طالبان در حالی اعضای کابینه جدید خود را معرفی کرده است که این جریان برای تأسیس و اداره یک دولت، راه دور و درازی در پیش دارد؛ مسیری که با چالشهای دشواری در دو سطح خارجی و داخلی مواجه است.
اما آنچه در این نوشتار مورد تأکید است، پرداختن به دو مورد از مهمترین چالشهای تأسیس دولت به دست طالبان است که درونی و مربوط به اختلاف نظرها و تفاوتهای رفتاری فاحش از یک سو و وجود یک رقیب سرسخت داخلی از سوی دیگر است که از درون این جریان را با تهدیدات جدی مواجه میکند.
در مورد چالش نخست باید اشاره داشت که به طور کلی در طالبان دو دیدگاه کلی درباره روش و ماهیت حکمرانی وجود دارد. دیدگاه نخست مربوط به طیفی از رهبران و فرماندهان قدیمی طالبان است که در طول 20 سال گذشته به تدریج تغییر رفتار داده و تا حدودی سیاستورز و اهل تعامل با گروههای مختلف داخلی و کشورهای خارجی شدهاند. در این طیف از رهبران طالبان، افراد و شخصیتهایی هستند که امروز در تراز دیپلماتهای بینالمللی با فنون چانهزنی و مذاکره و گفتوگو آشنا شده و به درکی نسبی از منافع ملی و قدرت رسیدهاند که برای تحقق آن حتی حاضر به مماشات با مبانی سنتی فکری و اعتقادیشان هستند. این طیف که کادر رهبری طالبان را هم تشکیل میدهند به خوبی میدانند که منافع ملی، ترتیبات منطقهای، مفاهیم جدید امنیت ملی و موضوعات و ملاحظات پیچیده بینالمللی هرگز اجازه تشکیل دولتی را که پایه و مبنای آن فقه طالبانی همانند آنچه در کتابهایشان آمده است، نمیدهد. در نقطه مقابل این طیف، ردههای میانی و بدنه عمدتاً جوان طالبان وجود دارد که وابستگی شدیدی به رفتارهای افراطی داشته و چندان اعتقادی به اصول شناخته شده سیاست و روابط بینالملل ندارند. همگرایی و هسمو کردن بدنه و ردههای میانی با کادر رهبری و کهنهکار طالبان که بر همزیستی مسالمتآمیز با اقوام و مذاهب مختلف و کشورهای همسایه تأکید دارد، چالش مهمی است که کار را بر طالبان دشوار خواهد کرد.
چالش دوم، شاخه به اصطلاح خراسان داعش موسوم به دولت اسلامی خراسان (داخ) است. داخ که خود را شاخهای از داعش، یعنی حکومت اسلامی عراق و شام معرفی میکند، افراطیترین و خشنترین گروه تروریستی مسلح است. خراسان به زعم این گروه همان خراسان بزرگ است که امروزه میان چند کشور منطقه تقسیم شده است؛ حد شرقی آن به چین و منطقه سینکیانگ و قوم ایغورها میرسد و حد غربی آن در داخل ایران با ری و تهران هممرز است. این گروه در ژانویه سال ۲۰۱۵ زمانی که داعش در سوریه و عراق در اوج قدرت بود و «ابوبکر البغدادی» خود را خلیفه مسلمانان معرفی میکرد، تشکیل شد. مرکز اصلی این گروه ولایت ننگرهار در شرق افغانستان است و شاهراه ترانزیت قاچاق سلاح و مواد مخدر را در تصرف دارند.
اگر طالبان نتواند از حملات خونبار تشکیلاتی که خود را داخ مینامند، به مناطق شهری، همانند حملات اخیر این گروهک تروریستی به فرودگاه کابل پیشگیری کند، ادعای مشروعیت طالبان و توانمندی آن در برقراری نظم و سرکوب اقدامات تروریستی تضعیف خواهد شد. ادامه خشونت تروریستهای داعش در افغانستان که آنها نیز مدعی قدرت و تشکیل حکومت هستند، میتواند مانع جذب سرمایهگذاریهای خارجی در افغانستان شود که در وضعیت کنونی بحران اقتصادی به شدت به آن نیاز دارد. ضمن اینکه این مسئله، یعنی ادامه حملات داعش به شیعیان هزاره میتواند سبب برافروختن جنگ شیعه و سنی در افغانستان شود که اگر طالبان نتواند بر این مسئله از طریق دفع داعش فائق آید، تعامل این جریان با جمهوری اسلامی ایران نیز خدشهدار خواهد شد. اینها چالشهایی است که کار طالبان برای تشکیل دولت را دشوار کرده است.