برای دستیابی به توافق با ایران را به عنوان موضوعی مهم مطالبه کردند؛
4ـ القای بیارتباط بودن نقش ریاستجمهوری با سیاست خارجی و تأکید بر اینکه در این عرصه رهبری محوریت دارد، نمونه آن موضع سخنگوی کاخ سفید بود که در پاسخ به احتمال دیدار بایدن با آقای رئیسی اعلام داشت کاخ سفید برنامهای برای دیدار با رئیسی ندارد و رهبری در ایران تصمیم گیرنده است.
اما واقعیت انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و پیامدها و پیامهای آن نمیتواند از نگاه کارگزاران سایر کشورها پنهان مانده یا نادیده گرفته شود. شاید یکی از واقعیترین تحلیلهای مرتبط با انتخابات را بتوان از زبان «مبارک النجات»، نماینده سابق پارلمان کویت بیان داشت که معتقد است:«غرب بعد از چهل سال از انقلاب اسلامی همه آنچه را در توان داشت به کار گرفت تا نظام ایران را از بین ببرد یا تضعیف کند و ایران را به زانو درآورد. بعد از استفاده از همه سلاحهای نظامی، اقتصادی و رسانهای میبینیم که ایران همچنان ادامه میدهد و رشد میکند تا جایی که امروز تبدیل به واقعیتی در منطقه شده که اصلاً نمیتوان آن را نادیده گرفت. در نتیجه ما باید بنشینیم و منافع خود و منافع کشورهای غربی را یک بار دیگر بررسی کنیم و ببینیم در ارتباط با پرونده ایران کدام منافع است که بین ما و آنها یکی نیست و تطابق ندارد؟» بیتردید در صورت چنین بررسی و تطبیقی، بسیاری از کشورها خواهند فهمید که منافع آنها فدای اهداف دولتهای غربی و در رأس آنها، آمریکا شده است.
همچنین پاسخ کوتاه آقای رئیسی به خبرنگار روسی که سؤال کرده بود برای حل مشکلات کشور آیا حاضر به مذاکره با بایدن هست در کنار تأکید بر پیگیری توافق راهبردی همکاری ۲۵ ساله با کشور چین میتواند پیامدهایی در سطح بینالمللی داشته باشد که در رأس آن ایجاد منازعه جدیدی در سیاست خارجی با اتکا به واقعیتی چون افول قدرت آمریکا از یک سو و توجه به قدرتهای نوظهور از سوی دیگر نهفته است. همانگونه که تأکید بر پذیرش ارتباط با کشورهای منطقهای و باز بودن مسیر مذاکره با عربستان سعودی و بازگشایی نمایندگیهای دو کشور در گرایش به خردورزی و عقلانیت را در رئیسجمهور جدید در تنظیم مناسبات نشان میدهد.
اما به این واقعیت هم باید توجه داشت که هر گاه در جمهوری اسلامی جریان لیبرال مدعی تنشزدایی در سیاست خارجی و دارای گرایش سازشکارانه قدرت را به دست گرفتهاند، چالشها و بحرانهای خارجی علیه جمهوری اسلامی شدت گرفته است و برعکس هر گاه نیروهای پایبند و معتقد به ارزشها و شعارهای انقلابی قدرت را به دست داشتهاند، این تنشها و بحرانها فروکش کرده است. شاید دلیل آن هم نوع محاسباتی باشد که دشمنان و رقبا پیدا کرده یا میدان یافتن نفوذیها به برکت حاکمیت کسانی که رعایت مرزبندی اعتقادی و سیاسی را نداشتهاند.
حال با روی کار آمدن رئیسجمهوری دارای سابقه عملکرد و رویکرد انقلابی میتوان انتظار داشت ارتقای اقتدار ایران اسلامی و پیگیری منافع مردم از موضع عزت و قدرت و در عین حال با اتکا به حکمت و مصلحت شاخصهای تنظیم مناسبات و روابط بینالمللی خواهد بود که پیامد آن نیز کاهش تنشها و بازگرداندن دشمنان و رقبا به مسیر قبول واقعیتهای میدانی برای تنظیم دیپلماسی است.