تحولات افغانستان روزهای پیچیده و با گستردگی زیادی را طی میکند. هر روز اخبار مختلفی در رابطه با تحولات این کشور منتشر میشود. از تصرفات جدید طالبان در مرزهای شمالی و غربی افغانستان تا روند مذاکرات سیاسی و سفر هیئتهای سیاسی دولت افغانستان و طالبان به ایران و روسیه. در مقابل چند روز پیش نیز اخباری مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از پایگاه نظامی بگرام(بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در افغانستان) منتشر شد که تأیید این خروج در سخنان جو بایدن مشاهده شد.
روند تحولات کنونی در افغانستان درچند عامل خاص ریشه دارد که پرداختن به این موارد برای نگاه دقیقتر به موضوع لازم است:
الفـ بعد از روی کارآمدن جو بایدن در آمریکا بسیاری از تحلیلها و رویکردها بر این امر مبتنی بود که آمریکا یک راهبرد سه وجهی را در دستور کار قرار خواهد داد. در وجه اول به بیثباتسازی منطقه در قالب امنیتی خواهد پرداخت. در وجه دوم از خلأ امنیتی در منطقه و برخی کشورها به امنیتیسازی منطقه ورود خواهد کرد و در وجه سوم از طریق گروههای تروریستی و خلأ امنیتی ایجاد شده، به افزایش و گستردگی جنگ نیابتی خواهد پرداخت.
بـ تحولات کنونی افغانستان را باید از دو سال قبل و همزمان با مذاکرات دوحه بررسی کرد. آمریکا طبق توافق امنیتی با طالبان در اسفند 1398 هجری شمسی، باید در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ از افغانستان خارج میشد. در مقابل این تعهد طالبان پذیرفت که هیچ عملیات مستقیمی را علیه مراکز استانی و پایگاههای نظامی نیروهای آمریکایی انجام ندهد. اما در اردیبهشت ۱۴۰۰، آمریکا نیروهای خود را از افغانستان خارج نکرد و در مقابل طالبان نیز یک سری تحرکات جزئی در گوشه و کنار افغانستان انجام داد. با اعلام بایدن مبنی بر خروج نیروهای آمریکا از افغانستان، طالبان شرایط بعد از خروج(مقطع فعلی) را بهترین زمان ممکن برای خلف وعده آمریکاییها در نظر گرفت. لذا با خروج نیروهای آمریکایی، طالبان عملیاتهای خود را در مناطق شمالی افغانستان آغاز کرد و شهرستانهای مختلفی را به تصرف خود درآورد.
جـ شکستهای منطقهای آمریکا، تصمیمگیران این کشور را مجبور به تغییر دکترین عملیاتی کرده است. آمریکا در یک تغییر دکترین عملیاتی، هیچ گونه اقدام خاصی را در مقابل تحرکات نظامی طالبان انجام نداده و در مقابل اعلام کرده که در مسائل داخلی افغانستان دخالت نخواهد کرد! این امر یک تناقض عملیاتی و راهبردی است که آمریکا از وضعیت فعلی افغانستان به دنبال مهار بازیگران دیگر همچون روسیه، چین و ایران است.
با این توضیحات اکنون چند سؤال در اذهان عمومی شکل گرفته است که باید به آنها پرداخته شود.
ابتدا اینکه راهبرد آمریکا در افغانستان مبتنی بر چه گزارهها و اقداماتی است؟
طالبان چه دستورکار و راهبردی را در حال پیادهسازی است؟
رویکرد جمهوری اسلامی ایران باتوجه به حضور هیئتهای سیاسی دولت افغانستان و طالبان برچه مبنا و اصولی است؟
راهبرد آمریکا
1ـ همانگونه که گفته شد آمریکا در یک بازی بردـ برد از یک سو به دنبال بیثباتسازی افغانستان است و از سوی دیگر از تحولات کنونی افغانستان به دنبال برخی منافع و مهار کردن بازیگران رقیب است. همچنین آمریکا براساس طرح صلحی که تدوین کرده، مترصد تشکیل یک دولت فراگیر ملی با سازوکاری از گروههای سیاسی و نظامی در افغانستان است؛ یعنی مشارکت گروههای دینی و سکولار سیاسی در کنار تشکیلات نظامی همچون طالبان. این طرح نشان میدهد اولاً تشکیل چنین دولتی به دلیل عدم تجانس گروهها امکانپذیر نخواهد بود و ثانیاً آمریکا به دنبال یک دولت شکننده و وابسته در جهت همان راهبرد بیثباتسازی در افغانستان است.
2ـ آمریکا به دنبال ایجاد یک جنگ داخلی در افغانستان است. شاهد مثال و اقداماتی که در این زمینه وجود دارد تأکید واشنگتن بر مشارکت حداکثری طالبان در قدرت است. به همین دلیل، آمریکا در مواقع مختلف به دولت افغانستان فشار آورده تا طالبان در قدرت بماند. این راهبرد نتیجه روشنی دارد و آن نیز ایجاد جنگ داخلی در افغانستان است.
راهبرد طالبان
1ـ راهبرد طالبان مبتنی بر توسعه جغرافیایی برای رسیدن به دستاورد سیاسی است. این راهبرد مبتنی بر این اصل است که در عرصه میدانی طالبان قدرت خود را به حداکثر برساند و به نوعی به دنبال بیشنهسازی قدرت است تا بتواند از طریق کسب دستاورد در عرصه میدانی، نتایج آن را در عرصه سیاسی و گفتوگوها کسب کند.
2ـ در مقطع فعلی طالبان به دنبال تشکیل دولت یا امارت اسلامی در افغانستان نیست؛ اما قراین و شواهد نشان میدهد به این سمت خواهد رفت. به گونهای که شهابالدین دلاور، سرپرست هیئت گروه طالبان در مسکو اعلام کرد، طالبان در زمان حاضر خواهان تأسیس امارت در افغانستان است. حال ممکن است طالبان در بلندمدت به این سمت و سو برود، اما در زمان کنونی بر روی این گزاره تأکید جدی ندارد؛ زیرا حرکت به سمت چنین الگویی دو مشکل برای طالبان ایجاد خواهد کرد:
الفـ کشورهای همسایه و بازیگران موجود و دخیل در عرصه داخلی و بینالمللی را علیه خود بسیج خواهد کرد؛
بـ این حرکت مغایر با توافق دوحه و توافقاتی است که قبلا با دولت مرکزی افغانستان انجام داده است.
بنابراین طالبان در مقطع کنونی بیش از هر چیز به دنبال بسط حوزه نفوذ نظامی خود در افغانستان است.
3ـ طالبان از تصرف جغرافیایی و اقدامات کنونی به دنبال افزایش نقش خود در تحولات سیاسی داخلی به ویژه تشکیل دولت آینده مطلوب خود است.
راهبرد ایران
1ـ جمهوری اسلامی ایران بنا بر سیاست و راهبرد همیشگی خود، خواستار حل مشکلات افغانستان مبتنی بر مصالح ملی و داخلی این کشور است، اما در عین حال، مخالف برهم خوردن توازن قوا در افغانستان است.
2ـ جمهوری اسلامی ایران نگران وقوع جنگ داخلی در افغانستان است و تصرفات سرزمینی طالبان را ایجادکننده یک جنگ داخلی میداند.
3ـ همکاری یا مذاکره ایران با طالبان فقط در راستای حل مشکلات داخلی افغانستان و رسیدن به یک وحدت ملی است.
4ـ در سالهای اخیر به دلیل درگیر بودن در مرزهای غربی کشور، تدبیر تصمیمگیران و سیاستگذاران امنیتی کشور آن بود که به صلاح نیست در شرق کشور هم جبههای پیشروی ما گشوده شود. براین اساس، تلاش شد تا با ارتباطگیری با طالبان، مواضع تقابلی آن در قبال ایران تعدیل شود.
5ـ ایران یکی از بازیگران تأثیرگذار و مهم در عرصه افغانستان است. به همین دلیل طی چند روز گذشته شاهد سفر هیئتهای سیاسی از دولت افغانستان و طالبان به ایران بودیم. درپایان این دیدارها یک بیانیه شش بندی صادر شد که برخی از بندهای آن به شرح ذیل است:
ـ هر دو طرف تصمیم گرفتند مواردی را که ضرورت به مشورت و توضیح بیشتر دارد؛ مانند سازوکار گذار از جنگ به صلح دائمی، نظام اسلامی مورد توافق و نحوه دستیابی به آن، طی نشست بعدی که در نزدیکترین فرصت ممکن برگزار خواهد شد، مورد بحث قرار داده و به نتیجه برسند.
ـ طرفها، نشست تهران را فرصت و زمینه جدیدی برای تقویت راهحل سیاسی معضل افغانستان میدانند.
ـ هر دو طرف، حملات به خانههای مردم، ادارات، مساجد، بیمارستانهایی را که به قربانیشدن مردم میانجامد و نیز تخریب مؤسسات عمومی را بهشدت تقبیح کرده و خواستار مجازات عاملان آن میشوند.
همان گونه که مشاهده میشود راهبرد جمهوری اسلامی ایران در بحث تحولات افغانستان تغییرناپذیر و کاملا روشن است. این راهبرد اولاً تأکید بر راه حل سیاسی دارد نه نظامی؛ ثانیاً تشکیل دولتی فراگیر از همه گروههای داخلی بدون دخالت خارجی و ثالثاً ایجاد یک صلح دائمی برای رسیدن به یک توافق کلی.
در مجموع میتوان این گونه عنوان کرد که تحولات افغانستان به دلیل سیال بودن پیچیدگیهای مختلفی دارد. آمریکا به دنبال ایجاد ناامنی و بیثباتی منطقه است تا از این طریق در دکترینهای عملیاتی تدوین شده برای منطقه به پیروزی راهبردی برسد. آنچه اکنون در افغانستان مهم است و باید بر روی آن تمرکز شود ایجاد ثبات امنیتی و رسیدن به یک توافق دائمی با مشارکت همه گروههاست. در این میان نقش برخی کشورهای منطقهای به ویژه ایران برای جلوگیری از ناامنی و بیثباتی منطقه بسیار مهم است.