آیا دولت سیزدهم به ریاست دکتر رئیسی در حل مشکلات فراوان کشور به ویژه مشکلات اقتصادی موفق خواهد شد؟ این پرسش بسیاری از مردم است. قضاوت عمومی آن است که دولت یازدهم و دوازدهم به ریاست دکتر حسن روحانی در یک دوره هشت ساله، نه تنها موفق به حل مشکلات کشور نشد، بلکه در پایان دولت تدبیر و امید، مشکلات اقتصادی کشور و معیشتی مردم، به مراتب بیشتر از زمانی بود که آقای روحانی در سال 1392، اداره قوه مجریه را به دست گرفت. این در حالی است که آقای روحانی معتقد بود کلید حل مشکلات را داشته و چرخ کارخانهها و زندگی مردم را به حرکت در میآورد. کلید مورد نظر آقای روحانی چیزی جز «مذاکره با آمریکا» به عنوان «کدخدای جهان» نبود. آقای روحانی و تیم مشاوران و همکاران و جریان فکریاش، بر این اعتقاد بودند که گره مشکلات کشور در حوزههای گوناگون و خصوصاً در حوزه اقتصادی، تنها از طریق مذاکره با آمریکا باز خواهد شد. بر همین اساس بعد از انجام مذاکرات و حاصل شدن توافق برجام، آقای روحانی و عناصر اصلی تیم او، در توصیفها و وعدههای عجیب و غریبی، قول پدیدآیی رشد اقتصادی ۸ درصدی، ایجاد رونق تولید و بهبود فضای کسبوکار، ایجاد شغل برای جوانان و برخورداری عموم مردم از رفاه را دادند! اما چیزی نگذشت که نه تنها مشکلات حل نشد، بلکه وضعیت اقتصادی روز به روز بدتر شد و در نهایت آقای روحانی در آخرین سال خود، مرتب از جنگ اقتصادی غرب و آمریکا سخن میگفت. در واقع کلید مورد نظر ایشان، نه تنها مشکلات کشور را حل نکرد، بلکه بر حجم مشکلات کشور افزود. راهبرد مذاکره نه تنها راه درست و بهینه و کارآمد نبود، بلکه مشکل آفرینیاش برای کشور، بیش از مشکلگشاییاش بود. البته فهم این نادرستی انتخاب و ناکارآمد بودن «کلید مذاکره» برای گشودن قفل مشکلات کشور، کار سخت و دشواری هم نبود. به هر حال یک دوره هشت ساله سپری شد تا نادرستی این دیدگاه، برای همگان و خصوصاً جریان غربگرا به اثبات برسد تا اکنون دولت سیزدهم، اداره کشور را در شرایطی سخت بر عهده گرفته است. بنابراین پرسشی که در صدر این نوشتار آمد، با توجه به تجارب سالهای گذشته و راههای طی شده، یک پرسش اصلی و قابل توجه است. نگارنده این سطور بر این باور و اعتقاد است که هیچ مشکل غیر قابل حلی در کشور نداریم و به عبارت دیگر، تمامی مشکلات قابل حل است. مهم آن است که کلید حل مشکلات را به درستی انتخاب کنیم. بر اساس سنت الهی، آموزههای دینی، راهبردهای امام و رهبری و همچنین تجارب 42 سال گذشته، با کلیدی میتوان تمامی قفلها را باز و بر تمامی مشکلات غلبه کرد و تمامی موانع را از سر راه برداشت که سه ویژگی زیر را داشته باشد:
1ـ اخلاص: اگر هر فرد یا مجموعهای و از جمله دولت، تمامی کارها را برای خدا انجام دهند، خداوند متعال وعده نصرت داده است. (اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم)
2ـ توکل: اگر هر فرد یا مجموعهای از جمله دولت، برای انجام کارها و عبور از موانع، به قدرت لایزال الهی تکیه کنند و این قدرت را باور داشته باشند، موفق میشوند.(وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)
3ـ مجاهدت مبتنی بر عقلانیت: اگر هر فرد یا مجموعهای و از جمله دولت، در کنار دوگانه اخلاص و توکل، برای رسیدن به نتیجه در انجام کارها، به سیاستگذاری، طرحریزی، برنامهریزی و اجرای برنامه مبتنی بر عقلانیت اهتمام داشته باشند و در این مسیر دست به مجاهدت و کار و تلاش شبانهروزی بزنند، به طور قطع به نتیجه خواهند رسید. نمونه موفق این سبک مدیریت، مدیریت و فرماندهی سیدالشهدای جبهه مقاومت، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است. او خود در روز معارفهاش به فرماندهی نیروی قدس سپاه در سال 1376، بدین مضمون گفت: «از روزی که وارد سپاه شدهام تا کنون، همواره دو چیز را در کوله پشتی خود نگه داشتم: یکی اخلاص و دیگری توکل.» شهید سلیمانی در کنار اخلاص و توکل، مجاهدت شبانهروزی مبتنی بر عقلانیت و برنامهریزی دقیق داشت. شهید سلیمانی در همان دو سه ماه اول حضورش در نیروی قدس در سال 1376، برنامه ۲۰ ساله این نیرو را تنظیم میکند. به راستی اگر دولتمردان ما سبک مدیریتی سردار سلیمانی و عناصر قدرتساز در این سبک مدیریتی، همانند سهگانه اخلاص، توکل و مجاهدت مبتنی بر عقلانیت را در پیش گیرند، آیا مشکلات کشور حل نخواهد شد؟ به طور قطع با این سبک مدیریتی که از آن با عنوان «مدیریت جهادی» یاد میشود، میتوان تمامی مشکلات را حل کرد. تمامی شواهد و قراین نشان میدهد، رئیسجمهور محترم و اعضای کابینهاش، با انتخاب چنین رویکرد و سبک مدیریتی، به دنبال تشکیل یک دولت مردمی تحولگرا برای ساخت ایران قوی و حل مشکلات کشور و مردم هستند. به طور قطع در صورت پایبندی به الزامات این نوع مدیریت، موفق خواهند شد. انشاءالله
یاعلی