در شماره گذشته از هجمه همهجانبه اصلاحطلبان به تدابیر و عملکرد سیاست داخلی دولت نهم اشاره کردیم. این سیاست تهاجمی تنها به این عرصه اختصاص نداشت و سیاست خارجی را هم در بر میگرفت. سیاست خارجی دولت نهم، تفاوتی بنیادین با آنچه در دولت خاتمی در جریان بود، داشت. احمدینژاد به گفته خود آمده بود تا «سیاست انفعالی» دولت اصلاحات در برابر غرب را به «سیاستی تهاجمی» در برابر زیادهخواهی استکبار جهانی تبدیل کند و این البته مورد مخالفت سرسخت جریان چپ و حامیان دولت اصلاحات قرار گرفت. جریان چپ به شدت نسبت به اولویتهای سیاست خارجی دولت نهم معترض بود و در نوشتارهای متعدد به آن حمله برد. اصلاحطلبان آنقدر توهینآمیز وارد میدان مقابله با جریان اصولگرا شدند که باصراحت اعلام میداشتند دولت نهم از اصول اساسی فرآیند تصمیمگیری در سیاست خارجه بهرهای نبرده است! لذا کم و بیش به همه برنامههای سیاست خارجی دولت تاختند!
سیاست خارجی تهاجمی
یکی از نشانههای اصلی روی کارآمدن دولت نهم و پایان عمر دولت اصلاحات، تغییراتی بود که در سیاست خارجه جمهوری اسلامی آشکار شد. سیاست خارجی خاتمی که تنشزدایی و ایجاد رابطه با همه کشورها و حتی غرب را محور قرار داده بود، جای خود را به سیاستی داد که بیش از تأکید بر عملگرایی و انفعال، بر آرمانگرایی و ایستادگی در برابر زیادهخواهیهای غرب تأکید میورزید. این سیاست به شدت با مواضع اصلاحطلبان در تعارض بود، لذا تلاش کردند تا با حملهای همهجانبه، این سیاست را نقد و تخریب کرده و مقالات متعددی در مقابله با آن منتشر کنند. برای نمونه، دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب در نقد سیاست دولت نهم گفت: «با اتخاذ سیاستی تحت عنوان «ایجاد تحرک و خلاقیت در عرصه دیپلماسی و برخورد از موضع اقتدار با جهان» و به عبارت دیگر «سیاست تهاجمی» و با قرار دادن تمام مناسبات خارجی در سبد مسئله هستهای، مسیری را انتخاب کرد که نتایج زیر به بار آمد:
1ـ تصویب سه قطعنامه ظرف سه سال اخیر از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران و به دنبال آن تحریمهای رسمی و غیررسمی اقتصادی ایران، 2ـ قطع روابط بیشتر بانکهای معتبر جهان با ایران، 3ـ تضعیف روابط دوستانه با برخی کشورهای منطقه و نیز تقویت موضعگیری برخی کشورهای اروپایی و غیر اروپایی به نفع آمریکا، 4ـ تبلیغات گسترده علیه ایران، با مستمسک قرار دادن اظهار نظرهای نسنجیده برخی مسئولان و دستاندرکاران، 5ـ تغییر موقعیت ایران به منزله یک کشور قابل اعتماد و قابل پیشبینی، به کشوری غیر قابل اطمینان و پیشبینیناپذیر؛ 6ـ کاهش میزان جذب سرمایههای خارجی و 7ـ تشدید فضای تبلیغاتی علیه ایران و بدبین کردن بسیاری از دولتها نسبت به جمهوری اسلامی.» دشمنی با سیاست خارجه دولت نهم تا آنجا ادامه یافت كه اصلاحطلبان تلاش كردند با بزرگنمایی فشارهای بینالمللی ناشی از زیادهخواهی استكبارجهانی و القای ناامیدی و ناامنی به افكار عمومی، سیاستهای احمدینژاد را تهدیدی برای منافع ملی معرفی كنند. سیاستهایی که بهزاد نبوی در مصاحبه با تلویزیون هما درباره آن میگوید: «ترجیح میدهم سیاست خارجی کنونی را سیاست آقای احمدینژاد ندانم؛ بلکه سیاست خارجی کنونی و همه سیاستهای مهم داخلی را نتیجه حاکمیت مطلقهای میدانم که با عملکرد غیرقانونی حزب پادگانی تازه به قدرت رسیده، اتخاذ شده است.»
شعارهای غیر واقعی
یکی دیگر از ادعاهای جریان چپ در جهت تخریب دولت نهم آن بود که شعارهای اصولگرایانه و آرمانی دولت واقعی نبوده و تنها برای فریب افکار عمومی و خارج کردن رقیب از صحنه سیاسی کشور مطرح میشود. شعارهای مطرح در سیاست خارجی نیز از همین قیبل بوده و به تدریج دولت نهم شعارهای مطروحه را کنار خواهد گذاشت. از جمله در همان ابتدای آغاز به کار دولت نهم در مقالهای با عنوان «حاکمیت اقتدارگرا و آینده کشور» نوشته شده در مطبوعات جریان چپ پیشبینی میکند: «در عرصه سیاست خارجی به رغم شعارهای تند ضدآمریکایی، که نه از سر اعتقاد، بلکه به خاطر مقابله با شعار تنشزدایی و عادیسازی روابط خارجی خاتمی و برای جلوگیری از توفیق دولت اصلاحات در حل مشکل با آمریکا مطرح میشد، رهبری جریان اقتدارگرا به دنبال بهبود رابطه با آمریکا به هر قیمت و دادن هر نوع امتیاز، باهدف تثبیت موقعیت داخلی خود میباشد.» (عصر نو، ش 6، 4/5/1384)
هولوكاست
یکی از مسائلی که به طور جدی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی در دولت نهم مطرح کرده و واکنشهای فراوانی را در سطح جهانی به همراه داشته است، موضعگیری در قبال مسئله هولوکاست بود. هولوکاست به فرآیند کشتار جمعی یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم به دست آلمان نازی گفته میشود منابع صهیونیستی غرب تعداد جانباختگان این نسلکشی را تا 6 میلیون نفر ذکر میکنند و در برخی کشورهای اروپایی، انکار هولوکاست جرم به شمار میآید.
احمدینژاد نخستین بار در سال 1384 در نشست «جهان بدون صهیونیسم» ضمن افسانه خواندن هولوکاست، خواستار محو رژیم صهیونیستی از نقشه جهان شده بود. وی نظراتش را در طول عمر چهار ساله دولت نهم بارها تکرار کرد و صهیونیسم بینالملل و حامیان آن را به شدت عصبانی کرد. سخنان وی در آن مقطع، صرف نظر از تبعات بینالمللی دو واکنش کاملاً متفاوت را در میان فعالان و ناظران سیاسی داخل کشور در پی داشت. جریان اصولگرا از این سخنان استقبال کرد و آن را نشاندهنده شجاعت و صراحت رئیس دولت نهم در بیان حقایق تلقی کرد. اما در مقابل جریان اصلاحطلب، طرح چنین موضوعی را از سوی بالاترین مقام اجرایی نظام، موجب فراهم کردن زمینه بهرهبرداری طرفهای متخاصم خارجی و زمینهساز تحمیل هزینههای بیدلیل بر منافع ملی ارزیابی کردند. آنها معتقد بودند این اظهارات و اقدامات به مذاق جنگسالاران جهانی خوش آمده و ثمری جز درگیر کردن هر چه بیشتر کشور در بحران به همراه نخواهد داشت. اصلاحطلبان بارها در قبال آن موضعگیری کردند و آن را ناشی از روحیه رادیکال و سبکسرانه رئیسجمهور خواندند و چنین نوشتند: «همایش «جهان بدون صهیونیسم» نشان داد که عدهای کماکان در فضای 27 سال قبل سیر میکنند و اصولاً تغییر و تحولات جهان پس از فروپاشی شوروی و حادثه 11 سپتامبر را درک نکردهاند.» و در جایی دیگر در وصف رئیسجمهور نوشتند: «او كه تلاش میكند با سوار شدن بر امواج رخدادهای روز، بخشی از آرای ملت را جذب كند، كاری به شعار زیانبارش در نفی هولوكاست كه بیشترین سود مالی و سیاسی را برای اسرائیل غاصب در طول تاریخ اشغال فلسطین به دنبال داشته است نیز ندارد.» اصلاحطلبان معتقد بودند: «طرح شعار امحای اسرائیل از نقشه روزگار در شرایطی که کشور در آن به سر میبرد، حاکی از فقدان حداقل شناخت در دولت از ظرفیتهای کشور» بوده و نتایج زیر را به همراه خواهد داشت: «1ـ تهییج و بسیج افکار جهانی علیه ایران و فلسطین، 2ـ توجیه مظلومنمایی دروغین اسرائیل دربرابر فلسطین و تروریسم افراطی»؛ این در حالی است که احمدینژاد تنها شعارهای حضرت امام(ره) را علیه رژیم صهیونیستی تکرار کرده بود. سازمان در ادامه ادعا میکند: «اگر اسرائیل میلیونها دلار خرج تبلیغات و مظلومنمایی خود در جهان میکرد، قادر به کسب چنین موقعیتی نبود.»