سقوط سریع کابل به دست گروه طالبان و قدرت گرفتن این گروه در افغانستان به جز آمریکا، اروپاییها را نیز به شدت شگفتزده کرد. این اتفاق بحثهای جدی و فشردهای درباره تأثیرات سقوط کابل بر روی سیاستهای اتحادیه اروپا به وجود آورده است. در وضعیتی که ایالات متحده اولین حرکتکننده و تصمیمگیر نهایی در خصوص راهبرد غرب برای مداخله در افغانستان بود، تعداد زیادی از کشورهای اروپایی سرمایهگذاری نظامی و اقتصادی زیادی در این خصوص در افغانستان داشتند و حالا که تلاشها شکست خورده است، اروپاییها با سؤالات بسیاری در این خصوص مواجه شدهاند و دولت بایدن نیز به آنها پاسخی نمیدهد.
اروپاییها باید به درسهایی که از تجربه افغانستان آموختهاند، توجه زیادی داشته باشند تا بتوانند سیاستهای خود در خصوص مسائل امنیتی، ثبات سیاسی در کشورهای مختلف، ارتباطات با ایالاتمتحده و همچنین قدرتهای دیگر بینالمللی، مهاجرت یا سایر مسائل در این خصوص را دوباره طراحی کرده و راهکارهای مناسبی در این زمینه اتخاذ کنند.
شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا بههمین دلیل در زمینه مسائل مختلف مرتبط با خروج از افغانستان و قدرت گرفتن طالبان نظر تعدادی از اندیشمندان و کارشناسان حوزه افغانستان را جویا شده است. در این گزارش تصریح شده است، افغانستان باید به مثابه آزمایش مهمی در خصوص یکپارچگی و استقلال سیاستهای استراتژیک اروپا در قبال دیگر کشورها مورد توجه قرار گیرد.
مسئله استقلال اروپا از آمریکا در حوزه سیاست خارجی مدتهای زیادی است که ذهن رهبران کشورهای اروپایی را به خود مشغول کرده است. زمانیکه دونالد ترامپ درباره میزان مشارکت کشورهای اروپایی در تأمین هزینههای ناتو مرتباً به آنها گلایه میکرد، «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه از تشکیل ناتوی اروپایی خبر داد و معتقد بود دیگر زمان آن رسیده است که اتحادیه اروپا راهبرد مستقلی از آمریکا در خصوص تحولات سیاست خارجی و همچنین مسائل دفاعی داشته باشد. استقلال استراتژیک شامل سه محور مهم است: اطلاعات، تصمیم و عمل. اطلاعات در خصوص افغانستان باید از طرف کسانی که در این کشور حضور داشته و حالا شاهد حضور طالبان در آن هستند، ایجاد و جمعآوری شود؛ اطلاعاتی در خصوص اینکه آنها چطور توانستند با سرعتی بالا کابل را تصرف کنند. تصمیم و عمل در خصوص این اطلاعات بعد از آن برعهده رهبران کشورهای اروپایی قرار میگیرد.
تاکنون روال به این طریق بوده است که ایالاتمتحده تصمیمات مهمی را در زمینه روابط بینالملل میگرفته و از اتحادیه اروپا میخواسته براساس همان تصمیم و بدون هیچ انتقادی عمل کند. تصمیم ایالاتمتحده برای ترک افغانستان به زمان دولت ترامپ بازمیگردد؛ اما آنها در دولت بایدن مجبور شدند به یکباره و سریع این کشور را ترک کنند.
کارشناسان شورای روابط خارجی اروپا معتقدند ارتباطات در قلب پروژه اروپایی قرار دارد. اروپا بههمین دلیل نباید خود را از جهان دور کرده و به داخل دژ سیاسی خود بازگردد.
تعداد بسیار زیادی از متحدان ایالاتمتحده در کشورهای اروپایی در خصوص نوع عقبنشینی آمریکا از افغانستان به جو بایدن شکایت کرده و در رسانهها نیز بهصورت علنی از او انتقاد کردهاند. بهنظر میرسد، هماکنون زمان خوبی برای بیدار شدن اروپاییها و آماده شدن برای چشیدن طعم سالهای بدون حضور آمریکا در عرصه بینالمللی باشد. مهمترین درسی که اتحادیه اروپا از سقوط کابل گرفته، این است که چهارمین رئیسجمهوری که مسئول مسئله افغانستان در عرصه سیاست خارجی آمریکا بوده است، نشان داده که این کشور دیگر نمیخواهد یک پلیس بینالمللی بوده یا از قدرتش برای حمایت از ثبات در مناطقی که بسیار دور هستند، استفاده کند. تراژدی افغانستان نتیجه منطقی موضعی است که آمریکا در سالهای اخیر گرفته است و آن، انزوا و توجه بیشتر به مسائل داخلی خودش است تا مسائل بینالمللی. ایالاتمتحده هماکنون دیگر به یک کشور عادی تبدیل شده است. این کشور همچنان میتواند بهصورت مؤثر با متحدانش همکاری کند؛ اما ترجیح میدهد این کار را زمانی انجام دهد که منافع حیاتی و مهمش در خطر باشد. آمریکا هماکنون منافع خود را در رقابت با چین میبیند و بههمین دلیل دیگر به حضور در سایر مناطق کماهمیتتر نیازی ندارد.